1400 و بحران در قوه مجریه

محمد هدایتی- وقتی از بن‌بست سیاسی در کشور سخن می‌گوییم، از چه حرف می‌زنیم؟ مساله این است که دو جریان یا جناح عمده سیاسی که در طول سه دهه بر کشور مدیریت کرده‌اند دیگر تفاوت‌های معنادارِ چندانی با هم ندارند.
در سیاست خارجی، دو جناح‌ اگر هم دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشند، تابع استراتژی‌های کلی نظام سیاسی هستند. سیاست خارجی دور از دسترس دولت‌ها قرار گرفته است هرچند به طور مستقیم تحت تاثیر پیامدهای آن قرار می‌گیرند و باید پاسخگو باشند. در سیاست داخلی، تفاوت‌هایی هست‌ اما در عمل خود را نشان نمی‌دهد. در اقتصاد، دو جناح‌ تنها راه کسری بودجه را در کاستن از خدمات اجتماعی و افزایش قیمت حامل‌های انرژی می‌دانند. دولت اصولگرای احمدی‌نژاد بیشترین واگذاری‌ها را انجام داد (البته واگذاری‌های مساله‌دار) و بیشترین افزایش قیمت هم در دوره او رخ داد. دولت حسن روحانی هم می‌خواهد همین کار را انجام دهد هرچند کمی از عواقبش می‌ترسد. هیچ‌کدام کار چندانی برای اصلاح نظام مالیات‌گیری انجام نداده‌اند، برنامه‌ای برای مبارزه با فساد ندارند و اگر هم بخواهند، توان قطع بودجه برخی نهادها را ندارند؛ نهادهایی که واقعا معلوم نیست چه می‌کنند. پیشتر وضعیت‌هایی مشابه امروز وجود داشته است‌ اما برخی عوامل، باعث بروز تفاوت‌هایی می‌شد.
برای مثال تا چند سال، مساله هسته‌ای اصلی‌ترین عامل تمایزبخش میان گروه‌های سیاسی بود؛ اینکه چه رویکردی در قبال آن باید در پیش گرفته شود. اما در شرایط فعلی حتی چنین عاملی هم وجود ندارد. حال فرض کنید سال 1400 است و مبارزات انتخاباتی شروع شده است. این گروه‌ها از چه برنامه‌ای می‌توانند سخن بگویند که متفاوت از دیگران باشد؟ چه شوری می‌توانند بر‌انگیزانند؟ تحولات چند سال اخیر بیش از همیشه نهاد قوه مجریه را با بن‌بست مواجه کرده است؛ قوه‌ای که توان چندانی برای تغییرات اساسی ندارد و خود در چنبره ناکارآمدی گرفتار شده است.
‏hedayati.mohammad@yahoo.com