شهرک سازی ترکیب جمعیتی فلسطین را برهم زده است

آمریکا در مقام عمل، اشغال بیت‌‌المقدس توسط اسراییل را تایید کرده است
فلسطین می‌تواند از طریق یکی از اعضای اصلی، قطعنامه‌ای را در محکومیت رژیم صهیونیستی در هیات عمومی مطرح کند
مصر از لحاظ اقتصادی وابستگی بالایی به آمریکا دارد؛ به همین دلیل در پیش‌نویس قطعنامه‌اش نامی از ترامپ و آمریکا نبرده است
رژیم صهیونیستی در کرانه غربی رود اردن که بیت‌المقدس در آنجاست، 600هزار یهودی را در شهرک‌های ساخته شده اسکان داد


در مقام عمل پایتخت رژیم صهیونیستی بیت‌المقدس است زیرا اکنون مقامات رسمی کشورهای مختلف در این شهر پذیرایی می‌شوند
بر اساس بعضی از قطعنامه‌ها، قسمت شرقی بیت‌المقدس برای فلسطین و قسمت غربی آن متعلق به رژیم صهیونیستی دانسته شده است
ریشه فلسطینی‌ها نسبت به صهیونیست ها به یهودی‌های قدیمی نزدیک‌تر است
شهرک‌سازی به معنای نابودی کشور فلسطین است. نوار غزه مانند زندان بزرگی است که فلسطینی‌ها در آن گرفتار شده‌اند
اگر عموم کشورهای عضو شورای امنیت قطعنامه پیشنهادی را تایید کنند،‌ از حیث سیاسی دستاورد مهمی برای فلسطین پدید می‌آید
اگر رژیم صهیونیستی معتقد به قطعنامه‌های سازمان ملل است و باور به موجودیت کشور فلسطین دارد، باید شهرک‌سازی‌ها را متوقف کند
حق وتو، مهم‌ترین ضعف حقوق بین‌الملل است و هر‌چقدر برخی از افراد درصدد توجیه این ضعف باشند، باید بپذیریم که توجیه‌پذیر نیست
استفاده از قطعنامه اتحاد برای صلح، راهکاري سخت و شاید دور از ذهن است. ضمن آنکه این قطعنامه خلاف منشور ملل متحد و بسیار خطرناک است
مناقشه بر سر بیت‌المقدس، شاید علل وریشه‌های عدیده‌ای از جمله وجود مسجدالاقصی و دیوار ندبه داشته باشد اما مالکیت آن علاوه بر اسناد تاریخی از حیث حقوقی به‌طور کامل محرز است. چنانكه چندروز پس از آنکه دونالد ترامپ، رییس‌جمهوري آمریکا بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی معرفی کرد و وعده داد که سفارت آمریکا از تل‌آویو به اورشلیم منتقل خواهد شد، مصر در پیش‌نویس قطعنامه‌ای بر ضرورت رعایت قطعنامه‌های سازمان ملل متحد در خصوص بیت‌المقدس تاکید کرد و از همه کشورها خواست که از انتقال سفارتخانه‌های خود به بیت‌المقدس پرهیز کنند. دیگر آنکه اتحادیه اروپا نیز با موضعی تا حدودي انتقادی گفت که مناسبات اروپا همچنان بر اساس تل‌آویو خواهد بود. همراهی‌نکردن کشورهای مختلف از جمله کشورهایی که منافع مشترک اقتصادی بسیاری با رژیم صهونیستی و آمریکا دارند، نشان‌دهنده آن است که بر همه دولت‌ها پرواضح است که آمریکا و رژیم صهيونیستی به‌صورت علنی معاهدات، قطعنامه‌ها و توافق‌های بین‌المللی در خصوص فلسطین را زیر پا می‌گذارند. فارغ از آنکه به‌باور بسیاری از مسلمانان وجود کشور مستقلی تحت عنوان اسراییل قابل پذیرش نیست اما اگر برمبنای قطعنامه‌های سازمان ملل متحد که با نظر کشورهای قدرتمند به تصویب رسیده‌اند به ارائه نظر بپردازیم، باید بگوییم که قسمت شرقی بیت‌المقدس متعلق به فلسطین و قسمت غربی آن برای رژیم صهيونیستی است و اگر قرار باشد سراسر این منطقه تحت اختیار رژیم غاصب اسراییل درآید، مانند گذشته اشغالی دیگر صورت می‌گیرد؛ هرچند جامعه جهانی به اشغالگری‌های این رژیم عادت دارد. به طوری که نمونه بارز و واضح آن را می‌توان در شهرک‌سازی‌های گسترده و غیرقانونی رژیم صهيونیستی در اراضی فلسطینی مشاهده کرد. برای بررسی بیشتر وضعیت حقوقی بیت‌المقدس و راهکارهای احتمالی جلوگیری از اشغال این شهر، ساعتی را با «عباس کوچ‌نژاد»، حقوقدان بین‌المللی و استاد دانشگاه به گفت‌وگو نشستیم.
اختلاف میان یهودیان و اعراب بر سر مالکیت شهر بیت‌المقدس، قدمت بسیار طولانی‌اي دارد که بخش عمده‌ای از استدلال طرفین به گزاره‌های تاریخی مربوط می‌شود اما آنچه در جهان کنونی می‌توان به آن استناد کرد، گزاره‌های حقوقی است. با توجه به موضع دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا در خصوص انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی از تل‌آویو به بیت‌المقدس(اورشلیم)، وضعیت حقوقی این شهر با نگاه به اسناد بین‌المللی چگونه است؟
اگر بخواهیم فقط از منظر حقوقی به قضیه بیت‌المقدس و موجودیت رژیم اسراییل توجه کنیم،‌ باید به قطعنامه‌های سازمان‌ملل‌متحد بازگردیم. در سال1948، مجمع عمومی سازمان ‌ملل متحد موجودیت کشوری به‌نام اسراییل را به رسمیت شناخت. در آن قطعنامه مقرر شد که بخش کرانه غربی رود اردن، بیت‌المقدس شرقی و نوار غزه متعلق به فلسطین باشند. در یکی از این قطعنامه‌ها اشاره شده بود که بیت‌المقدس شرقی و غربی متعلق به رژیم اسراییل است و قسمت تاریخی آن نیز به‌ عنوان منطقه بین‌المللی تعیین شود. در سال1967 پس از جنگ 6روزه اعراب و اسراییل، کل مناطق فلسطینی توسط رژیم غاصب اسراییل اشغال و شهرک‌سازی‌ها آغاز شد. اسراییل در کرانه غربی رود اردن که بیت‌المقدس در آنجاست، 600هزار یهودی را در شهرک‌های ساخته‌شده اسکان داد و سپس مبادرت به ساخت دیوار حایل کرد. در بیت‌المقدس شرقی نیز مشابه این عمل صورت گرفت و در حالی که 300هزار نفر از اعراب در آن منطقه زندگی می‌کردند، 200هزارنفر از یهودیان در آن منطقه ساکن شدند. این شرایط گاهی فراتر از شهرک‌سازی انجام می‌شد. به‌نحوی که گاهی خانه‌ای را میان چندخانه اعراب احداث می‌کردند و در آن خانواده‌ای یهودی را اسکان می‌دادند. با این کار، ترکیب جمعیتی را تغییر دادند و می‌دانیم که همچنان این وضعیت ادامه دارد. اتفاق جالب در این میان تصویب قطعنامه‌های متعدد درخصوص مالکیت فلسطین بر بیت‌المقدس شرقی است. به‌نحوی که مقرر شده است که در خصوص وضعیت بیت‌المقدس باید توافقی میان اعراب و یهودیان صورت بگیرد و بر اساس قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، اگر چنین توافقی به‌وجود نیاید، بیت‌المقدس متعلق به فلسطین است. در دسامبر سال گذشته قطعنامه‌ای به تصویب شورای امنیت رسید که بر اساس آن به‌صراحت اعلام شد که در وضعیت بیت‌المقدس تغییری ایجاد نشده است و رژیم اسراییلی نمی‌تواند این منطقه را به خاک خود ملحق کند و جالب است که آمریکا در جلسه رای‌گیری غیبت کرد و این قطعنامه را وتو نکرد. در آن زمان این قطعنامه با 14رای موافق به تصویب رسید. اگر دونالد ترامپ، رییس‌جمهور کنونی آمریکا می‌گفت که سفارت خود را از تل‌آویو به بیت‌المقدس غربی منتقل می‌کنیم، از جهت قطعنامه‌های شورای امنیت مشکلی به‌وجود نمی‌آمد و معنای مخالف حرفش پذیرش اصالت حق فلسطینی‌ها بر بیت‌المقدس شرقی می‌شد اما اکنون که به‌طور مطلق نام این شهر را آورده است، حق فلسطینی‌ها را بر بیت‌المقدس شرقی نادیده گرفته و کل این شهر را متعلق به رژیم اسراییل دانسته و در مقام عمل اشغال بیت‌‌المقدس توسط اسراییل را تایید کرده است. موضوعی که هیچ‌جایگاهی در قطعنامه‌های سازمان ملل متحد ندارد. تصمیم ترامپ در خصوص وضعیت بیت‌المقدس خلاف نظر پیشین آمریکا نیز قلمداد می‌شود زیرا آمریکا مانند دیگر کشورهای عضو شورای امنیت بر این باور بود که باید توافقی میان رژیم اسراییل و فلسطین درباره بیت‌المقدس صورت بگیرد.
فارغ از ادعای ترامپ که وجهی از تمامیت‌خواهی در شهر بیت‌المقدس دارد، اگر رژیم صهیونیستی بخواهد پایتخت خود را به بیت‌المقدس غربی منتقل کند، آیا مجاز است؟
بر اساس بعضی از قطعنامه‌ها قسمت شرقی بیت‌المقدس برای فلسطین و قسمت غربی آن متعلق به اسراییل دانسته شده است. اگر آن قطعنامه‌ها ملاک عمل باشد، انتقال پایتخت رژیم صیهونیستی به بخش غربی بیت‌المقدس خالی از ایراد است اما به‌شرطی که این رژیم نیز آن قطعنامه‌ها را به‌طور صریح بپذیرد؛ هرچند اکنون نیز پایتخت اسراییل، بیت‌المقدس است به‌نحوی که مقام‌های سیاسی کشورهای مختلف دنیا در بیت‌المقدس پذیرایی می‌شوند. پس در مقام عمل، پایتخت رژیم صهیونیستی به بیت‌المقدس منتقل شده است. دیدگاه دیگری در این خصوص وجود دارد که به‌طور كلي اسراییل را از اساس به رسمیت نمی‌شناسد. اگر با آن دیدگاه بخواهیم با موضوع مواجه شویم،‌ باید بگوییم که وجود این رژیم در غرب یا شرق بیت‌المقدس مورد پذیرش نیست. البته قطعنامه دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید مالکیت این شهر بسته به مذاکرات طرفین است. در آن قطعنامه مالکیت غربی اسراییل و مالکیت شرقی فلسطین نفی نشده اما در خصوص دیوار ندبه که برای یهودی‌ها منطقه مقدسي محسوب می‌شود ،‌ به عنوان منطقه‌ای بین‌المللی شناسایی کرده است.
موضع رژیم صهیونیستی در خصوص انتقال رسمی پایتخت به بیت‌المقدس چیست؟ آیا مقامات اسراییلی نیز مانند ترامپ به صورت ضمنی یا علنی از اشغال کل بیت‌المقدس سخن می‌گویند؟
موضع این رژیم همواره ریاکارانه بوده است. مقامات صهیونیستی می‌گویند که قبول داریم کشوری به‌نام فلسطین وجود داشته باشد اما این موضوع را منوط می‌کنند به آنکه همه کشورها و حتی حماس موجودیت اسراییل را به‌طور کامل به رسمیت بشناسند. این درحالی است که در مقام عمل سال‌ها به شهرک‌سازی ادامه می‌دهند. شهرک‌سازی به‌معنای نابودی کشور فلسطین است. نوار غزه مانند زندانی بزرگی است که فلسطینی‌ها در آن گرفتار شده‌اند. بخش اعظم اراضی فلسطینی در کرانه غربی رود اردن واقع شده در حالی که اکنون فلسطینی‌ها در منطقه‌ کوچکي به‌سر می‌برند. اگر رژیم اسراییلی معتقد به قطعنامه‌های سازمان ملل است و باور به موجودیت کشور فلسطین دارد، باید شهرک‌سازی‌ها را متوقف کند. صهیونیست ها با شهرک‌سازی‌های گسترده ترکیب جمعیتی فلسطین را برهم زده اند. اسراییل حملات فلسطینی‌ها را بهانه‌ای برای ساخت دیوار حایل قرار داد. این دیوار بسیاری از فلسطینی‌ها را علاوه بر آنکه از روستاها و مزرعه‌های‌شان جدا کرد، مردم فلسطین را نیز از یکدیگر دور کرد. موضع رژیم اسراییل هیچ‌وقت صادقانه نبوده است. مقامات اروپایی و حتی اوباما، رییس‌جمهور پیشین آمریکا تحت شرایطی به رژیم صهیونیستی از بابت شهرک‌سازی‌ها هشدار دادند اما متاسفانه هیچ‌ترتیب اثری داده نشد. وقتی به تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که قطعنامه سال1948 نیز از حیث ساختار جمعیتی عادلانه نبود. در آن‌زمان فلسطینی‌ها جمعیت‌شان بیشتر از صهیونیست‌ها بود اما بخش اعظم خاک فلسطین به یهودی‌ها و بخش کوچک این سرزمین به اعراب داده شد. در جنگ‌هایی که میان فلسطینی‌ها و صهیونیست ها رخ داد، بسیاری از فلسطینی‌ها از سرزمین خود رانده شدند و روستاهای‌شان خراب شد. در ابتدا قرار نبود که اعراب از مناطق تحت تصرف رژیم صهیونیستی به زور رانده شوند اما در عمل نه‌تنها آن‌ها را راندند بلکه روستاهای‌شان را نیز خراب کردند. با تمام این مظالم هنوز در مناطق تحت تصرف رژیم اسراییل حدود یک‌میلیون ‌و پانصدهزار نفر عرب زندگی می‌کنند و پاسپورت صهیونیستی دارند اما شهروندان درجه‌دو محسوب می‌شوند و تبعیض آشکاري علیه آنان صورت می‌گیرد. در میان صهیونیست ها تناقض دیگری نیز حس می‌شود. چپگراهای رژیم صهیونیستی می‌گویند که وقتی ما کشوری ر ا به نام فلسطین به رسمیت نشناسیم، تکلیف‌مان با مردم فلسطین چیست؟ اگر ایشان فلسطینی هستند، باید کشوری مستقل داشته باشند اما اگر برای آن‌ها قایل به‌وجود چنین کشوری نباشیم باید فلسطینی‌ها را به‌عنوان شهروندان اسراییل شناسایی کنیم که در این صورت ترکیب جمعیتی به نفع اعراب خواهد شد به‌نحوی که اکنون حدود6میلیون یهودی و 6میلیون عرب وجود دارند که با توجه به زادوولد بیشتر اعراب جمعیت آن‌ها بیشتر از یهودی‌ها می‌شود. چپ‌های رژیم صهیونیستی باور دارند که اگر اعراب به عنوان شهروندان اسراییل پذیرش شوند، ترکیب جمعیتی اسراییل برهم می‌خورد و رژیم یهود از بین می‌رود. پس موضع رژیم صهیونیستی هیچ‌وقت صادقانه و یک‌دست نبوده است و همیشه اعمال غیرقانونی خود را با بهانه‌های واهی توجیه می‌کند.
برسیم به پیش‌نویس قطعنامه‌ای که اين اواخر مصر آن را در خصوص عدم انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی از تل‌آویو به بیت‌المقدس به رشته تحریر درآورده است. هدف از طرح این پیش‌نویش چیست؟
مقامات مصری برای آنکه بتوانند پاسخگوی افکار عمومی کشور خود باشند، پیش‌نویس قطعنامه‌ای را نوشته‌ و برای اعضای شورای امنیت ارسال کرده‌اند. می‌دانید که مصر از لحاظ اقتصادی وابستگی بالایی به آمریکا دارد؛ به‌همین دلیل در این پیش‌نویس نامی از ترامپ و آمریکا برده نشده است. این قطعنامه اشعار دارد که باید تمام قطعنامه‌های سازمان ملل متحد در خصوص بیت‌المقدس رعایت شود و هرگونه تغییر در جمعیت و وضعیت اورشلیم(بیت‌المقدس) باید منطبق با قطعنامه‌های سازمان ملل متحد به‌خصوص مجمع عمومی و شورای امنیت باشد. نکته دیگر این پیش‌نویس، درخواست از تمام کشورها برای عدم جابه‌جایی سفارتخانه‌های‌شان به بیت‌المقدس است.گرچه اين قطعنامه با وتوي آمريكا مواجه شد اما فقدان وتوي ديگر كشورهاي عضو شوراي امنيت و نيز تصويب اين قطعنامه در مجمع عمومي سازمان ملل دستاورد مهمي براي فلسطين محسوب مي‌شود زيرا نشانگر حمايت افكار عمومي جهاني با مردم فلسطين است و علت وتوي آمريكا را بايد در لابي‌هاي گسترده يهوديان و نيز ارتباطات بيشمار اقتصادي آن‌ها با آمريكا دانست.
چندروز پیش اتحادیه اروپا در خصوص وضعیت بیت‌المقدس اعلام موضع کرد و مناسبات خود را همچنان با تل‌آویو دانست. آیا می‌توان در مقطع کنونی اروپا را در مقابل رژیم صهیونیستی دانست؟
اروپایی‌ها نمی‌توانند چیزی که خودشان تصویب کرده‌اند را زیر پا بگذارند. اما لابی‌های عظیم و پیچیده رژیم صهیونیستی در آمریکا و اروپا را نبايد نادیده گرفت. این لابی‌ها به‌قدری گسترده است که اتحادیه اروپا برای ساکت‌کردن افکار عمومی تنها به ذکر چند حرف منتقدانه بسنده می‌کند. حرف‌هایی که هیچ ضمانت اجرایی ندارد. زیرا اگر این سخنان بر اساس صداقت گفته می‌شد، می‌توانستند رژیم اسراییلی را تحریم کنند. درست است که اروپا مانند آمریکا بی‌چون‌وچرا از اسراییل حمايت نمی‌کند اما در مقام عمل حاضر نیست حتی کوچک‌ترین فشاری را به این رژیم وارد کند. اگر اروپا بخواهد اقدامی علیه رژیم صهیونیستی انجام دهد، منافع بزرگ اقتصادی‌اش به‌خطر می‌افتد. برخلاف آنکه بسیاری باور دارند قدرت مطلق در میان کشورها آمریکاست، من باور دارم اگر اتحادیه اروپا اداره‌ای واقعی داشته باشد، می‌تواند فشارهای بسیاری را به رژیم صهیونیستی وارد کند اما به‌دلیل لابی‌های یهودی‌ها بعيد است این اراده به‌وجود آید.
حضور دولت خودگردان فلسطین، به‌عنوان عضو ناظر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، چقدر می‌تواند در مناسبات سازمان ملل و رویکرد کشورها تاثیرگذار باشد؟
فلسطین به‌دلیل آنکه عضو ناظر مجمع عمومی است، می‌تواند از طریق یکی از اعضای اصلی، قطعنامه‌ای را در محکومیت رژیم صهیونیستی در هیات عمومی مطرح کند. به نظرم چنین قطعنامه‌ای در مجمع عمومی به‌راحتی به‌تصویب می‌رسد زیرا بسیاری از اعضای مجمع عمومی کشورهای جهان سومی هستند که با رویکرد و اقدامات صهیونیست ها موافق نیستند؛هرچند قطعنامه‌های مجمع عمومی الزام‌آور نیست و ضمانت‌اجرای خاصی ندارد. اما به‌هرحال در صورت تصویب، قطعنامه‌ای خواهد بود که نشانگر مخالفت افکار عمومی جهانی با رژیم صهیونیستی و همدلی با فلسطین است.
چه راهکاری در خصوص مقابله با حق وتوی پنج‌کشور قدرتمند وجود دارد؟ در چه زمانی می‌توان از قطعنامه اتحاد برای صلح برای خنثی‌کردن وتوی کشورهای دارای حق وتو استفاده کرد؟
استفاده از قطعنامه اتحاد برای صلح، راهکاری سخت و شاید دور از ذهن است. در زمان جنگ کره هنگامی که شوروی در جلسات رای‌گیری شورای امنیت غیبت می‌کرد، معلوم نبود که غیبت این‌کشور در حکم وتو یا تایید است. دیوان بین‌المللی در یکی از آرای مشورتی اعلام کرد که غیبت، وتو محسوب نمی‌شود. آن زمان به‌دلیل آنکه هنوز استعمارزدایی صورت نگرفته بود، بیشتر کشورها هم‌پیمان غرب بودند. وزیر امور خارجه آمریکا در آن زمان پیشنهاد داد که در صورت ایجاد وقفه در نظر اعضای دایم به‌دلیل وتوی یک‌عضو مجمع عمومی وارد عمل شود و با این‌پیشنهاد، مجمع عمومی قطعنامه‌ای متضمن دخالت در کره را صادر کرد. در همان زمان فرانسوی‌ها چندان موافق این تصمیم نبودند. اکنون نیز بعضی از کشورها با استناد به آن قطعنامه می‌گویند در صورتی که عضوی به صورت دایم تصمیم اعضای دیگر را وتو کند، مساله در مجمع عمومی مطرح شود. البته باید خاطرنشان کرد که چنین حالتی خلاف منشور ملل متحد است. علاوه بر آن راهکار بسیار خطرناکي محسوب می‌شود زیرا ممکن است علیه کشورهای دیگر نیز استفاده شود. راه‌حل دیگری که منطقی‌تر به‌نظر می‌رسد،‌ این است که قدرت‌های نوظهور با فشار سیاسی به کشورهای دارای حق وتو توازن قدرت ایجاد کنند. پنج‌کشور دارای حق وتو در واقع فاتحان جنگ جهانی دوم هستند که از پس پیروزی این حق را برای خود قایل شدند. اکنون که مناسبات جهانی تغییر کرده است و کشورهای دیگری نیز قدرتمند محسوب می‌شوند، باید توازن قدرتی منطقی ایجاد شود که شاید با فشارهای بین‌المللی بتوان به این مهم دست یافت. البته این راهکار در کوتاه‌مدت به نتیجه نمی‌رسد و ممکن است در 20 یا 30 سال آینده محقق شود.
وقتی هرنوع تغییری در منشور باید به‌تصویب تمام اعضای دایم برسد، از لحاظ حقوقی چگونه اعضای دارای حق وتو قدرت خود را محدود می‌کنند؟ آیا این راهکار منطقی به نظر می‌رسد؟
سخن شما از حیث قواعد حقوق بین‌الملل درست است اما فشارهای کشورهایی مانند هند، آلمان، ژاپن، مکزیک، برزیل، ترکیه، اندونزی، کره، استرالیا، آفریقای جنوبی و دیگر کشورهای نوظهور را فراموش نکنید. هنگامی که قدرت چنین‌کشورهایی بیش از امروز شود،‌ فشار سیاسی و دیپلماتیک بسیاری بر کشورهای عضو دایم وارد می‌شود که وضعیت کنونی را تغییر دهند. اکنون قدرت سیاسی کشور برزیل یا هند از بعضی کشورهای عضو دایم بیشتر است. هنگامی که قدرت اقتصادی یک‌کشور بالا باشد، قدرت نظامی آن نیز بالا می‌رود و قدرت نظامی می‌تواند در مناسبات بین‌المللی تعیین‌کننده باشد. هرچند قبول دارم که حق وتو مهم‌ترین ضعف حقوق بین‌الملل است و هرچقدر که برخی افراد درصدد توجیه این ضعف باشند، باید بپذیریم که توجیه‌پذیر نیست.
علاوه بر آنکه حق وتو در ذات خود توجیه‌ناپذیر است، کشورهای دارنده این حق نیز با برخوردهای سلیقه‌ای زمینه تبعیض و نابرابری را گسترش می‌دهند؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
همین‌طور است. هنگامی که از شورای امنیت صحبت می‌کنیم، باید دقت داشته باشیم که رکن شورای امنیت سیاسی است و مانند دیوان‌بین‌المللی از رکن قضایی برخوردار نیست. در دیوان به دفعات مشاهده کرده‌ایم که یک‌قاضی علیه دولت مستقر در کشور خود حکم صادر کرده است اما نمایندگان شورای امنیت به‌دنبال تامین منافع کشور خودشان هستند. مثال واضح این موضوع را می‌توان در قطعنامه‌های شورای امنیت علیه عراق در طول جنگ ایران و عراق مشاهده کرد. قطعنامه‌های صادرشده علیه عراق بسیار ضعیف بود زیرا در آن زمان کشورهای غربی با ایران زاویه داشتند. به‌هیچ‌وجه نباید انتظار داشت که شورای امنیت سازمان ملل متحد براساس عدالت رفتار کند زیرا همواره اعضای این شورا قطعنامه‌ای را صادر می‌کنند که منافع یکی از اعضا دچار مخاطره نشود.
به‌عنوان بحث پایانی، قدری نیز در خصوص ویژگی‌های تشکیل یک دولت-کشور صحبت کنیم. در شرایطی که یکی از مولفه‌های ایجاد دولت-کشور وجود مردم است، آیا می‌توان دین را به عنوان ویژگی مشترک برای تشکیل مردم یک سرزمین برشمرد؟ حتی اگر مردم نیز شکل گرفته باشد اما یک قوم دارای سرزمین و دولت مشترک نبوده باشد، آیا آن قوم می‌تواند فقط به‌دلیل مولفه مردم، خواستار سرزمین مشترک شود؟
برای اینکه یک دولت-کشور شکل بگیرد باید سه‌فاکتور سرزمین، جمعیت و حاکمیت وجود داشته باشند. البته فاکتور چهارمی نیز اضافه شده است که آن مشروعیت است. اساس رژیم صهیونیستی با مهاجرت غیرقانونی تعدادی از یهودیان شکل گرفت. این مهاجرت‌ها با حمایت انگلستان و با بیانیه بالفور آغاز شد. اما رژیم صهیونیستی مشروعیت خود را از طریق قطعنامه مجمع عمومی سازمان‌ملل که در سال1948 به تصویب رسید، به‌دست آورد. البته آن قطعنامه در کنار اسراییل، سرزمین فلسطین را نیز به رسمیت شناخته بود. پس از آن قطعنامه رژیم صهیونیستی توانست با لابی‌های گسترده،‌ کشورهای مختلف جهان را قانع کند که موجودیتش را به رسمیت بشناسند. اما مشکل این رژیم دو موضوع است. نخست آنکه در قانون اساسی اسراییل از دولت یهودی سخن به‌میان آمده و این در حالی است که در اسراییل حدود یک‌میلیون و پانصدهزارنفر عرب زندگی می‌کنند. استعمال دولت یهود در قانون اساسی رژیم صهیونیستی رنگ‌وبوی نژادپرستی را با خود به همراه دارد. بسیاری به این رژیم ایراد می‌گیرند که اگر رژیم اسراییل به دلیل نژادپرست‌بودن هیتلر با او مشکل دارد، چرا خودش همان روش را درپیش گرفته است؟ دوم آنکه در ماهيت رژیم صهیونیستی، آیین یهودیت جنبه نژادی به‌خود گرفته است. می‌دانیم که نژاد یهود وجود ندارد در صورتی که رژیم اسراییل اصرار دارد که چنین نژادی وجود دارد. برخی حقوق‌دان‌ها در عین حال که موجودیت رژیم صهیونیستی را می‌پذیرند اما محتوای آن را نژادپرستانه می‌دانند.
البته به‌نظر می‌رسد که عنصر مردم در پیدایش رژیم صهیونیستی وجود نداشته است. گويي عموم یهودیان مستقر در اراضی تحت تصرف رژیم صهیونیستی، مردم کشورهای دیگری بودند که فقط دین‌شان یهودی بوده است. به‌طور مثال فرانسوی‌های یهودی‌ای بودند که به اسراییل مهاجرت کردند. در حقیقت ایشان ملیت‌شان متفاوت از ملیت اسراییلی است. با این استدلال می‌توان پذیرفت که از حیث تاریخی رژیم صهیونیستی دارای عنصر مردم بوده است؟
اگر به‎ریشه پیدایش رژیم صهیونیستی توجه کنیم، درمی‌یابیم که این رژیم آخرین بازمانده استعمار اروپاییان است. ماهیت اسراییل سه‌ویژگی دارد. نخست آنکه کشوری استعماری است که اکنون نیز با ادامه شهرک‌سازی‌ها به اقدامات استعماری خود ادامه می‌دهد. دومین ویژگی، اشغالگری است. براساس قطعنامه‌های متعدد علاوه مناطقی از سرزمین فلسطین در اختیار اعراب قرار گرفته است اما اسراییل بی‌توجه به چنین قطعنامه‌هایی خاک مردم فلسطین را اشغال کرده است. سومین خصلت، نژادپرستی است. همین موضوع که در اساسنامه رژیم صهیونیستی از واژه دولت یهودی استفاده شده است، نشان‌دهنده نژادپرست بودن این رژیم است که بر همین مبنا نسبت به شهروندان فلسطینی تبعیض آشکاري اِعمال می‌شود. این سه‌خصلت باعث می‌شود که مشروعیت رژیم صهیونیستی از لحاظ تاریخی زیرسوال برود. در تحقیقی که خود صهیونیست ها انجام دادند، مشخص شد که ریشه فلسطینی‌ها نسبت به صهیونیست‌ها به یهودی‌های قدیمی نزدیک‌تر است. یهودیانی که اکنون در خاک فلسطین ساکن هستند، به‌طور عمده مهاجر هستند و نژاد بسیاری از ایشان به قوم خزر بازمی‌گردد. اما به هرحال اگر بخواهیم از حیث قطعنامه‌های بین‌المللی بررسی کنیم، رژیم صهیونیستی مشروعیت بین‌المللی دارد.