معاون وزیر راه و شهرسازی از گره کور کاهش سوانح و تلفات جاده‌ای می‌گوید نا ایمن‌ترین خودروهای جهان ایرانی‌اند

آساره کیانی ـ 31 فروردین 94 بود که دوست صمیمی پسر امیر قلعه‌نوعی، یک دستگاه پورشه زرد و زیبا و محکم را به دلایل نامشخصی از مسیر، منحرف کرد و خیلی محکم به درختان شمال به جنوب خیابان شریعتی کوباند تا هم دختر جوان همراهش بمیرد و هم خودش؛ آن زمان هیچ‌کسی ناایمن‌بودن خودرو را دلیلی برای تصادفش ذکر نکرد و از سرعت زیاد و حواس‌پرتی و این چیزها حرف زدند و پسر قلعه‌نوعی هم ضمن بیان این جمله که متاسف است برای مرگ یک دوست صمیمی، تاکید کرد که خودرو را قبل‌تر فروخته.
یک خودروی زیبا و محکم و گران‌قیمت تنها می‌‌تواند در یک نیمه‌شب بهاری له شود و ساکنانش را بمیراند اما شاید به تعداد همه روزهای سال در تمامی ماه‌ها، آدم‌هایی در جاده‌های ایران به دست خودروهایی ناایمن کشته شده‌اند که داشتن وسیله‌ای با چهارچرخ و طی طریق توسط آن در جاده‌های کشور، آرزوی دیرینه‌شان بوده و حالا بازمانده‌ها می‌بایست قسط وامی را پرداخت کنند که آرزویی را برآورده کرده بود.
واژه کشته‌شدن، از این بابت در توصیف مرگ انسان‌ها در خودروهای ایرانی به کار رفته که تاکید و توصیفی باشد بر سخنان معاون وزیر راه و شهرسازی که با انتقاد از کیفیت پایین خودروهای ساخت داخل در همایش بیمه و توسعه گفته «خودروی داخلی کمترین ایمنی جهان را دارد.» آقای کشاورزیان توضیح داده کم‌شدن تلفات جاده‌ای را با اوصاف فعلی، شدنی نمی‌‌داند؛ او توضیح داده:«حدود ۱.۲۵ درصد از تلفات جاده‌ای را داریم؛ با توجه به اینکه سال گذشته یک و نیم میلیون خودرو جدید پلاک شده و حدود ۱۱ درصد رشد تردد داشته‌ایم، کم‌کردن تلفات جاده‌ای سخت است، یا شدنی نیست.»
کارشناس‌ها می‌گویند که کیفیت پایین برخی خودروها سبب آتش‌‌گرفتن آن‌ها یا بروز حوادث دیگر برایشان می‌شود؛ آن‌ها توضیح می‌دهند که خودرو‌سازان به دلیل کاهش هزینه‌های ساخت، از قطعات نامرغوب (مثلا چینی) استفاده می‌کنند که «این موضوع سبب ایجاد حریق و تصادف می‌شود».


ممکن است بپرسید؛ خب مگر مردم دیوانه‌اند که خودروهای ناایمن می‌خرند؟ جوابش ساده است؛ تقریبا همه می‌دانند که خودروسازان ما انحصارگرا هستند؛ تک‌گزینه‌ای که جای هیچ انتخاب دیگری را برای مشتری باقی نمی‌گذارند و بلایایی که در جاده‌ها یا در خیابان یا حتی پارکینگ خانه‌هایشان، سرشان می‌آید، کاملا طبیعی است؛ این هم یک نمونه دیگر برای توضیح و توجیه این امر در ذهن(شاید اقلیتی پورشه‌سوار) که خرید چنین خودروهایی در کَتشان نمی‌رود. مسکن‌های مهر خراب‌شده در زلزله 21 آبان سال جاری در کرمانشاه، معرف حضور همه ایرانی‌ها هست؛ در واقع، وُسع ایرانی‌های ساکن در مسکن‌های مذکور به خانه‌هایی بالاتر از آن نمی‌رسید و آن‌ها نمی‌توانستند گوشه خیابان، چادر بزنند یا بروند کپرنشینی کنند؛ کمااینکه عده‌ای این کار را می‌کنند؛ در همین محله فرحزاد در تهران، بین 200 تا 300 خانواده به اصطلاحی که خود شورایارها، مدیران محله و شهردار منطقه می‌گویند، کپرنشین هستند. به کپرنشینی کاری نداریم اما با اینکه مسکن مهری‌ها، خانه‌خراب شدند و دیگر بی‌مسکن، اما هستند خانواده‌هایی که حاضرند مسکن‌های مهر شهر کرمانشاه را که در و دیوارش ترک برداشته اما کاملا نریخته، زیر قیمت بخرند تا خانه‌دار شوند؛ اتومبیل هم همین‌طور است؛ یکی از ملزومات زندگی است و کارش با جیب خریدار است و یک انحصار عجیب اما واقعی و حقیقتی که می‌گوید: هرچه ارزان‌تر؛ ناایمن‌تر. شاید در میانه بحث ناایمنی و مرگ و آتش‌گرفتن‌های تکراری، تنها چیزی که دیده نشود مرگ محیط زیست است؛ چراکه هرچه ارزان‌تر و ناایمن‌تر؛ دودزاتر و
آلوده‌کننده‌تر.
امروز 14 آذرماه سال 1396 است و ممکن است همین لحظه؛ همین دقیقه‌ و همین ثانیه‌ای که شما دارید این مطلب را می‌خوانید، یک خودروی دیگر در جاده‌های ایران یا در خیابان‌هایش یا هرجای دیگر آتش گرفته باشد یا به خاطر ناایمن‌بودن، تصادف کرده دیگر شباهتی با خودرو نداشته باشد و در حالی‌که چرخ‌های کنده‌شده‌اش، قل می‌خورند و مسیر رفته را بازمی‌گردند؛ خواننده‌های خبر هم کنجکاوی می کنند که چند نفر
مُرده‌اند؟