انتخابات 96 و آینده اقتصاد ایران

مسعود سلیمی- نوستراداموس، عطار فرانسوی که در قرن 16 میلادی می‌زیست به یک دلیل در جهان شهرت دارد؛ پیشگویی بسیاری از رویدادهای جهان را به او نسبت می‌دهند.
رباعی‌های نوستراداموس در کتاب پیشگویی‌ها (Les propheties)که برگردان فارسی آن هم توسط زنده‌یاد پوران فرخزاد به نام پیشگویی‌های نوستراداموس، منتشر شده، مرد فرانسوی به پیشگویی حوادثی در آینده، گاه به وضوح و در مواردی در قالب استعاره می‌پردازد که با گذشت 550 سال از مرگش با وجود موافقان و مخالفان سرسختی که دارد، نشانه‌های روشنی از درستی آنها دیده می‌شود.
از قول نوسترا داموس، به عبارت بهتر به تعبیر پیشگویی‌های او، قرار بود 2012 آخر زمان و پایان زندگی در کره خاکی باشد. خوشبختانه این‌گونه نشد، اما آنچه در سال‌های اخیر و آنچه در سال 95 در جهان رخ داد، شوربختانه به‌گونه‌ای نمادین و به تعبیری در قالب طنزی تلخ و گزنده، بر درستی تفکرات عطار فرانسوی تاکید می‌کنند.
اگرچه جهان در 2012 از میان نرفت اما با توجه به کارنامه سال‌های بعد از آن، سایه شوم وحشت و نابودی و مرگ بر سر کره خاکی افتاده است، ضمن اینکه فارغ از درستی و نادرستی پیشگویی‌های نوستراداموس و فارغ از واقعیت‌های حاکم بر کره زمین در سال‌های واپسین دهه دوم از هزاره سوم میلادی همچنان می‌توان و باید به توانایی‌های انسان برای گریز از تاریکی و حرکت به سوی خورشید امیدوار بود.


چندی پیش در اندیشه نگاهی به ایران و جهان در سال 95، سرگرم ورق زدن آرشیو سال 94 «جهان‌صنعت» بودم که در یکی از شماره‌های آغازین بهمن سال گذشته به گفت‌وگویی با کارشناسان آگاه اقتصاد و صنعت کشور تحت عنوان «شرایط اقتصادی ایران در پساتحریم...» رسیدم که آقایان دکتر صدیق، دکتر کیامهر، واعظی‌آشتیانی و انصاری در میزگردی به بحث نشسته بودند.
در بخشی از مقدمه این گفت‌وگوی مفصل آمده بود: «این روزها همه از برجام سخن می‌گویند و منتظر نتایج عملی آن هستند. آیا کلید حل همه مشکلات کشور برجام است؟ در حالی که مسوولان طوری وانمود می‌کردند که همه مشکلات یک‌شبه حل خواهد شد. پس از اجرای برجام پرسش‌های زیادی مطرح می‌شود از جمله اینکه منابع بلوکه‌شده که قطعا یکباره وارد کشور نمی‌شود به کجا می‌رود؟ به عبارت بهتر کدام یک از حوزه‌های اقتصادی و صنعتی در اولویت دریافت منابع هستند؟ در این میان بحث رانت که در اقتصاد ما ریشه دوانده و چگونگی جلوگیری و ریشه‌کنی آن توسط دولت پیش می‌آید خود پرسش بسیار مهمی است. از طرفی با وجود اینکه تورم در حال کاهش است نقدینگی روز‌به‌روز افزایش پیدا می‌کند که حضور این پدیده در بخش‌های رانتی بیشتر خود را نشان می‌دهد. چرایی این مساله یعنی حرکت معکوس تورم و نقدینگی، خود بحث و پرسش بسیار مهمی را مطرح می‌کند. در کنار همه اینها و بسیاری از مسایل ریز و درشت دیگر، این پرسش اساسی به میان می‌آید که زیرساخت اقتصاد ایران از چه کمبود‌ها و معضلاتی رنج می‌برد و دولت چه باید انجام دهد تا در پسابرجام نتایج قابل قبولی به‌دست آید؟» یادآوری لازمی که بی‌تردید پس از یک‌سال با شرایط امروز ایران به روشنی قابل تطبیق می‌نماید.
در بخشی دیگر از این گفت‌وگو به نقل از دکتر غلامرضا کیامهر خواندم: «نباید همه تخم مرغ‌ها را در سبد برجام گذاشت» که به نظرم تعبیری واقع‌بینانه آمد که با شرایط امروز کشور همخوانی دارد و پیامدهای اتکای همه‌جانبه به برجام به خوبی دیده می‌شود. سخن از دکتر کیامهر به میان آمد، اگرچه به‌عنوان یک کارشناس کهنه‌کار اقتصادی شناخته می‌شود اما با توجه به نوشته‌هایش و با شناختی که از او دارم در پس سال‌ها تجربه، با نگاهی جهان‌شمول رویدادهای اطراف خود را رصد می‌کند، چنین مشخصه‌ای در کنار توانایی او در به بحث کشیدن مسایل جهان بود که ما را بر آن داشت که با او به گفت‌وگویی با عنوان «نگاهی به ایران و جهان در سال 95» داشته باشیم. در این گفت‌وگو دل‌نگرانی‌های دکتر کیامهر مثل همه عاشقان ایران‌زمین نسبت به شرایط حساس کشور و جایگاه واقعی‌اش در جهان امروز به خوبی احساس می‌شود، این گفت‌و‌گو را با هم می‌خوانیم.
اگر قرار باشد چند رویداد اثرگذار در جهان و به تبع آن در ایران را در سال 95 انتخاب کنید، روی چه مواردی انگشت می‌گذارید؟
سال 95 را می‌توان سالی پر از وقایع و رویدادهای غیرمترقبه در ایران و جهان به حساب آورد. اگر ادامه جنگ‌های خونین در سوریه و عراق میان دولت‌های مرکزی این دو کشور و گروه‌های مسلح معارض را که از چند سال پیش شروع و برای قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی به یک گره کور تبدیل شده است، نادیده بگیریم، دو رویداد غیرمترقبه جهانی، یکی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که از ترکیب عبارت انگلیسی آن یعنی BRITISH EXIT واژه BRIXIT وارد فرهنگ لغات سیاسی جهان شد و دیگری انتخاب سوال‌برانگیز یک میلیاردر سرشناس و جنجالی به نام دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا که در سال 95 شاهد وقوع آن بودیم تا مدت‌ها فکر مردم جهان را به خود مشغول خواهد کرد همچنان که در بعد داخلی وقوع فاجعه آتش‌سوزی در ساختمان فولادی پلاسکو و تلفات انسانی و خسارت‌های مالی سنگینی که این فاجعه و نحوه مدیریت آن به بار آورد، از جمله وقایع غیرمترقبه و بسیار غم‌انگیزی است که خاطره تلخ آن به این زودی‌ها از اذهان مردم ایران زدوده نخواهد شد.
دو رویدادی را که نام بردید به نظر می‌رسد در ماهیت متفاوت باشند، این‌طور است؟ از طرفی فکر می‌کنم پدیده‌ای به نام ترامپ را هم نمی‌توان نادیده گرفت.
به طور قطع همین‌طور است و به تفصیل درباره آن حرف می‌زنم اما تفاوت عمده میان آن دو رویداد غیرمترقبه در آمریکا و بریتانیا با رویداد غیرمترقبه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو در آن است که در ارتباط با این رویداد نگاه مردم ایران متوجه عوامل موثر در وقوع فاجعه آتش‌سوزی، معرفی آنها به افکار عمومی و احیانا مجازات کسانی است که هرکدام چه در جلوگیری از وقوع فاجعه و چه در مهار آتش‌سوزی و به حداقل رساندن تلفات انسانی و خسارت‌های مالی آن مرتکب قصور یا تقصیر شده‌اند هرچند به نظر می‌رسد با توجه به موقعیت سیاسی و اجرایی عوامل تاثیرگذار در فاجعه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو از دست‌اندرکاران شهرداری گرفته تا بنیاد مستضعفان چنین انتظاری چه‌بسا به این زودی‌ها برآورده نشود اما در ارتباط با موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا در سال‌های آینده عمده توجه مردم جهان معطوف به پیامدهای این دو رویداد یکی بر آینده اتحادیه اروپا و دیگری بر سرنوشت جهان از لحاظ سیاسی و اقتصادی خواهد بود.
ببخشید کلام‌تان را قطع می‌کنم، همزمانی این دو رویداد، یعنی برگزیت و آمدن ترامپ اگرچه بسیار مهم است اما به‌طور قطع پیامد تفکرات مستاجر جدید کاخ سفید برای ما ایرانیان به طور خاص می‌تواند قابل بحث باشد.
در این میان برای ما ایرانیان که بعد از سال‌ها تحمل مصائب تحریم‌های اقتصادی، سرانجام و به پشتوانه توافق هسته‌ای قرار بود مراودات از‌هم‌گسیخته سیاسی، اقتصادی خود را با اقتصادهای بزرگ جهان برقرار کنیم و از طرفی چشم به افق‌های تازه‌ای که برجام خصوصا در زمینه‌های اقتصادی برایمان ایجاد کرده بود دوخته بودیم، حضور شخصیتی چون دونالد ترامپ در کاخ سفید که سیاست خارجی آن حداقل به طور لفظی تفاوت 180 درجه‌ای با سیاست‌های سلف او باراک اوباما دارد، نمی‌تواند خالی از احساس نگرانی باشد. دقیقا به دلیل همین احساس نگرانی است که امروز همه ایرانی‌هایی که روح، جان، سرشت و سرنوشت آنها با نام و سرنوشت کشورشان گره خورده به‌طور منطقی از خود می‌پرسند با توجه به ادامه خصومت‌های موجود میان جمهوری اسلامی ایران و دولت آمریکا و سیاست‌های سرسختانه‌ای که دونالد ترامپ هم در جریان مبارزات انتخاباتی و هم از هنگامی که پا به کاخ سفید گذاشته در قبال ایران در پیش گرفته و تندروهایی که سکان سازمان‌های اطلاعاتی، وزارت امور خارجه، دفاع و حلقه مشاوران سیاسی و امنیتی او را در دست گرفته‌اند، آیا سرانجام تهدیدها به یک درگیری نظامی میان دو کشور منجر خواهد شد و اگر چنین فاجعه‌ای اتفاق بیفتد، پیامدهای ویرانگر آن برای ایران و کشورهای منطقه تا چه میزان خواهد بود. آیا کشورهایی که به تبعیت از چراغ سبز برجام و لغو تحریم‌های اقتصادی ایران از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، جرات برقراری مجدد همکاری‌های تجاری و اقتصادی با کشور ما را پیدا کرده‌اند و به بانک‌های خود اجازه داده‌اند با ایران ارتباط بانکی برقرار کنند، تحت تاثیر توپ و تشرهای ترامپ و به منظور اجتناب از مجازات‌های اقتصادی آمریکا دوباره به ایران پشت خواهند کرد و درهای خود را مانند سال‌های تحریم روی ما خواهند بست؟ البته این احتمال وجود دارد که با وجود تمام این علائم نگران‌کننده و تهدیدآمیز ظاهری واقعیت‌ها در بستر دیگری در جریان باشد اما چون توده‌های مردم چه در ایران و چه حتی در خود آمریکا هرگز نمی‌توانند به واقعیت‌های پشت پرده سیاست دسترسی پیدا کنند، کاملا حق دارند رضایت یا عدم رضایت، احساس امیدواری یا احساس نگرانی از آنچه در صحنه علنی سیاست می‌گذارد را مبنای قضاوت و استنتاج‌های خود قرار دهند و براساس آن به آینده زندگی خود، میهن و هم‌میهنان خود نگاه کنند. همین استنتاج‌ها مبنای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی سرمایه‌گذاران و کارآفرینان را هم تشکیل می‌دهد و می‌تواند روی تصمیم سرمایه‌گذاران خارجی، هم که قصد سرمایه‌گذاری در ایران را دارند تاثیرگذار باشد.
بپردازیم به سیاست خارجی ترامپ، بحث روسیه و خاورمیانه و....
با توجه به فضای مخالفی که در افکار عمومی و رسانه‌های آمریکا و نیز در کشورهای هم‌پیمان ایالات متحده در اروپا و سایر متحدان سنتی آن علیه ترامپ و سیاست‌های او ایجاد شده و با توجه به ضربه‌هایی که تاکنون شماری از دادستان‌های آمریکا با لغو فرمان‌های ضدمهاجرتی رییس‌جمهور بر او وارد کرده‌اند به نظر می‌رسد حداقل تا یکی دو سال آینده دونالد ترامپ در موقعیتی قرار ندارد که بتواند تصمیمات سرنوشت‌سازی در ارتباط با ایران یا منطقه خاورمیانه و جنگ سوریه اتخاذ کند، خصوصا آنکه رشته‌های الفت او با ولادیمیر پوتین که سیاستی متفاوت از آمریکا در قبال ایران و سوریه را دنبال می‌کند به‌عنوان یک مانع بازدارنده بر سر اجرای شعارهای تند انتخاباتی دونالد ترامپ در قبال مسایلی چون برجام، کشیدن دیوار در مرزهای مشترک آمریکا و برزیل یا بستن درهای آمریکا روی مسلمانان یا شعارهای تند دیگر وی که صاحبنظران کهنه‌کار از آنها با عنوان شعارهای پوپولیستی بدون ضمانت اجرایی نام می‌برند، عمل خواهد کرد.
رابطه شخصی ترامپ و پوتین می‌تواند در چارچوب سیاست خارجی آمریکا جایگاه خاصی داشته باشد.
به‌طور قطع این‌طور است. در واقع از نگاه دیگر باید دید روابط شخصی ترامپ و برخی مشاوران و دستیاران او با پوتین تا چه اندازه می‌تواند بر تغییر جهت خط‌مشی‌های کلی آمریکا در قبال روسیه تاثیرگذار باشد و متقابلا روسیه تا چه اندازه حاضر است بر سر مسایل مهم و استراتژیکی چون سرنوشت شبه‌جزیره کریمه که وزیر خارجه جدید آمریکا خواستار بازگرداندن آن به اوکراین شده یا بر سر مخالفت برنامه‌های موشکی ایران و امثال آن به آمریکا امتیاز بدهد. حساسیت و پیچیدگی این مسایل و شخصیت غیرقابل پیش‌بینی، جنجالی و موضع‌گیری‌های شوونیستی دونالد ترامپ تاجرپیشه‌ای که شاید از بداقبالی کارش از عرصه کسب‌وکار و تجارت به کاخ سفید و سیاست کشیده شده به قدری است که هرگونه پیشگویی درباره آینده سیاست‌های کاخ سفید نسبت به مسایل مهم جهانی را بسیار دشوار می‌سازد.
بین انتخابات 96 و آینده اقتصاد ایران، رابطه‌ای وجود دارد؟
جدا از مسایل مرتبط با فاجعه آتش‌سوزی آنچه این روزها دغدغه اصلی ما ایرانی‌ها را نسبت به آینده تشکیل می‌دهد، در درجه اول وضعیت اقتصادی کشور و در درجه بعد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری است که قرار است در اردیبهشت‌ماه برگزار شود. در واقع می‌توان گفت سرنوشت اقتصاد کشور ما تا جایی که صرفا به برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های دولت آینده بستگی دارد، به نتیجه انتخابات ریاست‌‌جمهوری گره خورده است.
منظورتان این است که اگر روحانی برنده شود...
این سوال مهم است؛ آیا روحانی بار دیگر برنده این انتخابات خواهد بود یا مردم به خاطر احساس نارضایتی از وضعیت اقتصادی و فشارهای معیشتی، کاهش قدرت خرید، افزایش نرخ بیکاری و در نهایت ادامه رکود اقتصادی کشور در اردیبهشت 96 آرای خود را به سود رقیب به صندوق‌ها خواهند ریخت. این یک روی سکه انتخابات ریاست‌جمهوری اردیبهشت‌ماه سال 96 است که به دستمایه اصلی مخالفان سرسخت برجام در داخل کشور به‌منظور بی‌نتیجه جلوه دادن آن و شکست سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم تبدیل شده و هرچه به زمان برگزاری انتخابات نزدیک می‌شویم، مخالفان برجام و رقبای انتخاباتی بالقوه روحانی با شدت بیشتری از این حربه برای ناتوان جلوه دادن دولت در حل مشکلات اقتصادی کشور و کاهش فشارهای معیشتی بر مردم استفاده خواهند کرد.
و آن روی سکه...
اما روی دیگر سکه نگاه کاملا متفاوتی است که طرفداران روحانی به برجام و نتایج حاصل از این سند معتبر بین‌المللی دارند و معتقدند با وجود همه مشکلات و ناکامی‌های اقتصادی دولت یازدهم، همین که توانسته با دیپلماسی کارآمد مدت دو سال با غول‌های اقتصادی و نظامی جهان درباره مسایل هسته‌ای به مذاکره بنشیند و با رسیدن به یک توافق «برد- برد» که برجام ثمره نهایی آن است، سایه یک جنگ ویرانگر را از سر ایران رفع و زمینه را برای لغو تحریم‌های اقتصادی فراهم سازد، پس شایسته آن است که برای یک دوره چهارساله دیگر زمام امور را به دست گیرد که البته حتی چنین برداشتی هم از کارنامه دولت یازدهم باز هم نمی‌توان تاثیرات منفی فشارهای معیشتی بر مردم و مشکلات اقتصادی را در ریزش آرای رییس دولت یازدهم در انتخابات آینده غیرمحتمل دانست.
هنگامی که این گفت‌و‌گو منتشر می‌شود، دولت یازدهم در سرازیری عمر خود قرار گرفته است، آیا می‌توان به اندک تحولی امید داشت؟
پاسخ به این سوال دشوار است مگر آنکه دولت در ماه‌های باقی مانده از عمر چهار ساله خود خصوصا با توجه به نزدیک بودن عید نوروز و افزایش چشمگیر هزینه خانوارها در این ایام برای کاهش فشارهای معیشتی، اندک نوشدارویی را از خزانه خود بر بدن جامعه تزریق کند و با اذعان به اینکه در انتخاب سیستم اقتصادی خود دچار اشتباهات فاحش شده به رای‌دهندگان اطمینان دهد که در صورت رسیدن به پیروزی البته با آرای بالا، با به یک خانه‌تکانی اساسی در سیستم اقتصادی و سیاست‌های اقتصادی خود به جبران مافات دست خواهد زد و بیشتر هم و غم خود را روی افزایش قدرت خرید مردم، محرومیت‌زدایی و کاهش نرخ بیکاری متمرکز خواهد کرد و بدون توسل به شیوه‌های کلی‌گویی و فرافکنی مشکلات موجود با عدد، رقم، سند و مدرک به مردم بگوید که اگر برای بار دوم زمام امور مملکت را به دست گیرد، شرایطی را در کشور به وجود خواهد آورد که هم مردم و هم صنعتگران و کارآفرینان طعم ثمرات اقتصادی برجام را در کام خود احساس کنند.
از روحانی 92 تا روحانی 96، چه تفاوتی می‌بینید؟
اگر دکتر روحانی در سال 92 با شاه‌کلید بزرگ حل مشکلات اقتصادی و سیاست تدبیر و امید توانست اکثریت آرای مردم را به سوی خود جلب کند، این‌بار باید با زبان صداقت محض که اعتراف به ناکارآمدی سیستم اقتصادی دولت یازدهم باید چاشنی اصلی آن را تشکیل دهد به مبارزه بیاید، چه در غیر این صورت حتی اگر حریف قدر و چندان مطرحی در انتخابات در برابر خود نداشته باشد، بی‌تردید جام پیروزی را با آرایی به مراتب کمتر از انتخابات سال 92 بالای سر خواهد برد که در آن صورت با بلندتر و رساتر شدن صدای مخالفان چهار سالی بسیار دشوارتر از چهار سالی که پشت‌سر گذاشت پیش‌رو خواهد داشت.
شما به عنوان یکی از اهالی قلم و رسانه کشور، پدیده ترامپ را از دریچه سیاست و اقتصاد چگونه ارزیابی می‌کنید؟
جدا از بسیاری مشخصه‌های پرحاشیه ترامپ، نکته مهم دیگری که در ارتباط با پیروزی او در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا درخور ذکر است، اینکه در تاریخ معاصر آمریکا شاید این نخستین‌باری است که به‌جای یک سیاستمدار یا حقوقدان یا تحصیلکرده علوم سیاسی یک فعال اقتصادی و تاجرپیشه که تقریبا تمام عمر خود را در حوزه ساخت‌وساز و برج‌سازی، هتل‌سازی و احداث مجتمع‌های بازی گلف در آمریکا و کشورهای اروپایی گذرانده و کمترین تجربه‌ای در سیاست و دیپلماسی ندارد به‌عنوان رییس‌جمهور به کاخ سفید راه یافته که می‌توان از این رویداد به عنوان سرآغازی بر قافله‌سالاری تجارت و اقتصاد برای سیاست و سیاستمداران در هیات حاکمه آمریکا نام برد و دقیقا شعارهایی با طعم و چاشنی اقتصاد و رفاه اجتماعی بود که ترامپ به کمک آنها توانست رقیب سیاستمدار کهنه‌کاری چون خانم کلینتون را شکست دهد اما نشانه دیگری که حاکی از غلبه اقتصاد و تجارت بر سیاست و دیپلماسی در هیات حاکمه جدید آمریکاست، انتخاب یک فعال اقتصادی و تاجرپیشه دیگر به نام رکس تیلر سون که سال‌ها ریاست کمپانی بزرگ نفتی رکسان‌موبیل آمریکا را در دست داشته به سمت وزیر خارجه آمریکاست که او نیز چون خود رییس‌جمهور کمترین تجربه‌ای در حوزه سیاست و دیپلماسی ندارد اما حالا مسوولیت رهبری و هدایت سیاست خارجی ابرقدرت نظامی و اقتصادی آمریکا را عهده‌دار شده، خود نشان‌دهنده این واقعیت است که در نظام سرمایه‌داری آمریکا دوران یکه‌تازی سیاستمداران و دیپلمات‌های حرفه‌ای سر آمده و در عوض مدیران بنگاه‌های اقتصادی و تجارت‌پیشگان هستند که مامور هموار ساختن راه سیاست و دیپلماسی شده‌اند.
در گفت‌و‌گویی که در 5 بهمن 94 با «جهان‌صنعت» داشتید، گفته بودید: «به اعتقاد من همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد پسابرجام گذاشتن فرافکنی است چراکه برخی شرایطی را در آینده توصیف می‌کنند که گویی با برجام وارد بهشت می‌شویم.» اینک با گذشت یک‌سال از برجام شرایط را چگونه می‌بینید؟
بله همان‌طور که فرمودید برجام گرچه یک واقعه تاریخی در تاریخ معاصر ما به حساب می‌آید و دیپلماسی ایران در راه رسیدن به توافق برجام با شش قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی جهان که یک توافق کاملا برد- برد بود، می‌تواند الگویی برای حل وفصل بسیاری از مناقشه‌های خطرناک میان کشورهای جهان شناخته شود و از سوی دیگر این یک واقعیت است که برجام کلید باز کردن قفل بسیاری از تحریم‌های اقتصادی و بانکی ایران است و با بهره‌برداری درست از آن بسیاری از تنگناها و مشکلات اقتصادی موجود از پیش‌روی کشور ما برداشته خواهد شد اما نباید با فرافکنی و نادیده گرفتن برخی سوء‌مدیریت‌ها و سوء‌تدبیرهای موجود در ساختار دیوانسالاری دولتی غول‌آسای کشور گناه همه مشکلات اقتصادی خود را که ربطی به تحریم‌ها ندارد به گردن تحریم‌های اقتصادی بیندازیم و اگرخدای ناخواسته مشکلی بر سر راه اجرای تمام‌عیار برجام به وجود آید دولت و مدیران اجرایی کشور خود را به کلی از پاسخگویی بی‌نیاز احساس کنند و نقش سوء‌مدیریت‌های خود را که متاسفانه به امری نهادی در ارکان دیوانسالاری ما تبدیل شده، انکار کنند. از عمر تحریم‌های اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران چند سالی بیش نمی‌گذرد اما سوال اینجاست که مشکلات رنگارنگ اقتصادی ما از دهه‌های گذشته شروع شده و به دلیل همان سوء‌مدیریت‌ها و سوء‌تدبیرهایی که ذکرش رفت، به مرور ایام روند صعودی به خود گرفته و هرچه حجم و اندازه دیوانسالاری دولتی بیشتر و بزرگ‌تر شده، سوء‌مدیریت‌ها شکل حادتری به خود گرفته است. به‌عنوان مثال مگر این همه مفاسد مالی و اقتصادی که در تمام این سال‌ها در دستگاه‌های دولتی و نظام بانکی ما اتفاق افتاده ربطی به تحریم‌ها داشته است؟ مگر ارتباطی میان کسری بودجه‌های سنگین همه ساله دولت با تحریم‌های اقتصادی وجود دارد و مگر تحریم‌های اقتصادی ما را وادار کرده که ارزش پول ملی خود در برابر دلار و سایر ارزهای معتبر خارجی را تا این حد خوار و ذلیل کنیم و شرایطی برای این پول به وجود آوریم که هیچ ایرانی در هیچ کجای دنیا نتواند با اسکناس‌های پول ملی خود از فروشگاهی اقدام به خرید کند. مگر تحریم‌های اقتصادی باعث شده همه راه‌های فعالیت‌های اقتصادی در کشور ما به دولت ختم شود و بخش‌خصوصی اینچنین ضعیف و درمانده در انزوا و در حاشیه قرار گیرد. مگر این همه رانت‌خواری موجود در دستگاه‌های دولتی ما ربطی به تحریم‌های اقتصادی دارد. قطعا چنین نیست و به همین سبب است که بنده معتقدم برای نجات از زیر بار این همه مشکلات اقتصادی نباید همه تخم‌مرغ‌های امید خود را در سبد برجام قرار دهیم و از برجام انتظار معجزات بیش ازحد داشته باشیم.