به وقت شام؛ برخورد منصفانه با جهل

 «به وقت شام» اسم فیلمی با موضوع تعصبات جاهلانه داعش و با پردازش منصفانه است و یک‌طرفه به قاضی نرفته است هرچند موضوعش با یکی دیگر از فیلم‌های این جشنواره و مرتبط با داعش متفاوت است؛ اما حداقل آن را یک پدیده واکنشی غیرتمندانه به تصویر نکشیده است. «به وقت شام» داستان ساده‌ای دارد؛ خلبان ایرانی می‌خواهد هواپیمای سوری را با تعدادی آواره و مجروح به پرواز درآورد که در همین پرواز دچار ماجراهای چند اسیر داعشی داخل هواپیما می‌شود که توسط یکی از مسافران نجات پیدا کرده بودند، چند نفری کشته و هواپیما می‌نشیند و پس از پیاده کردن زن‌ها و کودکان مجددا پرواز می‌کند و در شهر مورد نظر داعشی‌ها می‌نشیند و بقیه به اسارت گرفته می‌شوند. پس از استفاده‌های تبلیغی و فیلمبرداری‌های متعارف داعشی، قرار است پروازی به دمشق داشته باشند که این‌بار یکی از داعشی‌ها، کمک‌خلبان خانم که اروپایی و خواننده و رقاصه‌ای در آنجا بوده است، تصمیم به عملیات انتحاری می‌گیرد، اما خلبان ایرانی پس از نجات دادن مسافران غیرداعشی با چتر پرواز برای جلوگیری از یک عملیات انتحاری به مقصد دمشق و زینبیه، هواپیما را منفجر می‌کند و خود نیز به شهادت می‌رسد. به نظرم سوژه و مضمون این فیلم بسیار عالی است هرچند اگر زودتر تولید می‌شد اثربخش‌تر بود، البته شاید امکان تولیدش (به دلایل گرفتاری‌های سوریه) پیش از این میسر نبوده است، اما باید توجه داشت که کماکان خطر این تفکر و مشابه آن و حتی عملیات انتحاری آنها وجود دارد. با این حال قطع نظر از این مضمون و پردازش عالی، شخصا از حاتمی‌کیا توقع دارم که به مضامین اجتماعی از جنس وجه غالب آثار جنگی‌اش نیز بپردازد؛ مضامینی مثل فساد اقتصادی، فقر و نابرابری اجتماعی و... .
حاتمی‌کیا نباید فراموش کند که اگر انقلاب اسلامی نبود نه جنگی بود و نه بالطبع دفاعی بود. حاتمی‌کیا به انقلاب اسلامی و چالش‌های پیش روی این انقلاب و مرتبط با این انقلاب بیش از جنگ و مقولاتی مثل مقابله با داعش مدیون است؛ امیدواریم او را که همیشه مظهر نقد درون‌گفتمانی در عرصه فرهنگ دانسته‌‍‌ام و می‌دانم، در عرصه پرداختن به چالش‌های اجتماعی انقلاب اسلامی نیز فعال، سربلند، مثال‌زدنی و الگو ببینم؛ ‌چیزی در ادامه فیلم به‌یادماندنی آژانس شیشه‌ای.