توضیحاتی درباره مبنا قابلیت اعتماد و کاربردهای تحلیل فنی یا تکنیکال در پیش بینی آینده

هفته قبل، ضمن معرفی انواع نمودارها که برای نمایش روند قیمت سهام ( و البته ارز و کالا و ...) استفاده می شوند، اشاره ای هم به موضوع تحلیل تکنیکال یا فنی کردیم. اما امروز توضیح بیشتری درباره این روش تحلیلی رایج در بازار سهام ارائه خواهیم کرد و مشخصا به این سوال پاسخ خواهیم داد که این روش چه مزیت ها و محدودیت هایی دارد و اصلا مبنای آن چیست؟
تکنیکال ها: نمودار همه چیز را در خود دارد مبدعان و طرفداران تحلیل فنی یا تکنیکال بر این اعتقادند که می توان با تحلیل روند گذشته قیمت سهم و تشخیص روندها و الگوهای تغییرات آن، آینده را پیش بینی کرد. از ابتدای قرن بیستم که تحلیل فنی با کارهای چارلز داو مطرح شد، یک پیش فرض اساسی برای این نوع تحلیل وجود داشت: قیمت همه اطلاعات را در خود دارد. در واقع آن ها می گویند هر عامل خارجی که تحلیل آن ممکن است بسیار سخت باشد، در نهایت اثر خود را بر قیمت سهم گذاشته است. بنابراین نمودار تغییرات قیمت معرف همه آن اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده و بر قیمت موثر است. آن ها می گویند این که چه اتفاقی افتاده مهم تر از این است که چه عاملی باعث آن اتفاق شده است. ما خروجی ها را بررسی می کنیم نه ورودی ها را. به جای هزاران عامل، فقط یکی را بررسی کنیم تکنیکالیست ها در برابر فاندامنتالیست ها (تحلیل گران بنیادین که علاقه  مند به بررسی عوامل موثر و پیش بینی پارامترهای اثرگذار بر قیمت سهم هستند) می گویند به جای بررسی هزاران عامل که بسیار وقت گیر و در عمل نشدنی است، ما فقط یکی را بررسی می کنیم؛ قیمت را که نتیجه همه آن عوامل در آن ظاهر شده است. در اثر همین نگاه است که یک مزیت اساسی برای تحلیل تکنیکال نسبت به بنیادین ایجاد شده است؛ سرعت. انجام این تحلیل معمولا با داشتن نمودار قیمت و آشنایی با قواعد روندها و الگوها ممکن است و در فرصت کمی این کار انجام می شود. همه تغییرات اتفاقی نیست اما اعتبار تحلیل تکنیکال به یک پیش فرض دیگر هم نیاز دارد؛ این که همه تغییرات تصادفی نیست. در واقع برای این که روندهای گذشته را قابل تعمیم به آینده بدانیم باید بپذیریم که این تغییرات طبق الگوهایی انجام می شود و تصادفی نیست. البته هیچ کس نتوانسته این موضوع را اثبات کند و قابل اثبات هم نیست. متفکران تحلیل تکنیکال (همان گونه که در علوم اقتصادی، مهندسی و ... هم بحث می شود) می گویند روندهای گذشته اگر منظم نباشد، لااقل روندها و اتفاقات منظمی در آن وجود دارد. مثلا اگر تاریخچه 10 ساله قیمت یک سهم را در قالب یک نمودار رسم کنیم، ممکن است در برخی بخش ها تغییرات منظمی قابل مشاهده نباشد اما در برخی بخش های دیگر یک نظم و روند خاص قابل تشخیص باشد. روان شناسی بازار برخی نیز تجویزهای تحلیل تکنیکال را متناسب با روان شناسی معامله گران می دانند. مثلا برخی امواج (صعود و نزول ایجاد شده در قیمت سهم) را این گونه تحلیل می کنند که معامله گران بعد از خرید یک سهم و افزایش قیمت آن، تا جایی به افزایش بیشتر امید دارند اما بعد از رشد قیمت تا حدی، احساس می کنند قیمت خیلی بالاست بنابراین  کمتر خرید می کنند و فروش افزایش می یابد و با فشار عرضه و فروش، قیمت وارد روند نزولی می شود. این روند ادامه می یابد تا جایی که معامله گران احساس می کنند قیمت بیش از حد کاهش یافته و فروش بیشتر منطقی نیست. بنابراین روند معکوس می شود و این رفتار بازار و معامله گران، الگوها و روندهایی را شکل می دهد که با تحلیل تکنیکال قابل شناسایی هستند. یعنی نقطه بازگشت قیمت مشخص می شود و نقاط خرید و فروش به دست می آید. البته پر واضح است که همیشه این رفتار قابل مشاهده نیست. بالاخره تکنیکال قابل اتکاست؟ با توضیحات فوق، حتما متوجه کاستی های این تحلیل شدید. هیچ تضمینی وجود ندارد که در دوره مد نظر ما، سهم، نوساناتی بدون نظم داشته باشد. علاوه بر آن اگر چه نمودار قیمت در نتیجه همه تحولات گذشته ایجاد شده و شاید همه چیز را درباره گذشته داشته باشد اما درباره آینده این گونه نیست. مثلا ممکن است جنگ در یک کشور آفریقایی که معدن گسترده مس یا طلا دارد یا سیل در آسیای جنوبی که تولیدکننده مواد غذایی است، باعث کاهش شدید عرضه و افزایش قابل توجه قیمت کالای خاصی بشود و این افزایش قیمت سودآوری شرکت های تولیدکننده آن کالا را افزایش دهد. نمودارهای گذشته نمی توانند این اتفاقات را پیش بینی کنند. یا این که ممکن است روند افزایش آلودگی در چین باعث ایجاد محدودیت در فعالیت کارخانه های تولید فولاد شود و عرضه کاهش و قیمت افزایش یابد. موضوعات زیست محیطی و آلودگی قبلا مهم نبوده اند اما اکنون مهم اند و بر آینده سهم تاثیر می گذارند. تحلیل گران بنیادین تلاش می کنند این تحولات را رصد کنند و از این طریق درباره آینده یک شرکت نظر بدهند. 3 محدودیت تحلیل فنی با این دو مثال، در کنار توضیحات پیشین، محدودیت تحلیل تکنیکال روشن می شود: *  خطا در تشخیص روند یا اتفاق: ممکن است در دوره ای از زمان الگوهای خاصی قابل شناسایی نباشد؛ به بیان دیگر تحولات قیمت سهم اتفاقی است و ضابطه مند نیست. *   قدرت بیشتر اتفاقات بنیادین نسبت به روندها: ممکن است یک اتفاق بنیادین، تحقق همه پیش بینی های تکنیکال را زیر سوال ببرد. مثلا ممکن است سهمی از نظر تکنیکال در سطح حمایت (پایین کانال قیمتی که بعد از آن قاعدتا باید سهم رشد کند) قرار گرفته باشد و شما به امید رشد سهم آن را بخرید اما نمود شواهدی از کاهش سودآوری شرکت به دلیل تحولات اقتصاد – یا تحولات درونی شرکت- سهم را وارد مسیر جدید نزولی کند. *   اشتباه در تشخیص الگوها: حتی اگر رفتار سهم قاعده مند باشد و اتفاق بنیادین خاصی هم در انتظار سهم نباشد ممکن است یک تکنیکالیست در تشخیص نوع الگوی سهم اشتباه کند. بارها اتفاق افتاده است که وقتی چند تحلیلگر تکنیکال یک سهم را بررسی می کنند، پیش بینی های متفاوتی ارائه می دهند. تفاوت در آن جاست که هرکدام الگوی متفاوتی را در تغییرات سهم تشخیص می دهند؛ یک نفر تغییرات روزانه را مدنظر قرار می دهد و پیش بینی صعودی دارد و فرد دیگر با تحلیل تغییرات هفتگی یک الگوی دیگر از تحولات استخراج می کند که خبر از احتمال نزول سهم می دهد. کجاها از تکنیکال استفاده کنیم؟ اما همه این ها بدان معنا نیست که این نوع تحلیل غیرقابل اتکاست. بلکه باید در جای خودش و با شناخت از محدودیت ها از آن استفاده کرد. در این زمینه به سه نکته باید توجه کنیم: 1-همه چیز را نه نمودار می داند و نه هیچ کس دیگر! اولا این که اگر تحلیل تکنیکال محدودیت های جدی دارد و امکان اشتباه در آن هست، تحلیل های بنیادین نیز به وقت بسیار زیاد برای بررسی نیاز دارند، ضمن این که احتمال اشتباه در آن پیش بینی ها هم وجود دارد. در این شرایط استفاده از آمیزه ای از این تحلیل ها با علم به این که هیچ کدام از آن ها همه چیز را درباره آینده نخواهند گفت و احتمال خطا دارند، ضروری است. نحوه استفاده ترکیبی از روش های متنوع تحلیل، بستگی بسیاری به راهبرد معاملاتی شما دارد. اما آن چه مهم است این که حتما تعداد معدودی سهم را مدنظر قرار دهید، مدتی تحولات آن ها را رصد کنید، به وارسی فنی و بنیادین آن ها بپردازید و سپس اقدام به خرید کنید. 2-سیگنالی برای خرید در مناسب ترین زمان ممکن اگر با تحلیل همه جانبه، سهمی را برای خرید انتخاب کردید، می توانید از تحلیل بنیادین در تایم فریم های کوتاه (مثلا ساعتی یا روزانه) استفاده کنید تا بهترین زمان ممکن برای ورود به سهم را دریابید. مثلا طبق بررسی ها می دانید که سهمی در گروه فلزات، به دلایل مختلف حتما رشد خواهد کرد اما وقتی روند آن را نگاه می کنید، شاهد افت چند روزه قیمت هستید! در واقع سهم در مسیر بلندمدت خود، که مطلقا صعودی است، نوساناتی دارد که بعضا کاهشی هم خواهد بود. بنابراین بهتر است در انتهای مسیر کاهشی کوتاه مدت (حداقل قیمت) وارد سهم شوید. برای تشخیص انتهای این مسیر می توان از تحلیل تکنیکال استفاده کرد. نمودار زیر نمونه ای از چنین روندی را نشان می دهد. 3-کاستن از تعداد گزینه های سرمایه گذاری ممکن است تحلیل های همه جانبه شما تعداد زیادی، مثلا بیش از 10 سهم را برای سرمایه گذاری در دوره مدنظرتان (مثلا یک ساله) مناسب نشان دهد. اما به طور طبیعی انتخاب سبد بسیار بزرگ منطقی نیست. در این حالت می توانید از تحلیل تکنیکال برای کاستن از تعداد گزینه ها استفاده کنید؛ یعنی گزینه هایی را که وضعیت تکنیکال بهتری دارند برگزینید؛ مثلا ممکن است هر 15 سهم چشم انداز بازدهی بیشتر از نرخ سود بانکی داشته باشند اما تحلیل تکنیکال هدف قیمتی یک ساله را برای برخی از آن ها 40 درصد بالاتر از قیمت فعلی و برای برخی دیگر 25 درصد نشان دهد. البته یک کاربرد دیگر هم این است که شروع چینش سبد شما با استفاده از تحلیل تکنیکال باشد.