دیگر صفحه‌ها



گزارشی‌از نتایج اجرای مانور زلزله در مدارس/سالی یک بار گوش به زنگ زلزله هستیم !             



هدی‌هاشمی
خانم معلم  به تک تک دانش‌آموزان نگاه می‌کند و برایشان از جبر و هندسه می‌گوید. معلم نگاهش به دانش‌آموزان است، برخی سراپا گوش مشغول نوشتن هر آنچه که معلم بر تخته سیاه می‌نویسد. برخی  دیگر هم بی توجه به درس و مدرسه، یا در رؤیاهای خود فرو رفته‌اند یا بازیگوشی می‌کنند. همین دقایق است که ناگهان میزها می‌لرزد، دانش‌آموزان بلند می‌شوند، برخی  پناه می‌گیرند و برخی دیگر فرار می‌کنند. تعدادی وسط کلاس می‌مانند و نمی‌دانند چه واکنشی نشان دهند. معلم اما بلند بلند فریاد می‌زند که دخترها پناه بگیرید، زیر نیمکت‌ها بروید، دست‌تان را روی سرتان بگذارید. بعضی  از دانش‌آموزان مانور زلزله را جدی می‌گیرند و برخی دیگر چندان اهمیتی به آن نمی‌دهند، می‌خندند و بیرون می‌روند. انگار برایشان مهم نیست  حالا که مانوری  برای زلزله در مدرسه برگزار می‌شود، کمی جدی‌تر باشند و به توصیه‌های  معلم گوش کنند. مانور زلزله برای خیلی‌هایشان زنگ تفریحی است که می‌توانند با دوستان و همکلاسی‌هایشان خوش بگذرانند. درست است که فقط یکبار در سال آن هم نیم ساعت در کلاس‌های درس برگزار می‌شود همین نیم ساعت برای دانش‌آموزان مساوی است با خنده و خوشگذرانی. موضوعی که دانش‌آموزان چند مدرسه به خبرنگار «ایران» گفتند. آتنا، دانش‌آموز سال یازدهم یکی از دبیرستان‌های تهران است. از او که کنار دوستانش جلوی در مدرسه ایستاده بود، درباره مانور زلزله در مدارس پرسیدم که جواب داد «چند وقت پیش معلم‌مان آمد سر کلاس و گفت وقتی زنگ مدرسه به صدا درآمد، می‌خواهیم مانور زلزله را برگزار کنیم. برای ما توضیح داد که وقتی زنگ خورد، بچه‌ها به زیر نیمکت‌ها بروند و یاد داد وقتی زلزله آمد، باید پناه بگیریم. وقتی زنگ خورد، همه بچه‌ها بیرون رفتند و فقط چند نفری از دانش‌آموزان زیر میز پناه گرفته بودند. چند دقیقه‌ای گذشت. دوباره زنگ مدرسه خورد و ما به کلاس برگشتیم و معلم‌مان درس خودش را داد. بیشتر برای بچه‌ها زنگ تفریح بود تا اینکه بخواهند چیزی یاد بگیرند.»  دوستانش هم حرف‌های آتنا را تأیید می‌کنند: «کلاس ما به خاطر اینکه درس‌مان عقب بود، در مانور شرکت نکرد. فقط معلم‌مان چند نکته درباره زلزله گفت که وقتی زلزله آمد مثلاً برویم زیر میز ناهار خوری یا فرار نکنیم.»  از آنها می‌پرسم وقتی که زلزله آمد چقدر همان موضوعاتی که در مدرسه یاد گرفتند را اجرا کردند و آیا ترسی از وقوع زلزله داشتند یا خیر؟: «آن شب خیلی ترسیده بودیم. کاری نمی‌توانستیم بکنیم با پدر و مادرمان بیرون از خانه بودیم.»  فرحناز اصلاً نمی‌خواهد درباره آن شب زلزله صحبت کند: «تا چند روز کنار مادرم می‌خوابیدم واقعاً ترسیده بودم.»
امیرعلی، دانش‌آموز کلاس چهارم دبستان در غرب تهران به خبرنگار «ایران» می‌گوید: «اصلاً امسال در مدرسه ما مانور زلزله برگزار نکردند. من پارسال هم در این مدرسه بودم اما پارسال هم مانوری نداشتیم.» نگار، دانش‌آموز دوم متوسطه در کرج هم می‌گوید در دبیرستان آنها هم مانور زلزله برگزار نشده است. مشاهدات میدانی خبرنگار «ایران» در چند مدرسه مرکز شهر هم نشان می‌دهد که چند مدرسه اصلاً مانور زلزله نداشتند و دانش‌آموزان یکی از مدارس هم گفتند که با وجود آنکه مانور زلزله در مدارس آنها اجرا شده بود، نتوانستند در هنگام زلزله آرامش خود را حفظ کنند.
فرشاد، دانش‌آموز دهم علوم انسانی درباره آموزش‌هایی که مدرسه به او داده است، می‌گوید: «به ما یاد دادند که وقتی زلزله آمد پناه بگیریم اما نمی‌دانستم دقیقاً کجا بروم. البته امسال مانوری در مدرسه نداشتیم. وقتی متوجه زلزله شدم با پدرم به بیرون رفتم. من که چیزی بلد نیستم پدر و مادرم فقط گفتند که آروم باش و چیزی نمی‌شود اما خودشان هم ترسیده بودند.» دانش‌آموز دیگری هم می‌گوید: «زلزله واقعاً ترسناک است تا چند روز فقط مادرم با من و خواهرم صحبت می‌کرد که نترسیم و به اتاق‌هایمان برویم. شب‌ها نمی‌توانستیم راحت بخوابیم. خودم سه روزی مدرسه نیامدم  می‌ترسیدم. داخل مدرسه هم همه حرف از زلزله می‌زدند.»
 مانور زلزله موفق‌ترین آموزش عملی در مدارس است
سال‌هاست که 13 میلیون دانش‌آموز در مانوری شرکت می‌کنند تا آموزش‌های لازم برای وقوع زمین لرزه را در موقعیت‌های مختلف بیاموزند. تنها کشوری که مانور در مدارس را به صورت کشوری با همکاری رادیو، وزارت کشور و هلال احمر و نهاد‌های دیگر انجام می‌دهد. آموزش و مانورهای مداوم و مستمر و شبیه‌سازی شده با واقعیت‌های زلزله. با این حال برخی از زلزله‌شناسان بر این باورند که با توجه به اینکه مدیریت بحران کشور دچار مشکلات بسیاری است با آموزش و برگزاری مانورهای مستمر و هدفمند در مدارس برای دانش‌آموزان، می‌توان آنها را برای مقابله حین زلزله، انجام اقدامات پیشگیرانه در محیط مدرسه و منزل آماده کرد. با این حال برخی از کارشناسان هم بر این باورند که مدارس مانورهای زلزله را جدی نمی‌گیرند و برخی از مدارس چند سالی است که اصلاً مانور زلزله را برگزار نمی‌کنند. موضوعی که  علیرضا کاظمی معاون فرهنگی و پرورشی وزیر آموزش و پرورش آن را رد می‌کند و درباره موفق بودن این مانور در بین دانش‌آموزان می‌گوید: «به نظر ما مانور زلزله یکی از بهترین آموزش‌هایی است که در مدارس کشور اجرا می‌کنیم. مانور زلزله توانسته به دانش‌آموزان این آموزش را بدهد که در هنگام وقوع زلزله چه واکنشی از خود نشان دهند و ما شاهد بودیم که دانش‌آموزان در زلزله اخیر این آگاهی را داشتند و حتی توانستند در خانواده هم مدیریت بحران داشته باشند.»
وی با اشاره به اینکه کشور ما زلزله‌خیز است بنابراین به منظور ایجاد آمادگی در دانش آموزان و فرهنگیان برای کاهش آسیب های ناشی از وقوع احتمالی زلزله، آموزش ها لازم  است می‌گوید: «ما سعی کردیم در مدارس الگوی زلزله را شبیه سازی کنیم تا دانش‌آموزان  بتوانند آگاهی لازم را داشته باشند بنابراین مانور زلزله هر سال در تمامی مدارس اجرا می‌شود.»
کاظمی با اشاره به اینکه در کتاب‌های درسی در مقطع متوسطه اول و دوم بحث مربوط به زلزله وجود دارد و مانور هم برای این منظور برگزار می‌شود، تأکید می‌کند: این مانورها درحقیقت آموزش‌هایی هستند تا آنچه دانش‌آموزان در کتاب‌های درسی آموخته‌اند به صورت عملی تجربه کنند. با این حال ما معتقدیم مهم‌ترین گام در مدیریت بحران زلزله در مدارس، آموزش برای بالا بردن سطح دانش و آگاهی عمومی دانش‌آموزان در مورد زلزله، اثرات آن و نحوه مواجهه و مقابله با آن است. از طرفی با شبیه‌سازی صحنه زلزله‌ و انجام تمرینات و مانورهای دوره‌ای و مداوم در مدارس و مراکز آموزشی می‌توان در کاهش مخاطرات زلزله در بین دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها بسیار مؤثر بود.

برش
دانش‌آموزان در هنگام زلزله چگونه پناه بگیرند؟
دانش‌آموزانی که در داخل کلاس هستند، بلافاصله در زیر میز تحریر خود پناه‌گیری می‌کنند. آنها یک زانوی خود را به زمین گذاشته و سر و گردن خود را تا حد امکان پایین نگه می‌دارند و با دست پایه‌های میز را محکم می‌گیرند. در صورتی که فضای کافی در زیر نیمکت برای پناه‌گیری دانش‌آموزان وجود نداشته باشد، دانش‌آموزان بین دو ردیف میز و نیمکت و نزدیکتر به یک ردیف، می‌نشینند و یک زانوی خود را به زمین گذاشته، با کیف، کتاب و یا دست از سر و گردن خود در برابر افتادن اجزای غیرسازه‌ای مانند اجزای سقف کاذب یا گچ سقف مراقبت می‌کنند. در کلاس‌های درسی که صندلی انفرادی و دسته‌دار است، دانش‌آموزان در کنار صندلی می‌نشینند به نحوی که سر و گردن آنها در فاصله مناسبی زیر دسته صندلی قرار می‌گیرد یا با کیف از سر و گردن خود محافظت می‌کنند. در کلاس درس، گوشه دیوارهای داخلی و جنب ستون‌ها نیز جای نسبتاً مناسبی برای پناه‌گیری‌است؛ در این مکان‌ها دانش‌آموزان کاملاً می‌نشینند و با کیف، کتاب یا دست از سر و گردن خود محافظت می‌کنند؛ البته دیوار داخلی، دیواری است که پشت آن فضای باز مانند حیاط و خیابان نباشد. دانش‌آموزانی که در زمان رخداد زلزله در راهروها هستند، به کنار دیوارهای داخلی و دور از پنجره‌ها و شیشه‌ها می‌روند، سپس کنار دیوار نشسته و سر و گردن خود را تا حد امکان با کیف، کتاب و یا دست می‌پوشانند. دانش‌آموزان از وسایل ورزشی نصب شده، میله‌های پرچم، دیوارها، ساختمان مدرسه و ساختمان‌های مرتفع مشرف به حیاط مدرسه فاصله می‌گیرند و در حیاط مدرسه می‌نشینند و مراقب وضعیت اطراف خود و سقوط احتمالی اشیا هستند.  راه‌پله‌ها، محل‌های مناسبی برای پناه‌گیری نیست ولی اگر در زمان رخداد زلزله؛ دانش‌آموزان در این مکان‌ها بودند و امکان خروج سریع را نداشتند، می‌توانند کنار دیوار روی پله به سمت دیوار نشسته و با کیف، کتاب یا دست از سر خود مراقبت کنند و به هیچ وجه نباید به نرده‌های کنار پله تکیه بدهند.



روایت  دانشجوی فداکار هلال احمر از تصاویر ماندگار امدادرسانی
یوسف حیدری
نجات جان انسان‌هایی که زندگی‌شان به‌تار مویی بند است تصویری است که امدادگران هلال احمر بارها آن را تجربه کرده‌اند. تصویری زیبا که در آن عشق و ایثار با هم معنا پیدا می‌کنند و جان یک انسان از مرگ نجات پیدا می‌کند. امدادگران هلال احمر فرشته‌هایی هستند که بدون آنکه کسی این وظیفه را به آنها محول کرده باشد یا برای آن پولی دریافت کنند تنها به عشق نجات جان یک انسان و نشاندن لبخند بر چهره
درد کشیده یک هموطن دل به دریای حادثه می‌زنند و گاهی نیز در این راه جان خود را تقدیم می‌کنند. حوادث مختلف جاده‌ای و سیل و طوفان و زلزله آوردگاه حماسه‌های امدادگران است و آنها با همه وجود برای نجات انسان‌های گرفتار در این حوادث تلاش می‌کنند. در این میان نقش امدادگران داوطلب بسیار پر رنگ‌تر از دیگر امدادگران است. جوانانی که داوطلبانه به جمع سرخ هلال احمر پیوسته و در حوادث مختلف در صف اول امدادرسانی قرار دارند. هفتمین آیین اعطای تندیس ملی فداکاری دانشجویان فرصتی بود تا تعدادی از دانشجویان داوطلب هلال احمر که در حوادث مختلف جانفشانی کرده‌اند به مردم معرفی شوند. رامین اسدبگی دانشجوی رشته مهندسی رایانه دانشگاه تویسرکان یکی از امدادگران داوطلب فداکار است که از 5 سال قبل به‌عنوان امدادگر داوطلب در پایگاه امداد و نجات خیرآباد تویسرکان فعالیت می‌کند و تا به امروز در 20 حادثه جاده‌ای و آتش‌سوزی‌های کوهستان و نجات کسانی که در چاه سقوط کرده بودند جانفشانی کرده است. او در کنار دیگر امدادگران در زلزله سرپل ذهاب بسیاری از کسانی را که زیر آوار گرفتار شده بودند از مرگ نجات داد. این جوان 23 ساله از روزهایی گفت که عاشقانه وارد جمعیت هلال احمر شد و در حوادث مرگبار مختلفی امداد‌رسانی کرده است.

هلال ایثار و فداکاری
یک حادثه باعث شد تا رامین وارد عرصه امداد و نجات شود. حادثه‌ای که برای برادرش اتفاق افتاد و او توانست با آموزش‌هایی که قبلاً دیده بود او را نجات دهد. بعد از این اتفاق انگیزه‌اش برای ادامه فراگیری این آموزش‌ها بیشتر شد و امروز به‌عنوان یک مربی برای داوطلبان از اهمیت آموزش‌های امداد و نجات می‌گوید. «از همان دوران مدرسه علاقه زیادی داشتم تا کمک‌های اولیه را یاد بگیرم. یک‌بار در کلاس‌های آموزش کمک اولیه شرکت کردم و تصور نمی‌کردم چند روز بعد این آموزش‌ها بتواند به من کمک کند. با برادرم شوخی می‌کردم که ضربه‌ای به کمر او برخورد کرد و باعث شد تا نفس او بند بیاید. برادرم روی زمین افتاد و من با آموزش‌هایی که قبلاً دیده بودم توانستم تنفس او را به حالت عادی بازگردانم. نجات جان برادرم انگیزه‌ای شد تا فراگرفتن آموزش‌های تکمیلی امداد و نجات را با جدیت ادامه بدهم.
با گذراندن دوره‌های مختلف احساس می‌کردم فرد مفیدی هستم که می‌توانم با استفاده از این تجربیات جان انسانی را نجات بدهم. انسان‌هایی که در لحظه گرفتار شدن در خطر مرگ تنها چشم امیدشان به دستان امدادگران است و رضایت آنها بعد از اینکه نجات پیدا می‌کنند و به ما لبخند می‌زنند برای من ارزش بسیاری دارد. در این 5 سال با دوره‌های مختلفی که پشت سرگذاشتم به‌عنوان مربی امداد و نجات امدادگران داوطلب مشغول فعالیت هستم و سعی می‌کنم تا با آموزش امداد و نجات گامی در بالا بردن سطح آگاهی مردم بردارم. در کنار امدادرسانی در دانشگاه مشغول تدریس در رشته مهندسی رایانه هستم اما اولویت اصلی من امداد و نجات است و هر زمان که نیاز باشد در محل حادثه حاضر می‌شوم.»
 تصاویر ماندگار
فعالیت در امداد و نجات هلال‌احمر همیشه با حوادث تلخ و شیرین و تصاویری که به یادگار می‌ماند همراه است. تصاویری که در آن اشک‌ها و لبخندها در کنارهم معنا پیدا می‌کنند. مادری که در آستانه مرگ دوباره به زندگی لبخند زد یا مرد جوانی که زنده از زیر چندین تن آهن خارج شد و بانویی که پس از سقوط به داخل چاه زنده از آن بیرون کشیده شد تنها گوشه‌ای از تصاویر ماندگاری است که بسیاری از امدادگران هلال احمر آن را با همه وجود لمس کرده‌اند. رامین اسدبگی از این لحظات و تجربه‌های تلخ و شیرین که در این سال‌ها داشته است اینگونه می‌گوید: «کار امدادرسانی با خاطرات زیادی همراه است. خاطراتی که گاهی با لبخند از آن یاد می‌کنیم و گاه با حسرت. یکی از آنها مربوط به نجات مادری بود که به‌دلیل بالا رفتن فشار خون در آستانه مرگ قرار داشت. یکی از روزها وقتی در پایگاه امداد و نجات خیرآباد بودم پسر نوجوانی درحالی که وحشت زده بود از ما خواست تا به او دارویی بدهیم تا مادرش را درمان کند. از آنجایی که نباید دارو بدون تجویز پزشک بدهیم همراه با یکی از امدادگران به خانه آنها رفتیم.
مادر 70 ساله این پسر بی‌حال روی زمین افتاده بود. صورتش برافروخته بود و همه اینها نشان می‌داد فشار‌خون بالا است. بلافاصله دستگاه فشار‌سنج را روی بازوی او قرار دادیم. فشار این زن 28 بود. این عدد یعنی سکته قلبی. همان لحظه این زن از حال رفت. بلافاصله با وسایل درمانی که همراه داشتیم به او اکسیژن رساندیم و سریع او را به بیمارستان منتقل کردیم. خوشبختانه این زن از خطر مرگ نجات پیدا کرد و لبخند او را در حالی که با دست‌هایش برای ما دعا می‌کرد فراموش نمی‌کنم. نمی‌دانم اگر ما همراه این پسر نمی‌رفتیم و تنها به دادن قرص بسنده می‌کردیم آینده این مادر چه می‌شد. در آن لحظه حسی بهم می‌گفت برو ببین چه خبراست که خداروشکر رفتیم و از سکته این مادر جلوگیری کردیم.
تصویر ماندگار دیگری که فراموش نمی‌کنم نجات یک راننده تریلی از زیر هزاران کیلوگرم آهن بود. در پایگاه امداد و نجات بودیم که به ما اطلاع دادند یک دستگاه تریلی در جاده چپ کرده است. همراه با یکی از همکاران به محل حادثه رفتیم. یکی از سرنشینان تریلی در لحظه واژگونی از داخل خودرو به بیرون پرتاب شده بود و راننده داخل کابین ماشین گرفتار شده بود. دست راست او زیر ستون آهنی ماشین گیر کرده بود. فشار زیادی روی دست او بود و هر لحظه امکان قطع شدن دست وجود داشت. با معاینه‌ای که انجام دادم متوجه شدم خوشبختانه خون در دست این مرد جریان دارد و اگر هر چه زودتر آن را از زیر ستون ماشین رها می‌کردیم خطر قطع شدن دست رفع می‌شد. با کمک گرفتن از جک اتاقک کامیون را بالا بردیم و توانستیم این راننده را از زیر آن خارج و به بیمارستان منتقل کنیم. در یکی از تصادف‌های رانندگی نیز قبل از اینکه خودرو طعمه حریق شود توانستیم جان یک زن و مرد که داخل خودرو به دام افتاده بودند را نجات دهیم. این تصادف در فاصله 500 متری پایگاه امداد و نجات رخ داد و ما بلافاصله به کمک مجروحان رفتیم. داخل خودرو پیکان یک زن و مرد گیر افتاده بودند و امکان خارج کردن آنها از ماشین وجود نداشت. در همان لحظات موتور خودرو طعمه حریق شد و تنها کاری که می‌توانستیم انجام دهیم خاموش کردن آتش بود. با سختی زیاد کپسول اطفای حریق را در حالی که باد شدیدی هم می‌وزید به داخل موتور ماشین گرفتم و حریق را خاموش کردم. البته مقدار زیادی از پودر اطفای حریق روی سر و صورتم ریخته بود و شبیه آدم برفی شده بودم. اما تلخ‌ترین تصویری که هیچگاه فراموش نمی‌کنم مربوط به تصادفی است که به خاطر ناآگاهی مردم خودروی حادثه دیده آتش گرفت و یکی از سرنشینان آن در آتش سوخت. همراه با یک گروه از امدادگران به مسابقات رفاقت مهر هلال احمر اعزام شده بودیم که در 20 کیلومتری پرند متوجه واژگونی یک دستگاه خودروی ال 90 شدیم. بلافاصله از ماشین پیاده شدیم تا کمک کنیم. یک نفر از سرنشینان ماشین به بیرون پرتاب شده بود و یک خانم نیز زیر خودرو گیر کرده بود و نفر سوم داخل خودرو قرار داشت.
 مردم و راننده‌های عبوری با تکان دادن ماشین تلاش می‌کردند تا آنها را نجات بدهند درحالی که بنزین خودرو نشت کرده بود. درحالی که می‌دویدم با فریاد از مردم خواستم تا خودرو را تکان ندهند اما فایده‌ای نداشت و خودرو آتش گرفت. با هر سختی که بود زن مجروح را از زیر ماشین بیرون کشیدیم و لحظه‌ای که تلاش می‌کردم با کپسول آتش را خاموش و سرنشین داخل آن را نجات بدهم خودرو منفجر شد. همه کسانی که آنجا بودند تصور کردند من کشته شده‌ام اما خوشبختانه آسیب ندیدم. از اینکه نتوانستیم سرنشین داخل ماشین را نجات بدهیم خیلی ناراحت شدیم.»
کمبود آموزش‌های لازم به مردم در زمینه امداد و نجات یکی از دغدغه‌هایی است که اسدبگی با اشاره به آن تأکید می‌کند. اگر این آموزش‌ها همگانی شود و همه مردم آموزش‌های اولیه امداد‌رسانی و نحوه مواجهه با فرد مصدوم را فرا بگیرند می‌توانند در زمان بروز حادثه مؤثر باشند.
وی می‌گوید: وظیفه نهادهای دولتی است که فرصت فرا گرفتن این آموزش‌ها را فراهم کنند. در سرپل ذهاب متأسفانه آموزش‌های لازم به مردم درباره نحوه برپا کردن چادر داده نشده بود و آنها این چادرها را در جهت باد نصب کرده بودند و پس از وزش باد شدید ناچار می‌شدند سنگ روی چادرها قرار بدهند درحالی که اگر با زاویه 45 درجه نسبت به وزش باد نصب شده بودند باد هیچ آسیبی به چادرها وارد نمی‌کرد. در زمان وقوع زلزله نیز وحشت و عدم رعایت نکات ایمنی باعث مجروح شدن بسیاری از مردم شده بود. درحالی که در زمان وقوع زلزله باید با خیز برداشتن در یک مکان امن پناه گرفت و تا پایان زمین‌لرزه صبر کرد و پس از آن از ساختمان خارج شد.