نگاهی به آثار به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر؛

محمد تاج‌الدین- «کامیون» ساخته کامپوزیا پرتویی اولین فیلمی بود که در پردیس ملت برای اصحاب رسانه به نمایش درآمد. فیلمی از استاد کهنه‌کار سینمای ایران که در دهه هشتاد و نود فیلمنامه‌هایش مورد توجه بوده و در جشنواره‌های پیشین سیمرغ برده است اما نقطه قوت کارنامه پرتویی نقطه ضعف فیلم تازه‌اش است. «کامیون» که انتظار می‌رفت فیلم جاده‌ای قرص و محکمی باشد چندان دلچسب از آب در نیامده است.
داستان از کردستان عراق شروع می‌شود و حمله داعش به ایزدی‌ها. دختری ایزدی به نام اصیل برای پیدا کردن شوهرش قصد می‌کند به ایران سفر کند و در راه مهمان کامیون سعید آقاخانی می‌شود. انتظار بیننده این است که حوادث در جاده‌های منتهی به تهران رقم بخورد و اما اینطور نیست. مسافرهای کامیون یعنی سعید آقا‌خانی، دختر ایزدی و برادر شوهر نوجوانش بدون کمترین زحمتی به تهران می‌رسند. تهران نقطه شروع فیلم است اما شروعی که در همان لحظات ابتدایی تمام می‌شود.
قصه پیدا کردن بروژ (همسر اصیل) قصه جذابی نیست. آدرس‌ها یکی پس از دیگری دنبال می‌شود و مسافران کامیون مهمان مناطق مختلف تهرانند. اصل داستان که مهاجرتی اجباری و دوری از وطن است می‌تواند بن مایه فیلمی جذاب باشد اما فیلم «کامیون» نتوانسته از این قصه استفاده درستی داشته باشد.
آدرس‌ها و اتفاق‌ها بر‌اساس قاعده‌ای خاص چیده نشده‌اند و می‌توان هر کدام را از قصه حذف کرد. شخصیت شوهر اصیل به درستی برای بیننده شناخته نمی‌شود و در اصل بازیچه‌ای است تا دختر ایزدی و راننده کامیون که همسن پدر او است با هم رابطه‌ای عاطفی پیدا کنند. رابطه‌ای که شکل نمی‌گیرد و سرانجام روشنی هم ندارد.


اما عجیب‌ترین بخش فیلم حضور نیکی کریمی در نقش خودش است. مسافران کامیون در یکی از خیابان‌های تهران تصادف می‌کنند و مشخص می‌شود ماشین‌شان به خودروی نیکی کریمی خورده است. نیکی کریمی بعد از با خبر شدن از ماجرای مهاجرت دختر ایزدی با لحنی تصنعی رو به اصیل می‌کند و می‌گوید: یعنی داعش با شما چیکار داره؟!
دیالوگی که در روزهای ابتدایی جشنواره بارها میان اصحاب رسانه تکرار شد‌ اما نقش نیکی کریمی همینجا تمام نمی‌شود. در یکی از آدرس‌ها وسایل بروژ پیدا می‌شود و در آن عکس‌های نیکی کریمی و او در پشت صحنه فیلمی سینمایی دیده می‌شود. در حقیقت گره پیدا شدن بروژ در دستان نیکی کریمی است. گره‌ای که اما در انتهای فیلم نیز باز نمی‌شود و پا در هوا می‌ماند.
جاده قدیم و سونامی اعتراض زنان
«جاده قدیم» فیلم تازه منیژه حکمت همانطور که انتظار می‌رفت فیلمی با موضوع زنان است. در روزهایی که ‌هالیوود درگیر اعتراض زنان به موضوع آزارهای جنسی است سینمای ایران نیز در تکاپو است تا به نحوی این موضوع را پیگیری کند.
منیژه حکمت در فیلم تازه‌اش روایت زورگیری و تجاوز از زنی مقتدر را تعریف می‌کند که سعی دارد اتفاقات حادثه را از اطرافیانش پنهان کند. مهتاب کرامتی که در فیلم رییس بانک است و مدیر خانواده، با حادثه‌ای تلخ رو‌به‌رو می‌شود و زندگی‌اش از دست می‌رود. فیلم روایت درگیری‌های کرامتی و فشار خانواده برای صحبت با او است. حکمت سعی دارد در فیلم تازه‌اش با همذات‌پنداری با شخصیت اول فیلم رفتارهای غلط اطرافیان در حوادث اینچنینی را به رخ مردم بکشد.
بارها تکرار شده که اگر زنی به هر نحوی با مشکلی اینچنینی رو‌به‌رو شد باید صدای اعتراضش بلند باشد. اتفاقی که کمتر رخ می‌دهد و به دلایل مختلف زن‌ها در برابر فجایع اینچنینی سکوت می‌کنند. سینمای ایران در سال‌های گذشته با ساخت فیلم‌هایی با موضوع تجاوز سعی داشته قبح اعتراض را بشکند. همانطور که حکمت در نشست خبری فیلمش گفت اگر زن‌ها اعتراض کنند سونامی به راه می‌اندازند که بسیاری از مسایل را اصلاح می‌کند.
فیل شاه و پر‌اکندگی صحنه
سینمای ایران در چند سال گذشته توانسته آثار مطلوبی در زمینه انیمیشن تولید کند. هرچند که هنوز با معیارهای جهانی فاصله بسیاری داریم اما رشد این‌گونه از سینما در سال‌های گذشته قابل قبول بوده است. « فیل شاه» نیز توانسته کلاس انیمیشن سینمای ایران را ارتقا دهد. فیلم روایتی است دست‌کاری شده از قصه ابابیل. به این دلیل دستکاری شده که برخی تکه‌های داستان بنا بر خواست نویسنده و درام تغییر کرده و شکل تازه‌ای به خود گرفته است‌ اما هرچقدر فیلم در بحث فنی موفق عمل کرده از فیلمنامه آسیب خورده است. مشخص است که سازندگان «فیل شاه» هنوز نتوانستند میان ریتم اصلی داستان و شوخی‌های لحظه‌ای توازنی درست ایجاد کنند. فیلم تکه‌تکه است. سکانس‌ها تمام نشده سکانس بعدی شروع می‌شود و توالی درستی میان اجزای داستان وجود ندارد. در حقیقت سازندگان بنا داشتند با خلق لحظات کمیک برای کودکان فیلم را بنا بر ذائقه آنان بسازند اما روایت اصلی را فدای این کار کرده‌اند.
شعله‌ور نسخه مردانه رگ خواب
حمید نعمت‌الله در سال‌های فعالیتش در سینما همیشه روی خصلت‌های انسانی و فروپاشی انسان‌ها دست گذاشته است. «شعله‌ور» فیلم تازه او هم در همین محدوده روایت می‌شود. فیلم در مورد حسد است. امین حیایی مردی تحقیر شده است که به دلیل اعتیاد از زنش طلاق گرفته است. پسرش می‌خواهد با او زندگی کند اما او توان مدیریت خودش را هم ندارد. او در جریان استخدام در کارخانه‌ای به سیستان‌وبلوچستان می‌رود و فیلم از آنجا شروع می‌شود.
اگر «رگ خواب» با بازی لیلا حاتمی روایت فروپاشی زنی درگیر قصه‌ای عاطفی بود‌، شعله‌ور نسخه مردانه آن است‌ اما آنطور که نعمت‌الله می‌خواسته فیلم به پیش نمی‌رود. داستان تغییر مردی تحقیر شده و تبدیلش به انسانی شرور به درستی روایت نمی‌شود. به همین دلیل است که رفتارهای خشونت‌آمیز حیایی و گرفن انتقام از کسانی که خیال می‌کند فرصت‌های او را ربوده‌اند به درستی شکل نمی‌گیرد و باور‌پذیر نمی‌شود. نعمت‌الله در ساخت شخصیتی تحقیر شده و از هم پاشیده خوب عمل می‌کند اما آنجایی که بناست این شخصیت به فردی عصیانگر تبدیل شود اجزای داستان به خوبی کار نمی‌کنند.
جشنواره امسال کار سختی برای اهدای سیمرغ بهترین کارگردانی دارد. اکثر فیلم‌ها و سازندگان‌شان نشان دادند در این زمینه پیشرفت قابل قبولی داشته‌اند اما باز هم درد سالیان دور سینمای ایرانی یعنی فیلمنامه تازه است. در حقیقت فیلم‌های امسال جشنواره به رخ کشیدن قدرت کارگردانی سازندگان فیلم است و دست خالی آنها در پرداخت قصه‌ای قابل قبول.
بمب نوستالژی‌های پیمان معادی
دومین ساخته پیمان معادی نسبت به «برف روی کاج‌ها» پیشرفت قابل قبولی است. «بمب» روایت عاشقانه‌ای است از شب‌های بمباران تهران‌ اما کاش بنا بر تعریفی که ارائه شده بود داستان فیلم درست پیش می‌رفت.
استفاده بیش از حد از نوستالژی‌های دهه شصت از توپ پلاستیکی تا نوشابه شیشه‌ای و شیر کاکائو میهن و موتورهای گازی و‌... باعث شده سازندگان فیلم به جای پرداخت قصه‌ای منسجم صرفا به ساخت فضای آن سال‌ها اکتفا کنند.
معادی که خودش را به عنوان نویسنده در سینمای ایران معرفی کرده بعید است که نتواند و نخواسته باشد روایت چارچوب‌داری بسازد. فیلم در لحظاتی سرگرم‌کننده است اما این کافی نیست. همه چیز در لحظه خلق می‌شود و در لحظه نیز به پایان می‌رسد. فیلم دائم بین ژانرهای مختلف سینما از کمدی تا اجتماعی و جنگی و عاشقانه دست به دست می‌شود و سر آخر نیز تکلیف روشنی پیدا نمی‌کند. به راحتی می‌شود سی تا چهل دقیقه از فیلم را کم کرد و به داستان اصلی آسیب نرساند.
اما عجیب‌ترین نکته در فیلم حضور خنثی لیلا حاتمی است. بسیار بعید است که شخصیت دوم روایت اصلی فیلم آنقدر در پیشبرد داستان بی‌تاثیر باشد. معادی نتوانسته استفاده درست از حضور حاتمی داشته باشد. در حقیقت شکل نگرفتن درام و قصه اصلی شخصیت‌ها را سرگردان کرده است.
عقب‌گرد مهدویان با لاتاری
«لاتاری» برای مهدویان عقب‌گردی اساسی است. نه تنها در زمینه سینما بلکه به لحاظ ایدئولوژی و جایگاه اجتماعی‌. فیلم روایت انتقام‌گیری امیر علی با بازی ساعد سهیلی از کسانی است که باعث شدند عشق زندگی‌اش پایش به دوبی برسد و آنجا بنا بر دلایلی خودکشی کند.
در حقیقت فیلم روایتی تازه از قیصر است اما در دنیای مدرن. اگر فیلم در همین محدوده می‌ماند و داستانش را روایت می‌کرد می‌شد به آینده‌اش امید داشت اما این پایان کار نیست. کارگردان بنا بر خواستش پای فردی به نام موسی را در داستان باز می‌کند. موسی حاج کاظم آژانس شیشه‌ای است با نگاهی ایدئولوژیک‌تر. در حقیقت مهدویان قصه انتقام‌گیری در بحثی عاطفی را به جنگ جناح‌های سیاسی و کنشمندی فردی با ظاهری خاص می‌کشاند.
فیلم بیانیه‌ای است از طرف کسانی که فکر می‌کنند دولت نمی‌تواند از آنها در برابر مشکلات دفاع کند و باید خودشان گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند.
هرچند فیلم به لحاظ تکنیک سینما نمره قابل قبولی می‌گیرد اما نگاه مهدویان و همراهانش به موضوع همه چیز را از بین می‌برد.
نگاهی متکی به خشونت و آزادی عمل به اصطلاح قهرمانانه در شعارزده‌ترین حالت ممکن. بسیاری ابراهیم حاتمی‌کیا را پدر پروپاگاندای سینمای ایران معرفی می‌کنند اما مهدویان با فیلم تازه‌اش ثابت کرده می‌تواند خیلی زود جای حاتمی‌کیا را بگیرد و تبدیل شود به کارگردانی تماما سفارشی‌ساز.
فیلم در قسمت ابتدایی و لحظاتی که لوکیشن تهران است به خوبی پیش می‌رود و داستان انتقام شخصی را پیش می‌برد اما به ناگاه سر و کله موسی با بازی‌ هادی حجازی‌فر‌ پیدا می‌شود و آنها برای گرفتن انتقام به دوبی می‌روند‌ و اینجا پایان فیلم خوب لاتاری است.
سکانس پایانی فیلم که مخاطب را به یاد ترور سفیر روسیه در ترکیه می‌اندازد به قدری گلدرشت و شعارزده است که هیچ راه فراری برای نجات فیلم باقی نمی‌گذارد و به همین سادگی استعداد کارگردان جوان سینمای ایران در هزارتوی سیاسی‌کاری و نگاه ایدئولوژیک از بین می‌رود.