روزنامه ایران
1396/11/16
ژنرال بی ستاره
محمدعلی آقامیرزایی
چشمان نافذ بر صورتی دراز و کشیده، جدی و مصمم و پیشانی بلند روی بنرهای شهر به من خیره شده است. زیر بنر کلماتی نقش بسته است. نوشته «نابغه دفاع مقدس». هربار که نگاهش میکنم ردی از حسرت روی دلم نقش میزند. با خود فکر میکنم ممکن است جوانان این دوران که چندان چیزی از این جوان دیروزی نمیدانند فکر کنند که باز کسی راهاغراق و مبالغه پیش گرفته است؛ اما من که بیش از شش سال است در میان اسناد ، روایتها و نقشهها در حال ترسیم فقط یکی از جنبههای متنوع تأثیر او بر دفاع هشت ساله هستم میدانم که در این مورد خاص فقط اگر بیکم و کاست آنچه را او بوده نشان مردم دهیم تازه درمییابند که چرا گفتهاند مردانی از پارس تا ثریا در راه دانش گام خواهند زد.
در فیلمهایی که بر جای مانده است، غلامحسین افشردی یا همان حسن باقری جبههها، جوانی ریز نقش و نحیف، لاغر و بیبنیه بهنظر میآید اما مخاطب با اندکی دقت درخواهد یافت که او با صدایی قاطع و کلامی نافذ، دارد تمام بزرگان و یلان جبههها را هدایت میکند. این جوان، با ریش تنک و صورت لاغر یکی از عالیرتبهترین فرماندهان سپاه پاسداران در پایداری هشت ساله مردم ایران است. حسن باقری فرمانده اطلاعات عملیات و مؤسس این واحد درجنگ و به نوعی فرمانده نیروهای مدافع است. سردار قاسم سلیمانی شیر یل سرداران ایران در کتاب ملاقات در فکه (سعید علامیان. سوره مهر) روایت میکند که اگر اصرار حسن و دلایل منطقی و استدلال پرقدرت او نبود نیروها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس کار را رها کرده و به همین دستاوردهای این مقطع بسنده میکردهاند؛ فقط حسن یک تنه میایستد و اصرار بر اجرای مرحله چهارم میکند و به این ترتیب خرمشهر آزاد میشود.
این یعنی درک درست یک استراتژیست سطح بالا. ژنرالی باهوش و با کلاس که جنگ را در ابعاد درست میبیند. وقتی همه شتابزده بهدنبال گرفتن اسلحه و درگیری فیزیکی هستند او گروههایی را برای شناسایی و ترسیم منطقه نبرد به نقاط مختلف میفرستد و بسرعت با نقشهای دقیق و انبانی پر از اطلاعات ناب و دست اول به مرجع اساسی پرسشهای جنگ بدل میشود. ژنرالی جوان در مکتب تشیع اسلامی که با هوش و درایت و تکیه بر اندوختههای پیشین و مطالعه نکات مبهم بسرعت خود را به نمایی مافوق تمام جبههها بدل میکند و دیگران را با بهترین منطق هدایت میکند. هدف او پیروزی با کمترین تلفات حتی برای عراقیهاست. میگوید اینها برادران مسلمان ما هستند و بعدها باید برای جنگ با اسرائیل آماده باشند. سرداران بزرگ دفاع مقدس ما در باب او چنین میگویند: حسن واجد تفکری است که بعد از دهه 90 به آن تفکر استراتژیک میگویند. با اینکه حسن مربوط به قبل از دهه 90 است، ولی تفکر و شکلگیریاش براساس تفکر استراتژیک است. حسن در زمان آینده مینشست و برای زمان حال برنامهریزی میکرد. این خصلت آدمهای استراتژیست است که میتوانند چنین پروازی در زمان داشته باشند. کسانی که میخواهند به بزرگی برسند باید میل، عطش و اشتیاق سوزانی به خدمت کردن داشته باشند و حسن چنین شخصیتی داشت. عطش برای خدمتگزاری در نگاه حسن به یک ارزش اساسی تبدیل شده بود.» (دکتر علیرضا عندلیب)
«جاهایی بود که دیگران کم میآوردند و آقا رشید مرا میفرستاد انجام دهم. ولی من واقعاً جلوی حسن باقری کم آوردم. چیزهایی مثل زمینه اجتماعی زمان حمله، موقعیت جغرافیایی منطقه عملیات، استعداد و تجهیزات نیروی دشمن، سابقه و گذشته جبهه و برآورد امکانات، همه اینها را حسن باقری به من یاد داد.»(سردار محمدعلی صبور)
«اگر در کسی زمینه و استعداد کاری را میدید به شکوفا کردن آن کمک میکرد. رشد شخصیتهایی مثل مهدی زینالدین مدیون کمکهای حسن باقری بود. برای فرماندهان بالاترش احترام خاصی قائل بود و با زیردستانش روابط صمیمانهای داشت.»(علی ناصری)
«در تمام مدتی که با حسن بودم هیچوقت ندیدم مأموریتی را که به او محول شده بود، سبک بشمارد. همیشه میگفت: اگر ما کوتاهی کنیم باید فردای قیامت جواب شهدا را بدهیم، شهدا یقه ما را خواهند گرفت.» (تیمسار حسنی سعدی)
« در جنگ هرکسی در جای خودش قرار گرفت. شرایط جنگ به گونهای بود که به تعبیر امروزیها هیچ رانتی وجود نداشت. شایسته سالاری و شایستهگزینی جزو لاینفک صحنه نبرد بود. بهعبارت دیگر گفتمان حضرت امام(ره) که گفتمان انقلاب بود، در میدان جنگ ظهور و تحقق پیدا کرد. گفتمان امام(ره) و انقلاب در جنگ در واقع به هم تنیدگی عقل و ایمان، عقلانیت و عشق بود که تجلی و نماد روشن آن شهید حسن باقری بود.» (محمد باقر قالیباف شهردار سابق تهران)
«او اهل فکر و تدبیر بود. با برنامه منظم و دقیق برای عملیاتها طرح تهیه میکرد.حسن باقری یک نابغه بزرگ نظامی بود.»(سردار رحیم صفوی)
با آغاز حمله عراق به ایران، حسن باقری پس از انقلاب در روزنامه جمهوری اسلامی و همچنین واحد اطلاعات سپاه میکوشد تا به هرشکل به نظام نوپای اسلامی در ایران یاری رساند. او در پی ساختن مدینه فاضله اسلامی است که امام(ره) به مردم وعده آن را داده است و میخواهد به هر شکل ممکن باری از دوش این کشور بردارد، بنابراین در کسوت یک خبرنگار بدون درنگ با هماهنگی محسن رضایی در واحد اطلاعات سپاه، راهی سرزمینهای جنوب میشود. باقری با سعید صادقی عکاس روزنامه و یک راننده، عصر نخستین روز جنگ به راه میافتند و صبح روز بعد خود را به اهواز میرسانند و به علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان معرفی میکند. شمخانی در آن شرایط حسن باقری را بهعنوان مسئول اطلاعات و عملیات به بچههای بومی این واحد، افرادی همچون حمید معینیان، مجید بقایی، محمد مینایی و... معرفی میکند. حسن هم بلافاصله کار خود را آغاز میکند.
در نخستین قدم حسن باقری بر آن میشود تا مثل یک خبرنگار به موضوع نگاه کند و به شش عنصر اساسی در تنظیم خبر پی ببرد. او باید در ابتدا از وضعیت جبهه و دشمن اطلاعاتی کسب میکرد؛ این شد که به تمام واحدهای اطلاعاتی در اهواز سر زد و خواست تا یک نسخه از تمام گزارشهای ارسالی ارتش، خصوصاً رکن دوم که مسئولیت اطلاعات را داشت، ژاندارمری، ستاد جنگهای نامنظم، سپاه شهرهای استان، کلانتریها، شهربانیها و دیگر نقاط را برایش ارسال کنند تا ضمن بررسی آنها و آرشیو این اطلاعات برآورد دقیقی از وضعیت دشمن و مرزهای خودی به دست آورد. بسیاری از این اسناد هنوز موجود و در آرشیو او به جای مانده است.
بررسی دقیق این اسناد نشان میدهد که چرا او به فکر تشکیل گروههای شناسایی افتاده است. گزارشها اغلب حاوی اطلاعات کلی و نه چندان دقیق است. تناقض و تکیه بر شنیدهها اساس این گزارشها را تشکیل میدهد. هیچکس اطلاعات درستی ندارد و همه در شوک ناشی از این یورش مرگبار، گیج و سردرگم با دستپاچگی در حال جمع و جور کردن امکاناتی برای دفاع هستند. ارتش پس از انقلاب و بعد از کودتای نوژه از هم گسیخته و سردرگم است.
درگیریهای حزبی در تهران و دیگر شهرها به اوج خود رسیده است. ترورها یاران انقلاب را یکی پس از دیگری از پا میاندازد. در گنبد و کردستان و بلوچستان گروههای مخالف به نام حمایت از خلق آشوب ایجاد کرده و در پی جدا کردن این مناطق از حکومت مرکزی هستند و به نوعی میتوان گفت که در این دوران ایران پس از انقلاب ناآرامترین روزهای خود را میگذراند. نیروهای ایرانی با ابتداییترین سلاحهای سبک بدون اینکه تصوری از ابعاد عظیم این تجاوز داشته باشند به مقابله برآمدهاند و در هرجایی که میتوانند با لشکریان عراقی رو در رو شدهاند. از جنوب نیروهای عراقی از مرز شلمچه با لشکر زرهی به سوی خرمشهر حرکت کرده و در حاشیه شهر با مدافعان پراکنده شهر درگیر شدهاند. در دیگر سو لشکریان عراقی تا نزدیک اهواز جلو آمدهاند و از دب حردان شهر را با توپهای دور برد میکوبند.
حسن باقری در نخستین روز حضور در چهارشیر به جای اینکه مثل دیگران اسلحه به دست گیرد و هیجانزده برای رویارویی با ارتش مهاجم به نخستین جبهههای شکل گرفته بشتابد، با طمأنینه به دورنمای این یورش چشم میدوزد. او در این روزها در اوج پختگی روزنامهنگاری قرار دارد؛ به لبنان و سوریه سفر کرده و در طبس با تهاجم امریکا آشنا شده است. کار در واحد اطلاعات سپاه هم به او بینش اطلاعاتی مناسبی بخشیده است. برای او وقوع جنگ مثل یک خبر داغ میماند؛ درحالی که نیروهای واحد اطلاعات را به جمعآوری گزارش دیگر واحدهای درگیر در جنگ و دستهبندی آنها واداشته خود شخصاً به برخی از محورهای عملیاتی میرود تا به شش عنصر اساسی خبر در جنگ پاسخ دهد و ابتدا دریابد که دشمن از کجا؟ با چه میزان نیرو؟ چگونه؟ و با چه روشی؟ چرا؟ چه زمانی؟ و به چه قصدی؟ به کشور حمله کرده است.
در زمانی که همه در شوک هجوم یک ارتش منظم و با هدف مشخص، گیج و سردرگم فقط به این میاندیشند که چگونه در برابر حمله قرار گیرند، او میکوشد تا با این رویداد به دقیقترین شکل برخورد کند. باید در ابتدا زمین و جغرافیای منطقه را بشناسد، از اینرو در پی به دست آوردن نقشه دقیق منطقه برمیآید و آن را تهیه میکند. مثل همیشه باید اول خودش کاملاً توجیه شود. او در کنار نیروهای داوطلب پرانگیزه شکافهای اطلاعاتی را پر میکند و معمای هجوم عراق را حل میکند.
سردار غلامعلی رشید که یکی از فرماندهان اصلی عملیات در گلف از نخستین روزها در کنار حسن باقری نحوه و کیفیت این کار را عیناً با گوشت و پوست لمس کرده و میگوید: «از ایجاد تشکیلات اطلاعات عملیات نباید ساده گذشت. برادر شهید حسن باقری این واحد را نه تنها در قرارگاه جنوب به وجود آورد، بلکه بعدها بهطور کلی در تمام سپاه این واحد نظامی را زنده کرد و صغری و کبرای این واحد نظامی را به تنهایی چید. بنای اصلی این واحد را خودش ایجاد کرد. آن هم در عمل و تجربه که خود بالاتر از تئوری و کلاس درس بود. از کتب نظامی استفاده نکرد و اصلاً اینگونه کتب در ابتدای جنگ با آن ناهماهنگی و بیتوجهی به نظریات برادران سپاهی، در دسترس او نبود. برادر حسن بدون آنکه کسی راهنماییاش کند به این امر همت گماشت. شهید باقری خدمت بزرگی به جنگ کرد. چشم فرماندهان و مخصوصاً مسئول طرح و عملیات منطقه جنوب و چشم فرمانده سپاه بود. در میدان جنگ آن زمان فرمانده عملیات جنوب نیز بود و چشم شهید کلاهدوز قائم مقام آن زمان را باز کرد.
برادر باقری با این کار بزرگ توانست ضعف اطلاعات از دشمن را حل کند و یکی از ارکان مهم جنگ را در سپاه پاسداران و نیروهای بسیج مردمی پایهریزی کند که بهعنوان بازوی پرتوانی در خدمت فرماندهی در جنگ بهکار گرفته شد که یکی از نقاط قوت نیروهای خودی و رزمندگان اسلام، امر شناسایی و بهطور کلی جمعآوری اطلاعات به حساب میآمد و بارها دشمن بعثی و کافر به این مسأله اعتراف کرد و در تحلیلها و بررسی علل شکست خودش مخصوصاً در نبردهای بزرگ ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس به این نقطه قوت ما اشاره کرد.»
بررسی، تجزیه و تحلیل گزارشهای ارسالی به واحد نوپای اطلاعات و عملیات مستقیماً توسط حسن باقری انجام میشد. او با بررسی و تحلیل این گزارشها هر روز یک گزارش دقیق و کلی به مسئولان کشور ارائه میکند. اصل این گزارشها هم توسط مهدی صابونی در اتاق آرشیو حفظ و نگهداری میشد. تأکید او بر اصل حفاظت از اطلاعات و ارزش گزارشها بتدریج نظم اطلاعاتی را به واحدهای نوپای سپاه حاکم میکند. تأثیر مخرب ستون پنجم و فجایعی که از دادن گرای نقاط پراهمیت و مراکز تجمع مدافعان به بار میآید باعث میشود تا دیگران نیز هشدارها و تأکیدات حسن را جدی بگیرند.
تأثیر اطلاعات و گزارشهای حسن باقری، تقریباً در تمام نقل قولهای فرماندهان جنگ دیده میشود. تمام نیروهای قدیمی جنگ بر این نکته واقفند و همه متفقاً از نبوغ او در این زمینه میگویند و اینکه او نسبت به تمام نیروهای درگیر در دفاع، اشراف عمیقتر و بیشتری دارد.
حسن باقری علاوه بر کسب خبر از بومیان منطقه و نیروهایی که برای شناسایی به خطوط دشمن رخنه میکردند، از اسرای عراقی نیز اطلاعاتی کسب میکرد. در گلف اتاقی برای بازجویی از اسرا تشکیل داده و علی افشاری و مؤید رضوانی - که به عربی تسلط داشتند - را مأمور میکند تا کار بازجویی از اسرا را برعهده بگیرند.
بولتنهای روزانه همراه با کالک و نقشه هر روز برای فرماندهان جنگ ارسال میشود و بسیاری از شکافهای اطلاعاتی پرشده است. حالا نیروهای شناسایی به اهمیت کار خود پی برده و نسبت بهکاری که میکنند از قبل آگاهتر شده و در تمام جبههها عناصر اطلاعاتی نسبت به وظایف خود توجیه هستند. گزارشها به شکل روزانه به واحد اطلاعات میرسد و تقریباً نقشهها و کالکهای مناطق عملیاتی به روز شدهاند.
واحد اطلاعات و عملیات در مدتی کوتاه به منبع دست اولی از اطلاعات بدل میشود. تهور و شجاعت نیروهای شناسایی در نزدیک شدن به دشمن و گزارش کردن مشاهدات عینی توانسته این واحد را بهعنوان چشم فرماندهان مطرح کند و گزارشهای آنان را قابل اعتنا سازد. شکستن حصر آبادان، ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و سرانجام بیت المقدس که به فتح خرمشهر میانجامد همه از دستاوردهای این نابغه بزرگ ایرانی است. او با توجه به نقاط قوت نیروهای خودی و نقاط ضعف ارتش عراق عملیاتها را طراحی و اجرا میکند و تا زمانی که زنده است هر بنبستی را میگشاید.
حسن باقری نمونه درخشانی از جوانان نسل انقلاب است که ناممکن نمیشناسد و با توکل بر اراده و دانش نظامی، نبوغ خود را در جنگ به نمایش میگذارد؛ مولود حقیقی انقلاب و هشت سال پایداری مردم ایران در برابر تجاوز حزب بعث به ایران. کسی که باید امروز در این روزهای حساس بهعنوان الگویی برای جوانان این دیار مطرح و مورد توجه واقع شود. این نیاز حقیقی مردم ایران است و چیزی که به تعبیر امام راحل نعمت و گنج نهفته در سالهای پایداری است. فرهنگی که در آن سالها در جبههها شکل گرفت. فرهنگی مبتنی بر اصول اساسی خودباوری، اراده، توکل به خداوند، شایسته سالاری، نوعدوستی و از خودگذشتگی و رجحان دادن دیگری بر خویشتن. رفتارهای زیبایی که توسط جوانان جنگ بروز داده و در خطوط جنگ تسری یافت. کاش وقتی به عکس حسن نگاه میکنیم دریابیم که قهرمانان این دیار برای چه جان شیرین خویش را فدا و خود را وقف این کشور کردند. حسن اگر امروز بود تمام توان خود را برای حل مشکلات این مردم صرف میکرد. بیاییم فقط به یادآوری او بسنده نکنیم، بکوشیم شیوه او را در جامعه پیاده کنیم.
برش
من به این نتیجه رسیدهام که شهادت دست خودمان است.
این جمله را باقری 10 روز قبل از شهادت به دوستش علی هاشمی گفته بود.در مسیر پر رمز و راز تحقیق پیرامون این متفکر جنگ، به نگاه ژرف او در مورد شهادت پی بردم. هر چه از جنگ فاصله میگیریم، درک آن سختتر میشود.
در اسناد سه مورد درباره نظرش در مورد شهادت پیدا کردم.
1- در سخنانی از ایشان شنیدم «کسی میتواند به این بسیجیها فرماندهی کند که راه رسیدن به شهادت را بر خود هموار کند. اگر تسلیم معنی واقعی شهادت نشوید، از انگیزه و منش بسیجیها فاصله خواهید گرفت. از جمله الزامات فرماندهی بر بسیجی، ایمان به فلسفه شهادت است.»
2- وقتی او فرمانده قرارگاه نصر شد، در جمع فرماندهان در وصف بسیجی گفته بود؛ «بسیجی برای اجرای فرامین امام و دفاع از اسلام وارد جبهه میشود. شهادت در این راه را افتخار خود میدانند. اگر باور ندارید، نیم ساعت در سنگر این بسیجیها بنشینید. اگر برای این بسیجیها کم بگذاریم، در آخرت باید پاسخگو باشیم. مواظب باشید که از آنها عقب نمانید، حتی در شهادت.»
3- شهید باقری چند روز قبل از شهادت به یکی از یاران خود گفت:«من به این نتیجه رسیدهام که شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده ما گذاشته است. این ما هستیم که میتوانیم شرایط آن را فراهم کنیم.»
شهید باقری در حالی این جملات را به علی هاشمی بیان میکرد که چون ابر بهاری میگریست.10 روز بعد-9/11/1361- در هنگام شناسایی منطقه عملیاتی فکه، گلوله توپ عراقی در سنگرشان منفجر شد و به شهادت رسید. و امروز ما ماندیم و این همه مدعیان جنگ.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
این گوی و این چوگان
مذاکره با 20 شرکت داخلی و خارجی برای اجرای طرح های جدید نفت و گاز
افزایش پلکانی حقوق بازنشستگان
معافیت مالیاتی حقوق کارمندان تا 2میلیون و 300هزارتومان
کاهش سالانه 60 تا 100 ساعت در برنامه درسی دانشآموزان
نیروهای مسلح باید فراتر از احزاب و جناحها باشند
حمایت عارف، رضایی و سلیمی نمین از گفتوگوی ملی
ژنرال بی ستاره
10 نما از سینمای فجر
گفتوگوی ملی؛ پیشفرضها و راهکارها
انتقاد روحانی و ظریف از سند هستهای جدید امریکا
دوران فریب افکار عمومی با طرح اتهامات دروغ گذشته است
847 هزار تومان عیدی کارکنان دولت