سهم ما در خزر

دریای خزر یک دریای بسته است، آب آن عمدتا از اروپا و آسیای شمالی تأمین می‌شود. گرمای روزافزون کره زمین موجب ذوب‌شدن آب‌های سیبری شده و به احتمال زیاد در آینده‌ای نه‌چندان دور سطح آب این دریا افزایش می‌یابد. این دریا علاوه بر منابع بسیار سرشار گاز، نفت و آبزیان، اهمیتی استراتژیک دارد. در مسیر شمال به جنوب آن، از گذشته‌های دور همواره امپراتوری روسیه آرزومند دسترسی به دریای مدیترانه از مسیر کشورهای کنونی سر راه یعنی ایران، عراق، سوریه و لبنان به سواحل مدیترانه بوده است. آخرین تزارها بر این هدف یا آرزو تأکید فراوان می‌کردند. حالت تهاجمی ناشی از این آرزو نه‌تنها در دوران حکومت شوروی - که خود را یک حکومت مردمی می‌خواند و داس و چکش روستاییان و آهنگران را نماد ملی خود قرار داده بود - کاسته نشد، بلکه افزایش یافت؛ اما حضور رقبای اروپایی شوروی در آسیای جنوب غربی و مقاومت آنها در برابر فزون‌خواهی شوروی، تحقق این هدف را غیرممکن کرد. دریای خزر از روزگاران گذشته در اختیار دو کشور ایران و روسیه بوده است. در دوره سلطنت قاجاریه بخش‌هایی از ایران آن روز به‌تدریج در چند جنگ از ایران جدا شد و به کنترل روسیه تزاری درآمد. تلاش آغامحمدخان قاجار برای بازپس‌گیری گرجستان و محاصره شهر شیشه (شوشی) - «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد...» به‌دلیل کشته‌شدن شاه قاجار به‌دست خدمه خود به‌‌خاطر تهدیدکردن آنها به اعدام، حالتی که برای نادرشاه افشار پیش آمد - نتیجه عکس به بار آورد و فاتحه قفقاز ایران خوانده شد. با سقوط شوروی و ناتوان‌شدن روسیه، مقدمات تجزیه سرزمین‌های جنوبی شوروی و تشکیل کشورهای تازه از جمله جمهوری آذربایجان، در غرب دریای خزر و ترکمنستان و ازبکستان در شرق آن فراهم آمد. از آن زمان تاکنون، تقسیم منابع و حدود دریای خزر میان ایران، روسیه، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان به موضوع مناقشه‌برانگیزی میان این کشورها تبدیل شده است. روسیه بنا به مصلحت خود و خودسرانه بذل و بخشش‌هایی در تقسیم حدود و منافع خزر با این کشورها کرده است. ایران بالطبع از این موضوع گله‌مند بوده و مذاکرات طولانی در این زمینه با کشورهای نامبرده داشته، اما تاکنون نتیجه نهایی به دست نیامده است. مذاکره درباره تقسیم منابع دریای خزر همواره میان وزرای خارجه و کادر دیپلماتیک در پشت درهای بسته انجام می‌شود و تا توافق نهایی به دست نیاید، خبری به بیرون درز نمی‌کند. ‌ای‌ بسا توافق نهایی ابعاد وسیع‌تری از دریای خزر و منابع آن داشته باشد. شاید علاوه بر کشورهای طرف مذاکره، نیروهای مهاجم بین‌المللی نیز در رسیدن به توافق نهایی حرف‌هایی برای گفتن دارند، اما به‌دلیل حساسیت‌ها این حرف‌ها نیز به بیرون درز نمی‌کند. از سوی دیگر، مردم ایران حق دارند کلیات شرط و شروط و فرمول‌های رسیدن به توافق را بدانند و شاید نکته یا نکاتی به نظر آنها برسد که در جهت کمک به شکل‌گیری توافق نهایی با مسئولان محترم در میان بگذارند. نکات زیر به نظر نگارنده می‌رسد: 
اول: ایران و شوروی در همه عمر اتحاد جماهیر شوروی نسبت به استفاده و بهره‌برداری از دریای خزر نوعی تفاهم نوشته یا نوشته‌نشده داشتند و با آن در جوار یکدیگر زندگی می‌کردند. این اتحاد جماهیر شوروی بود که بعد از سقوط به جمهوری روسیه کنونی و شماری از کشورهای نوظهور تجزیه شد. ایران که سر جای سابق خود ایستاده است، پس اگر مسئله تقسیم سهم از دریا - در هر یک از ابعاد آن - مطرح باشد، باید به‌صورت تجزیه سهم شوروی سابق میان کشورهای هم‌مرز با خزر انجام شود. به عبارت دیگر، سهم ایران باید مانند گذشته در جای خود محفوظ باقی بماند. 
دوم: به‌طوری‌که در آغاز این نوشته اشاره شد، دریای خزر مجموعه بسیار پیچیده‌ای است که روی منافع کشورهای پیرامونی اثر می‌گذارد؛ یک بُعد این پیچیدگی طول ساحل برای هر کشور است، بُعد دیگر، پستی و بلندی کف دریا و نقشی است که این ویژگی در ذخایر و آبزیان خزر دارد؛ برای نمونه، کف دریا در ساحل ایران گود است و به‌همین‌دلیل در طول ‌میلیون‌ها سال به زیستگاه اصلی ماهیان خاویاری تبدیل شده است.
سوم، وجود ذخایر نفت و گاز در دریاست که در مواردی میان دو کشور یا بیشتر مشترک است. چهارم، حرکت باد است که آلودگی‌های سطح دریا را در نقاط خاصی گرد می‌آورد. پنجم، قدرت تکنولوژی حمل‌ونقل دریایی است که برای روسیه امتیاز بسیار بالایی به وجود می‌آورد. ششم، استراتژی روسیه برای گشودن راه مبادلاتی از مسیر خزر به دریای مدیترانه است که از ایران می‌گذرد. تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، شوروی در محاصره غرب، به‌ویژه آمریکا بود. خط سنتو مانند دیوار ترامپ در مرز مکزیک عمل می‌کرد و جلوی حرکت شوروی را می‌گرفت. 
از رویداد انقلاب اسلامی تاکنون، این محاصره شکسته شده و امروز کریدور سواحل جنوبی خزر تا دریای مدیترانه عملا برای روسیه باز شده است. روس‌ها برای نخستین‌بار پس از جنگ جهانی دوم با آزادی عمل در این کریدور حضور یافته و ما شاهد حضور فعال آنها در سوریه هستیم. دولت کنونی ایالات متحده به‌جای اینکه به روسیه فشار آورد، به‌همراه ایادی خود در منطقه ایران را در فشار قرار می‌دهد که با روس‌ها همکاری نکند. پیش از سنتو و در نیمه اول دهه ۱۳۲۰ و زمانی که هنوز شمال ایران در اشغال شوروی بود، شوروی‌ها ترکیبی از یک خواسته خود را بهانه اشغال قرار داده بودند: به یک روایت خواهان امتیاز استخراج نفت در جنوب دریای خزر بودند. به روایت دیگر خواهان آن بودند که چنین امتیازی به غرب - به‌ویژه ایالات متحده آمریکا - داده نشود تا از آن نقطه جنوب شوروی در دیدرس یا تیررس آمریکا قرار نگیرد. رفت‌وآمد قوام‌السلطنه و توافق نسبت به دومی - اما به نام منصرف‌کردن شوروی از گرفتن امتیاز نفت شمال - مسئله را حل کرد. سیدغلامرضا روحانی، شاعر طنزپرداز آن دوره، ماجرای مذاکره میان شوروی (خرس) و قوام (روباه) را با این بیت به پایان رسانیده بود: «پس با زبان خرسی روباه گفت مرسی - یعنی مزید بادا لطف جناب‌عالی». امروز حضور آمریکا و انگلیس و ناتو به‌جای ایران در افغانستان، پاکستان در شرق ایران و عربستان و همه امیرنشینان خلیج‌فارس، از جمله بحرین، تثبیت شده، اما روس‌ها هم در همه‌جای آسیای جنوب‌غربی حضور دارند. غربی‌ها این را برنمی‌تابند و در مذاکرات دریای خزر موش می‌دوانند. در این راستا، اروپا که نیازمند نفت و گاز ارزان‌تر است، با کشورهای اطراف دریای خزر مذاکره و میان آنها رقابت ایجاد می‌کند. هر پنج کشور اطراف دریای خزر در فروش نفت با هم رقابت می‌کنند. برای ترکمنستان و قزاقستان تنها راه فروش نفت و گاز به اروپا، ایجاد خطوط انتقال انرژی از راه دریاست. این انتقال با رقابت بقیه کشورهای اطراف روبه‌رو است. همچنین در صورت بروز هر حادثه‌ای برای لوله‌ها، خطر آلودگی و تبعات منفی تخلیه نفت و گاز به دریای خزر وجود دارد.  اگر صاحبان سهم در دریای خزر را به صورت یک مجموعه نگاه کنیم و به فرض اینکه دیپلمات‌ها نکات عیان و پنهان دیگری در مذاکرات نداشته باشند، دو راه‌حل برای مذاکره و یافتن نقشه راه وجود دارد: نخست استفاده از مدل سنتی مذاکره میان چند رقیب و دوم مذاکره بر مدل همسایگی در یک محله شهری یا روستایی. در حالت نخست، بده‌بستان بر مبنای رقابت، ترفند، کشمکش و دعوا صورت می‌گیرد که ممکن است سال‌ها طول بکشد. در این مدل نقش حرکت‌های پنهانی پشت صحنه اصلا از مذاکرات علنی کمتر که نیست، شاید بیشتر هم باشد. در مدل دوم مردم محله‌ای که خانه‌هایشان در اطراف یک پارک کوچک یا یک برکه آب قرار دارد، می‌توانند با حسن‌نیت دور هم بنشینند و نقش هر همسایه و مقیاس آن را به بهترین وجه اندازه‌گیری کنند. تا چه زمانی باید ما که یکدیگر را در ادبیات کلاسیک، انسان می‌خوانیم، از این مفهوم فاصله بگیریم.