داستان دردناك مدیریت زلزله در ایران

حادثه ناگوار زلزله غرب كشور، باردیگر موضوع تلخ مدیریت زلزله و بحران ناشی از آن را مطرح كرده است، بدین معنی كه به‌رغم اینكه ایران روی گسل زلزله قرار دارد و استان‌های كردستان و كرمانشاه نیز در این گسل ‌فعال واقع شده‌اند و مسئولان كشوری نیز با علم و اطلاع از این امر كه این مناطق روی گسل زلزله واقع شده‌اند، طرح و استراتژی معینی در مدیریت پیشگیری از خسارات ناشی از زلزله، مدیریت پسازلزله، مقاوم‌سازی مناطق روستایی و شهری، احیای بافت‌های فرسوده روستایی و شهری، رسیدگی فوری، امدادرسانی عاجل، درمان، برقراری امنیت وكنترل احساسات مردم زلزله‌دیده و مصیبت‌زده ندارند. زلزله بویین‌زهرا، زلزله طبس، زلزله رودبار، زلزله بم و... نمونه‌هایی از مصیبت‌های وارده بر ایران و مردمان آن است كه شوربختانه درس و تجربه چندانی برای ما و مسئولان نداشته است. همین زلزله با قدرت بیشتر وقتی در ژاپن رخ می‌دهد، كمترین خسارت جانی و مالی به‌ همراه دارد، چون آنها از قبل خود را برای وقوع زلزله آماده كرده‌اند و از مناسب‌ترین و بهترین شیوه‌های مدیریت بحران پس از زلزله برخوردارند. وقتی حادثه شوم زلزله بم اتفاق افتاد، همه تصور می‌كردند كشور خود را برای مدیریت بحران زلزله بعدی آماده خواهد كرد و این زلزله آخرین موردی خواهد بود كه منتج به چنین خسارات جانی و مالی شده است، اما زلزله‌ آذربایجان دوباره نشان داد آش همان آش و كاسه همان كاسه است. خصوصا با زلزله یکشنبه‌شب كرمانشاه این موضوع دیگربار اثبات شد كه ما فاقد مدیریت بحران پس از زلزله هستیم و به‌صورت علمی و آكادمیك، به‌شكل مدیریت یكپارچه با این قضایا كار نكرده و هنوز اندر خم یك كوچه هستیم. در حادثه تلخ زلزله اخیر غرب كشور، نوعی دستپاچگی، بی‌نظمی و بی‌برنامگی وجود داشته، به‌گونه‌ای كه شهروندان سرگردان و آواره بوده و مسئولان بی‌برنامه و از كمترین مسئولیت برخوردار بوده‌اند. تمامی اینها موجبات پدیداری رنج و خسارت ناشی از زلزله می‌شود. از دیگر سو كافی است به مجتمع‌های مسكن مهر ساخته‌شده در این مناطق اشاره كنیم كه چگونه به‌راحتی تخریب و ویران شده‌اند، در حالی که الزاما سازه‌های آنها می‌بایست بر اساس سازه مقاوم در برابر زلزله ساخته می‌شد. این همه سازمان و نهاد نظارتی دركشور وجود دارد، اما شاهد چنین خطاها، قصور و كوتاهی‌هایی هستیم كه دود آن به چشم مردم می‌رود. واقعیت مساله این است كه زلزله غرب كشور می‌توانست از كمترین خسارت جانی و مالی برخوردار باشد، اما ضعف مدیریت بحران پس از زلزله و نبود نگاه به این مقوله و بسیاری عوامل دیگر موجب پدیداری این همه مصیبت شده است و مسئولیت آن در وهله اول متوجه دولت و نهادهای مربوطه است و در وهله دوم منبعث از نبود استراتژی معین در کنترل بحران و جلوگیری از خسارت ناشی از زلزله است. نباید به‌یكباره آب، برق، گاز و تلفن و سایر خدمات قطع شود و صدها نباید دیگر، اما به‌لحاظ تكراری‌بودن سیاست‌ها و عدم‌مسئولیت‌پذیری شاهد چنین مصائبی هستیم. زلزله خودش یك مصیبت است و نبود مدیریت پس از آن مصیبتی دیگر.
* حقوقدان