روحانی اره‌ای در حلق هوادارانش!

محمدرضا ستوده- روزهای سختی به کسانی که به روحانی رای داده‌اند می‌گذرد. یکی از آنها خود من!
روحانی در زمان تبلیغات انتخابات داشت به مخلوطی از محمد مصدق، ستارخان، امیرکبیر و کوروش کبیر، تبدیل می‌شد‌ اما امروز آدم همان حسی را به او دارد که به احمدشاه قاجار دارد. نه از او خوش‌مان می‌آید نه از او متنفر هستیم. او برای خودش هست و زندگی‌اش را می‌کند، ما هم برای خودمان هستیم و سعی می‌کنیم زندگی‌مان را بکنیم ولی متاسفانه موفق نمی‌شویم. روحانی این روزها طوری کشور را اداره می‌کند که اگر یک نفر از بیرون وارد کشور شود فکر می‌کند محسن رضایی رییس جمهور است.
نه تنها از وعده‌هایش خبری نیست، خودش هم آفتابی نمی‌شود.
هوادارانش هم بنده‌های خدا نه راه پس دارند نه راه پیش. رییس‌جمهور منتخب‌شان اره‌ای شده در وجودشان. نه می‌توانند آن را تا آخر در وجودشان بپذیرند، نه می‌توانند آن را بیرون بیاورند. علی کریمی به خاطر حمایت از روحانی از مردم عذرخواهی می‌کند. رضا صادقی و باران کوثری پای حمایت‌شان می‌ایستند اما همزمان او را نقد می‌کنند تا تعادل برقرار شود و اره از جایش تکان نخورد!
یک عده می‌گویند ما حداقل به کسی رای دادیم که اجازه می‌دهد او را نقد کنیم. البته اجازه نقد می‌دهند ولی از آن طرف نقدها را به آرنج‌شان هم حساب نمی‌کنند. به هر حال این هم شگرد آقای روحانی است که از صبح تا شب فریاد می‌زند مرا نقد کنید. ما هم در عین سادگی او را نقد می‌کنیم بعد او از ما تشکر می‌کند، می‌رود دنبال کارش و هیچ اقدامی هم انجام نمی‌دهد. این کار روحانی مرا یاد مدیر مدرسه راهنمایی‌مان می‌اندازد که ما را تشویق می‌کرد انتقادات و پیشنهادات خود را به صندوق انتقادات و پیشنهادات مدرسه بیندازیم اما یک بار که وسط زنگ اجازه گرفته بودم دستشویی بروم دیدم که با «کلید» در صندوق را باز کرد، دو تکه کاغذ از داخل آن درآورد و انداخت داخل سطل آشغال مخصوص کاغذ که یک متر آن طرف‌تر از صندوق جا خوش کرده بود.