کلیدت زنگ زده آقای روحانی!

امیرحسین میراسماعیلی- سلام آقای رییس‌جمهور، احوال‌تان چطور است؟ اگر آقای نوبخت اجازه دهند چند دقیقه‌ای خواستیم مزاحم اوقات شریف شویم. در انتخابات سال 92 شما وعده‌های رنگارنگی دادید و گفتید در کنار چرخیدن چرخ سانتریفوژها باید چرخ اقتصاد هم بچرخد و از رفع محدودیت‌ها سخن به میان آوردید و ما هم که بچه شهرستان، زود باور کردیم. دو هفته‌ای را از پایتخت به شهر خودم رفتم و برای اقناع مردم به رای دادن به شما تلاش کردم‌ اما نتیجه کار در پایان چهار سال ابتدایی ریاست‌جمهوری‌تان خلاف وعده‌ها و شعارهایتان بود. جنابعالی مجددا در انتخابات گذشته از این گفتید که چهار سال فرصت مناسبی برای عمل به وعده‌ها نبوده و باز هم سعی کردیم خودمان را قانع کنیم که در آن شرایط بهترین تصمیم، حمایت از شما خواهد بود. به همین دلیل به همراه دوستان‌مان به محلاتی از تهران رفتیم که خبری از ستاد انتخاباتی شما در آنجا نبود و برای راضی کردن تحریمی‌ها، جنگیدیم و فحش خوردیم و در نهایت توانستیم به اندازه خودمان سهمی در افزایش سبد رای شما داشته باشیم. حالا خبر دارید که چه شده؟ چندین نفر از همان دوستان ما که شب و روزشان را برای شما گذاشتند، دستگیر شده‌اند و خانواده‌هایشان نیز هیچ اطلاعی از وضعیت‌شان ندارند. گمان نمی‌کنید که دوستان شما دارند اشتباهی می‌زنند جناب رییس‌جمهور؟ این ماجرا شبیه جوکی دردناک نیست؟ برای شما رای جمع کنند و زندانی شوند؟ اگر به این دوستان ما هم انگ ارتباط با اسراییل و عربستان را نمی‌زنید باید بگویم نمک خوردن و نمکدان شکستن چندان زیبا نیست و کلید شما اگر قفل‌های اقتصادی را باز نکرد، حداقل همین امروز باید قفل زندان این دانشجویان را باز کند. این بچه‌ها این روزها امتحان دارند آقای روحانی، بس است دیگر این همه بی‌معرفتی...