مديريت فضاهاي مشترك

در لندن، مكاني به نام هايدپارك وجود دارد و هايدپارك فقط براي اعتراض نيست بلكه هر كاري كه در فضاي عمومي ممنوع است، در هايدپارك آزاد است. مثلا شما اگر خارج از هايدپارك به ملكه توهين كنيد، زنداني مي‌شويد اما در هايدپارك آزاد هستيد به ملكه توهين كنيد. سال‌ها غربي‌ها پز مي‌دادند كه آزاد هستند حتي در هايد پارك به ملكه فحش بدهند. اما من هميشه مي‌گفتم اتفاقا اين حكايت از فقدان آزادي در انگليس دارد چون در كل جزيره بريتانيا، شما فقط در محوطه كوچكي به نام هايدپارك آزادي داريد و آزادي در اين محوطه قاب شده است. اما اختصاص اين محل، به اين دليل بود كه هم بتوانند خواست و افكار عمومي را نسبت به برخورداري از آزادي راضي كنند و هم، هر گونه حركتي در اين محوطه قابل كنترل باشد. در ايران هم افرادي پيشنهاد داده‌اند كه فضايي براي بيان آزادانه اعتراضات اختصاص داده شود. فضايي براي بيان آزادانه اعتراضات و نه براي انجام آزادانه هر كاري، يعني در اين فضا، افراد نمي‌توانند عريان شوند. پس فضايي كه براي بيان اعتراضات اختصاص داده شده، باز هم فضاي كنترل شده‌اي خواهد بود و به بهانه درگيري، همان اتفاقاتي كه در ساير نقاط كشور رخ داده، در اين فضا هم اتفاق مي‌افتد يعني همان اغتشاشگراني كه در شهرها دست به تخريب اموال عمومي زدند، در اين مكان هم خشونت ايجاد مي‌كنند و بهانه‌اي مي‌شود كه پليس دخالت كند و باز هم، آن فضاي آزاد از بين برود و اينجاست كه متوجه مي‌شويم در هايد پارك آزادي مطلق گذاشته‌اند براي اينكه بهانه‌اي براي برخورد وجود نداشته باشد. اما در ايران اختصاص چنين فضاهايي موفق نخواهد بود و حتما در اين فضاها با خشونت مواجه مي‌شويم.
مصداق آن هم استاديوم‌هاي ورزشي ما است كه مي‌بينيد فضاي آنها در اين حد نامناسب است كه ورود خانم‌ها به اين فضاها ممنوع شده است. انسان‌ها داراي دو گونه احساس از حريم هستند؛ حريم اختصاصي و حريم مشترك. حريم اختصاصي به انسان احساس امنيت مي‌دهد و حريم مشترك به انسان احساس دوستي و يگانگي مي‌دهد. زماني كه انسان‌ها در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند، اگر به جاي اينكه در حريم مشترك در كنار همديگر قرار بگيرند، وارد حريم اختصاصي يكديگر بشوند، احساس اضطراب و تشويش و ايجاد حس ناامني ناشي از اين ورود، باعث ايجاد خشونت مي‌شود. ولي اگر حضور انسان‌ها در كنار يكديگر، در حريم‌هاي مشترك اعمال شود، شاهد بروز دوستي و يگانگي و همدلي خواهيم بود. فرض كنيم كه من با خانواده‌ام در يك استراحتگاه عمومي نشسته‌ايم و چون محيط پيرامون ما خلوت است، اعضاي خانواده من پوشش راحت‌تري دارند. نزديك شدن هر فرد غريبه به اين افراد، ورود به حريم اختصاصي من است و باعث مي‌شود من خشونت اعمال كنم و نه تنها به او خوشامد نگويم بلكه به او اعتراض كنم. اما يك مراسم عروسي را تصور كنيم. در اين مراسم، افراد وارد خانه ميزبان شده‌اند اما چرا در اين محيط، بودن افراد در كنار يكديگر احساس ناامني ايجاد نمي‌كند ؟ چون اين فضا حريم مشترك تلقي مي‌شود. ما در جامعه مدني‌مان نتوانستيم حريم مشترك براي نهادهاي مدني و كنشگران اجتماعي‌مان ايجاد كنيم. تمام فضاها، چه مجازي و چه واقعي و چه فيزيكي و چه معنوي، فضاي اختصاصي قلمداد شده و به همين دليل، وقتي فرد ديگري و انديشه ديگري ورود مي‌كند ما احساس ناامني پيدا مي‌كنيم و به خشونت دست مي‌زنيم. اما اگر بتوانيم در فضاي مجازي، حريم مشترك را جايگزين حريم اختصاصي كنيم، افراد از هتاكي كلامي هم دست برمي‌دارند. ما 20 سال قبل اين حجم خشونت در رفتارهاي مردم نمي‌ديديم. البته به هيچ‌وجه نمي‌خواهم بگويم مردم قديم عاقل‌تر بودند و مدرنيته آدم‌ها را دچار اين خشونت كرده. برخي افراد بهانه مي‌آورند كه هر چه مدرن‌تر مي‌شويم باهوش‌تر و كم‌شعور‌تر مي‌شويم. به اين معنا كه من و شما نسبت به پدر بزرگ و مادر بزرگ‌مان خيلي باهوش‌تريم ولي نسبت به آنها شعورمان كمتر است و به اين دليل در جامعه امروز شاهد خشونت هستيم در حالي كه در گذشته شاهد نبوديم. اعتقاد من برخلاف تفكر اين افراد، اين است كه در حريم اختصاصي احساس امنيت‌مان تامين مي‌شود و در حريم مشترك احساس صميميت‌مان تامين مي‌شود ولي با اختصاص چنين فضاهايي با توجه به اينكه هنوز توانايي مديريت فضاهاي مشترك را پيدا نكرديم و فقط ياد گرفتيم در فضاهاي اختصاصي عمل كنيم قطعا خشونت بروز خواهد كرد.جامعه‌شناس   ارتباطات