ضعف آموزش و دستگاه‌هاي تعليم و تربيت در فضاي مجازي

در يادداشت قبل با موضوع رها‌شدگي فرهنگي در فضاي مجازي ضمن بررسي ضرورت‌ها، به بحث ضعف نگاه راهبردي و ساختارمند در اين حوزه اشاره كرديم، در اين يادداشت به ضعف آموزش و تربيت در هدايت و تأثيرگذاري در ايران مجازي مي‌پردازيم. 
از زيربنايي‌ترين اقدامات در امر فرهنگ، فرهنگ‌سازي استفاده از نظام تعليم و تربيت هر كشوري مبتني بر اهداف كلان تعيين شده در آن جامعه است. به عبارت ساده تر در هيچ كجاي دنيا كتاب‌هاي آموزشي و برنامه‌هاي تربيتي رسمي برخلاف منافع، اهداف و مصالح عمومي كشور تدوين نمي‌شود، چرا كه پاسخگويي به نيازها و استمرار جريان فكري سالم در جامعه از طريق نظام آموزشي و تعليم و تربيت در نسل‌هاي جديد اتفاق مي‌افتد. ايران اسلامي نيز از اين قاعده مستثنا نيست و جمهوري اسلامي ايران تلاش دارد اهداف متعالي فرهنگي و انقلابي خود را در كنار علوم پايه به دانش آموزان و دانشجويان كشور كه در واقع نسل‌هاي تأثيرگذار آينده نزديك جامعه هستند، منتقل نمايد. اين اتفاق زماني به درستي انجام مي‌گيرد كه دستگاه تعليم و تربيت كشور بتواند در حوزه وظايف خود با يك نيازسنجي مناسب اهداف خود را طراحي، برنامه ريزي و اجرا و به معناي واقعي تأثيرگذار عمل كند. 
بي ترديد پيش نياز رسيدن به يك نظام تعليم و تربيت تأثيرگذار، توجه همه جانبه و جدي به نيازهاي جامعه متناسب با تغييرات است. يكي از تغييرات و تحولات بزرگ در جامعه ما، تحول در حوزه فناوري ارتباطات و اطلاعات، به خصوص فضاي مجازي است، بنابراين بايد در سه حوزه كلي؛ نظام تعليم و تربيت خود را براي ايفاي نقشي موثر متناسب با شرايط جديد آماده كند. اول، مربيان، معلمان و استادان؛ اين گروه در نظام آموزشي بايد از هر لحاظ در زير ذره‌بين و مورد توجه باشند. زير ذره بين بودن از اين لحاظ كه واقعاً در جذب معلمان و استادان در تمامي سطوح بايد به امر كيفيت دانش، تبحر و انگيزه‌هاي افراد علاقه مند به خدمت در نظام تعليم و تربيت با جديت پرداخته شود و بهترين‌ها براي اين مهم گزينش شوند، چرا كه آينده نيروي انساني كشور كه با ارزش ترين سرمايه هر كشوري است، تابعي از نحوه عملكرد اين افراد مي‌باشد. اين افراد بايد سواد رسانه‌اي مناسب و داراي توانمندي در هدايت دانش آموزان و دانشجويان در مواجهه با فضاي مجازي را داشته باشند، چرا كه نوجوانان و جوانان در اين محيط قسمت مهمي از وقت خود را سپري مي‌كنند. 
مربيان بايد بتوانند مسير آموزشي خود را در محيط مجازي نيز گسترش دهند و پيگيري نمايند. به عبارت ساده تر مربيان آموزشي در تمام سطوح علاوه بر فضاي واقعي، بايد در فضاي مجازي نيز همراه و هدايت‌گر شاگردان خود باشند تا آنها ضمن حضور سالم و سودمند در محيط مجازي، بخشي از زمان صرف شده را در مسير علم آموزي و مهارت افزايي خود سپري كنند و با فرهنگ بهره گيري درست از محيط مجازي و نحوه حضور خود در اين محيط آشنا شوند. 


دوم، متون درسي و مراكز آموزشي؛ امروزه متون آموزشي و محيط يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار روي انسان و تربيت او است. نقش متون و محيط آموزشي را نمي‌توان به عنوان عامل تأثيرگذار بر شرايط تعليم تربيت نوجوانان و جوانان ناديده گرفت، بنابراين بايد بافت مراكز آموزشي و متون درسي، به صورت هدفمند طراحي و كاركرد آموزشي در راستاي اهداف نظام تعليم و تربيت نقش پيدا كنند. اين محيط و محتواي آموزشي نبايد فاصله چنداني با فضاي جامعه و زندگي آنها داشته باشد تا بتواند محيط مجازي مورد نياز گروه‌هاي مختلف سني و مخاطبان خود را نيز برنامه ريزي شده تأمين كند. مراكز تعليم و تربيت و محتواي آموزشي نه تنها نبايد با فضاي مجازي بيگانه باشد، بلكه در اين زمينه بايد به صورت هدفمند نقش پيشرو داشته، به خوبي اوقات حضور نوجوانان و جوانان را در فضاي مجازي متناسب با نيازها و اهداف غني سازي نمايد. 
سوم، دانش آموزان و دانشجويان مخاطب؛ روحيه جوان و حس كنجكاوي و هيجان طلبي در اين گروه سني يك امر طبيعي است. بنابراين بسيار سخت است آنها را از ورود به عرصه‌هاي جديدي مثل فضاي مجازي منع كرد، بنابراين آنچه كه مي‌توان انجام داد، برنامه ريزي براي آموزش، بهره برداري درست و هدايت آنها در جهت بهره‌گيري از فطرت كنجكاو خود در مسير اهداف عالي علمي و فرهنگي مبتني بر نظام ارزشي جامعه خودي است و در اين راستا فضاي مجازي بايد به ابزاري براي ترقي و پيشرفت آنها تبديل شود، نه اينكه آنها را در فضاهاي پوچ و بي معني و احياناً تخريب كننده اخلاق و فرهنگ سرگردان سازد. واضح است كه اگر اين اتفاق يعني اقدامات بايسته و توانمندسازي هر سه حوزه در نظام تعليم و تربيت به درستي و در عمل اتفاق بيفتد، ديگر نگراني از ابزارهاي ارتباطي مثل فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي، نه تنها كاهش مي‌يابد، بلكه اين ابزارها تبديل به عامل پيشرفت فرهنگي و آموزشي نيز مي‌شوند. امروزه از گوشه و كنار مملكت صداي نخبگان از كاهش ميزان دلبستگي جوانان به ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي شنيده مي‌شود و در واقع مسئولان از سر دلسوزي نسبت به آينده اين روند ابراز نگراني مي‌كنند و معاندان و مخالفان نيز آن را به فال نيك گرفته و خواب‌هاي آشفته خود را تعبير مي‌كنند. اما واقعيت امر اين است كه آيا ما جوانان و نوجوانان خود را در نظام تعليم و تربيت كشور به همان اندازه تعليم مي‌دهيم كه انتظار داريم و يا در مرحله آموزش آنها را به بهانه‌هاي مختلف به حال خود رها كرده و در يك روند غلط و خنثي قرار داده و در موارد مورد نياز، انتظار ديگري داريم؟!
نتيجه آنكه به نظر مي‌رسد نظام تعليم تربيت ما آن چنانكه بايد فضاي مجازي را مورد توجه قرار نداده و دانش آموزان و دانشجويان، در همه مقاطع براي مواجهه با پديده‌هاي جديد آموزشي و محيط‌ها جديد از جمله فضاي مجازي از طريق سيستم‌هاي خارج از محيط آموزشي آشنا مي‌شوند و در بسياري از موارد مديران به عنوان يك پرستيژ و تبليغات ابزارهاي آموزشي مدرن و بهره گيري از فضاي مجازي را مورد توجه قرار مي‌دهند، حال آنكه جهان مجازي جزئي واقعي و تأثيرگذار از زندگي انسان‌ها و به خصوص جوانان شده است و نظام تعليم و تربيت بايستي با جديت دانش آموزان و دانشجويان خود را در اين محيط نيز همراهي و هدايت كند و تنها به بهره گيري ابزاري از وسايل ارتباطي بسنده نكند.