روایت «پنجعلی» از باغ کلاغ ها تا زندان ساواک در مشهد

 ۶۲ سالگی را پشت سر گذاشته و مانند خیلی‌ها، فوتبال را از زمین های خاکی محله‌اش شروع کرده. ۱۵ سال در تیم ملی کشورش بازی کرده و طی این مدت ۴۵ بازی ملی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. مدافع پرقدرتی که اخلاق و مرام ورزشکاری‌اش امروز الگویی برای جوانان فوتبالیست محسوب می شود.
محمد پنجعلی پیش کسوت فوتبال کشورمان که سابقه بازی در باشگاه های برق تهران، فتح تهران، ابومسلم، پرسپولیس را دارد چندی پیش مهمان شهرمان بود و همین بهانه یک گفت وگو با این پرسپولیسی دو آتشه شد:
باغ کلا‌غ‌ها و آغاز شوت زنی‌ها
پنجعلی، ابتدای صحبت مان از روزگاری می گوید که پایش به زمین فوتبال باز شد و توضیح می دهد:  من به مثابه اغلب فعالان این عرصه، فوتبال را از کوچه پس کوچه‌های محله‌مان آغاز کردم. در زمین‌های خاکی و با توپ‌های پلاستیکی، گل‌های زیادی را روانه دروازه های آجری می کردم. در نظام آباد به دنیا آمده ام. آن جا محله ای داشتیم که به «باغ کلاغ ها» معروف بود. ناصر خان ابراهیمی هم‌محله‌ای‌مان بود و بازی‌ام را دید و پیشنهاد حضور در باشگاه برق تهران را داد. بعد از مدتی گفت؛ تو می توانی بازیکن تیم ملی شوی البته مشروط! شرطش ادامه دادن درس و مدرسه بود.


وی ادامه می دهد: در نهایت از برق تهران به تیم جوانان تهران آمدم و بعد هم برای حضور در ترکیب تیم منتخب تهران، برگزیده شدم. تا این که‌ در بازی های جوانان کشور، مربی ایرلندی چند نفر را برای تیم ملی جوانان و امید انتخاب کرد که من هم جزو آن ها بودم. از تیم امید هم با حمایت آقای مهاجرانی به تیم ملی رفتم و خلاصه این داستان شروع حرفه ای فوتبال من بود. برای حدود ۱۵ سال، بازیکن تیم ملی بودم.
پرسپولیس در همه دوره‌ها، یک تیم مردمی بوده است
این فوتبالیست پیش کسوت که بیشترین و پررنگ ترین حضورش مربوط به باشگاه پرسپولیس است و خودش هم یکی از طرفداران پروپاقرص این تیم به شمار می آید، دلایل محبوبیت تیم قرمزها را این طور بیان می کند: پرسپولیس یک تیم مردمی است. در همه ادوار، حمایت مردم همراه این تیم و اعضایش بوده و پرسپولیسی‌ها هم به عشق همین مردمان توپ زده‌اند. جالب این جاست که بیشتر طرفداران این تیم را اقشار متوسط و ضعیف جامعه تشکیل می دهند، یعنی پایگاه مردمی آن ریشه‌دارتر و قوی تر است. حتی در دوره پهلوی، این تیم محروم شد اما مردم از حمایتشان دست نکشیدند. در حقیقت در آن دوران، این تیم شاهین بود که بعدها با حفظ همان ترکیب پرسپولیس را شکل داد. خلاصه این عشق و علاقه ریشه‌دارتر از آن است که تصورش را می‌کنیم.
وی با اشاره به تعصب های گاه و بیگاهی که به بی اخلاقی در این عرصه به خصوص در بازی های دربی می انجامد، اشاره ای می کند و می گوید: علاقه مردم به یک تیم خاص، باعث پیشرفت آن می شود. اما در مقام طرفداری باید بپذیریم که شادی و غم چاشنی همدیگر هستند. یک روز قسمت برد است و روز دیگر شاید نوبت به باخت برسد اما اگر طرفداری به تعصبی کورکورانه تبدیل و منجر به بداخلاقی شود، اصالت خود را از دست می دهد. برد و باخت ها می گذرند اما رفاقت، انسانیت، معرفت و اخلاق است که باقی می ماند.
دربی‌های پرهیجان
پنجعلی از دربی‌هایی می‌گوید که هر از گاهی حال و هوای فوتبال کشورمان را دستخوش تغییر می‌کنند و آدرنالین خون طرفداران تیم‌های مختلف را یکی دو درجه جابه جا می کنند.
او اظهار می کند: دربی‌ها اغلب به واسطه انعکاس بالایی که دارند و قدمتی که رقابت‌های تیم‌های مختلف دارد، از هیجان زیادی برخوردارند و به تبع حساسیت شان هم دو چندان است. دست کم درباره دو تیم استقلال و پرسپولیس شاهد هیاهوها و کُری‌خوانی‌های فراوان هستیم. شاید باورتان نشود اما بعد از هر دربی استقلال و پرسپولیس، تا مدت‌ها در خانه و خیابان و جمع های دوستانه با من سر این بازی بحث و گفت وگو می کنند.
وی ادامه داد: در یکی از دربی ها، علی پروین آن قدر دچار استرس شده بود که ناگزیر شد 17بار برای قضای حاجت بیرون برود! باور کنید شمردم شد 17 بار. همه تعجب کرده بودند. بار آخر که از دستشویی بیرون آمد، رو به من کرد و گفت: پنجی! بازی کی تمام‌ می شه من دیگه توان ندارم!
 فوتبال ایران آماتور است
اما پنجعلی یکی از منتقدان فوتبال ایران است که اغلب انتقادات تند و تیزش را صریح و بی سانسور بیان می کند. او تاکید دارد که فوتبال کشورمان آن طور که انتظار می رفته، پیشرفت نکرده است. وی بیان می کند: فوتبال ما آماتور است و همه آماتوری فکر می کنیم‌ از مربی گرفته تا مدیر و بازیکن. متاسفانه مدیریت در این‌ حوزه دولتی است و همین طور هم فوتبال ما درجا زده و هیچ پیشرفتی نداشته و دلایلش هم مشخص است‌. باشگاه های ما حتی چند استادیوم‌ استاندارد هم ندارند. در بازی های آسیایی تیم های پایه ما نتیجه نمی گیرند و چندین سال است که مدام «اوت» می شویم.
وی اضافه می کند: تیم ملی هم با چهار شانس بالا می آید. زمانی که من در جام جهانی آرژانتین برای تیم ایران بازی می کردم، فقط یک شانس داشتیم و یک تیم بالا می رفت اما حالا چهار تیم این فرصت را دارند.
این بازیکن پیش کسوت و مربی توانمند تاکید دارد که؛«اصل مشکل ما در فوتبال مدیریتی است و تا حل نشود، به ضعیف‌ترین تیم‌ها هم خواهیم باخت.»
وی اخلاق مداری را نه تنها برای بزرگان عرصه ورزش بلکه برای تمامی کسانی که به نوعی در جامعه الگو محسوب می شوند، مهم و ضروری می داند و اظهار می کند: این که می گوییم فلان بازیکن فوتبال در زمان عصبانیت کنترلش را از دست می دهد و رفتاری زشت از او سر می زند،  نیاز به ریشه یابی و بعد درمان دارد. یک ورزشکار باید در تمامی وجوه رفتارش، پهلوانی و بزرگ منشی منعکس باشد تا در جامعه الگویی مناسب برای دیگران محسوب شود.
 اولین دستمزد قراردادم، «BMW2002»  بود
این پرسپولیسی دوآتشه، گریزی می زند به اولین قراردادش و یادآور می شود:  اولین قراردادی که بستم مربوط به سال ۵۵ بود و به خاطرش آقای ابدو ۶۵ هزار تومان در قالب چک، به من دستمزد داد. علی آقا پروین پیشنهاد کرد که چک را به من بده و فردا بیا فلان جا یک ماشین «BMW» برایت کنار گذاشتم. آن دوران، «BMW2002» در اصطلاح روی بورس بود و من هم که تا به حال ماشینی زیر پایم نبود و همیشه سوار موتور می شدم،  ذوق زده پیشنهادش را قبول کردم و فردای آن روز برای گرفتن ماشین به نمایشگاه مراجعه کردم. ماشین را گرفتم و سرخوش سمت خانه راندم. مسافت نمایشگاه تا خانه هیچ مشکلی پیش نیامد اما بعد از آن شب، هر بار خواستم سوارش شوم، مجبور شدم اول هلش بدهم. حتی خود علی آقا هم چندین بار کمک کرد ماشین را هُل دادیم(باخنده). خلاصه هیچ مکانیکی سر در نمی آورد که درد این ماشین چیست، این بود که اولین دستمزدم را علی آقا به من داد.
پنجعلی جزو معدود بازیکنانی است که سابقه حضور در جبهه و جنگ را هم داشته است. خودش تعریف می کند: در خط مقدم حضور داشته ام و از نزدیک حال و هوای کسانی را دیدم که در کمتر جای این جهان دیده می شود‌. آن جوانان و نوجوانان به دنبال آرمان هایی بودند که درکش برای ما قابل تصور نیست. آن ها برای مال دنیا نرفتند و نجنگیدند بلکه نیرویی قوی تر از آن چه که فکرش را بکنیم راهی نبرد و مبارزه شان کرد. وی به خاطره ای در آن روزها اشاره می کند و می گوید: وقتی عملیات نبود و مجال استراحت می شد، بساط فوتبال را فراهم می کردیم. یک بار حین بازی یکهو آژیرها به صدا درآمد و دشمن، منطقه ای را که در آن بودیم ، بمباران کرد، خوشبختانه برای کسی اتفاقی نیفتاد اما از آن به بعد بساط فوتبالمان جمع شد.
۲۰ روز در بند ساواک مشهد بودم
او که این روزها در آتلیه اش مشغول به فعالیت است ، برایمان می گوید: نوه ای دارم به نام پرنسا که بعد از این که از سرکار به خانه می روم، با او سرگرم می شوم. پنجعلی از آرزوهایش برای کشورش می گوید: آرزویم برای مردم کشورم این است که در صحت و سلامتی و آرامش زندگی کنند. به مردم ‌بدهکارم. آن ها باعث شدند در جامعه مورد احترام ‌باشیم. آن ها بودند که عزتمان دادند و باید همیشه تا کمر در مقابلشان خم شویم.
وی گریزی هم به روزهای حضورش در مشهد می زند و ادامه می دهد: من دو سال در مشهد بودم و در سال ۵۴ کاپیتان تیم ابومسلم شدم. خیلی از موفقیت هایم را مدیون این تیم و مردم هستم. مشهدی هاخیلی از من حمایت می کردند. این را هم بگویم که ۲۰ روزی هم در بند ساواک مشهد بودم. آن موقع یک نشریه را می خواندم که نباید و همین باعث شد تا دستگیر شوم.
وی تاکید می کند که تمام برد و باخت های سال های بازی‌اش برایش گنجینه ای از خاطرات هستند و امیدوار است که مردم از عملکرد او راضی بوده باشند.