از «علم» بپرسيد

از «علم» بپرسيد

امسال در روز جهاني علم در خدمت صلح و توسعه (10 نوامبر، 19 آبان) سؤال مهمي در ذهن فعالان عرصه علم در دنيا وجود دارد و در کشورهاي مختلف بحث‌هاي گوناگوني در اين زمينه در محافل آکادميک درگرفته است. سال قبل در آستانه چنين روزي در آمريکا (9 نوامبر 2016) اعلام شد «دونالد ترامپ» به رياست‌جمهوري آمريکا انتخاب شده است. او کسي بود که علنا به مقابله با دستاوردهاي علمي برخاسته و با شعارهاي عوام‌گرايانه و با شوراندن جامعه حاشيه‌اي بر متن (طبقه شهري مدرن) آمريکا، توانست رأي کافي الکترال را به ‌دست آورد و به رياست‌جمهوري اين قدرت اقتصادي-نظامي، برگزيده شود. در‌عين‌حال همان‌طور که قول داده بود، در اول فوريه 2017 و بلافاصله پس از مستقرشدن در کاخ سفيد اعلام کرد که از معاهده تغييرات اقليمي پاريس (COP21) خارج مي‌شود؛ چراکه او گرم‌شدن زمين را حقه و فريبي مي‌داند که ساخته و پرداخته چيني‌ها و براي به‌زمين‌زدن اقتصاد آمريکاست! دستگاه‌هاي اندازه‌گيري مدرن و مدل‌هاي پيش‌بيني علمي و دستاوردهاي علمي نزد او اهميتي ندارند. او ضمنا در ماه اکتبر 2017/مهر 1396 نیز از تأييد مجدد برجام (که يکي از دستاوردهاي مهم و عملي علم روابط بين‌الملل در دنياي جديد براي غلبه بر چالشي بين‌المللي -برنامه هسته‌اي ايران- بود) اجتناب کرد و پرونده ايران را به کنگره آمريکا ارجاع داد.
در 11 ماه اکتبر (يک ماه قبل) اعلام شد که آمريکا از عضويت سازمان علمي-فرهنگي یونسکو (که برگزارکننده و پيشنهاددهنده همين روز جهاني علم در خدمت علم و توسعه است) نيز خارج مي‌شود؛ چرا‌که اين سازمان تشکيلات خودگردان فلسطيني را به‌عنوان عضو خود پذيرفته و آمريکا اين عمل را سوگيري يونسکو عليه اسرائيل تلقي مي‌کند! با انتخاب «ترامپ» اين سؤال مهم مطرح شد که مگر از توليدکنندگان مهم دستاوردهاي علوم انساني از‌جمله علوم سياسي و روابط بين‌الملل در سال 2016 از 10 دانشگاه برتر درجه يک دنيا، پنج تا (هاروارد، ييل، پرينستون، برکلي و کلمبيا) دانشگاه‌هاي آمريکايي نيستند؟ پس چرا از چنين جامعه‌اي که بخش مهمي از جريان علمي در دنياي امروز را در اين زمينه در دانشگاه‌هاي خود هدايت مي‌کند، امثال «دونالد ترامپ» مي‌توانند رئيس‌جمهور شوند؟ و در سطحي چنين تأثيرگذار در دنيا، سياست‌هاي بي‌پايه، غيرعلمي و غيرانساني خود را عملي کنند؟ آيا همچنان علم مي‌تواند در خدمت صلح و توسعه باشد؟ آيا شعار امسال (2017) سازمان يونسکو براي اين روز (علم براي «تفاهم جهاني») همچنان مي‌تواند معني‌دار باشد؟ پاسخ به اين سؤال‌ها نه در اين يادداشت کوتاه مي‌گنجد و نه توان نگارنده مي‌گنجد که به طور تمام و کمال به پاسخ‌گويي به اين سؤالات و ابهامات بپردازد؛ ولي به اجمال نکاتي که به نظر نگارنده مهم مي‌رسد، در اين مجال مي‌آيد:1- اگر از درون جامعه آمريکا با آن سطح بالا از توانايي علمي به‌ويژه در زمينه علوم سياسي و اجتماعي و با آن دانشگاه‌هاي سطح بالا، کسي مانند «ترامپ» قدرت را در دست مي‌گيرد، شايد اشکال از آن ناشي شود که دانشمندان حتي در آمريکا نيز جريان اجتماعي را در دست نگرفته‌اند يا حداقل اثرگذار اصلي نيستند.2- اينکه دانشمندان چه در کشورهاي توسعه‌يافته و چه در کشورهاي در حال توسعه به راه خود مي‌روند و جامعه نيز ظاهرا در مسيري ديگر به راهي ديگر در حرکت است، چه‌بسا به اين موضوع مربوط باشد که اساسا علم (و در مورد بحث: علوم سياسي و روابط بين‌المللي) در جوامع امروزي با مشکل «سؤال» و «مسئله» مواجه شده است. اينکه اساس موضوع و مسئله علم چيست، به جهت‌دهي فعاليت‌هاي علمي مي‌انجامد. حال اگر سؤالي از دانشمندان وجود نداشته باشد يا دانشمندان مشغول سؤال‌هاي ذهني يا پيش‌فرض‌هاي غيرواقعي خود باشند و سياست‌مداران نيز خود همه جواب‌هاي سؤال‌هاي خود را در همه دنيا بدانند، اساسا ديگر چه نيازي به علم و دانشمند وجود دارد!؟3- در برنامه سازمان يونسکو براي سال 2017 هم آمده است که بهره‌گيري از علم براي «تفاهم جهاني» با برقراري ارتباط بين دانشمندان، صنعتگران و تصميم‌سازان و از طريق گفت‌وگوي مداوم بين علم، سياست‌گذاري و زندگي روزمره امکان‌پذير مي‌شود. هدف از چنين ارتباطي برابري اجتماعي-اقتصادي و توسعه تأثيرگذاري علم براي يک آينده پايدار است. آيا چنين ارتباطي چه در جهان پيشرفته و چه در دنياي در حال توسعه جدي گرفته مي‌شود؟4- در منطقه خاورميانه وليعهد کشور سعودي، شاهزاده محمدبن سلمان، اعلام کرده که براي برنامه 2030 کشور پادشاهي سعودي توسعه پايدار عربستان بر پايه انرژي‌هاي پاک و تجديدپذير را به‌عنوان برنامه راهبردي هدف‌گيري کرده است. آيا با نوع سياست‌هاي کودتايي، مداخله‌جويانه و هژمونيک که هم‌اکنون در حال اجراي آن است و جز به توسعه تنش، ناامني و جنگ از يمن گرفته تا لبنان و عراق و سوريه نمي‌انجامد، مي‌توان تصور کرد که اين شاهزاده جوان براي اجراي برنامه‌هاي (پايدار؟) خود حداقل از دانشمندان موجود در خود دانشگاه‌هاي عربستان سعودي استفاده مي‌کند؟ آيا در شيوه حکمراني او، اساسا دانشمندي اگر برنامه‌هاي او را بي‌ثبات‌کننده، ناپايدار و برهم زننده کل منطقه تشخيص دهد، اساسا جرئت ابراز آن را مي‌يابد؟5- علم براي صلح و تفاهم جهاني و آينده پايدار به نفع دنيايي است که روز به روز متلاطم‌تر و ناامني و بي‌عدالتي در آن (به‌ويژه در منطقه خاورميانه) بيشتر مي‌شود. دانشمندان اگر حداقلي از آزادي عمل و ابراز نظر ببينند، به طرح سؤال‌هاي درست در مناطق پرمخاطره جهان مي‌توانند کمک کنند و جدي‌گرفتن جامعه علمي مي‌تواند به يافتن پاسخ‌هاي درست براي پرسش‌هاي درست کمک کند. دانشمندان جادوگر نيستند که شبانه مسائل را حل کنند؛ ولي اگر امنيت داشته باشند، مي‌توانند براي تصميم‌سازان بررسي کنند که ابتدا سؤال‌هاي درست چيست و سپس به دنبال جواب سؤال‌ها بر پايه علم، عقل و واقعيت و با استفاده از روش علمي بگردند. البته اگر تصميم‌سازان خود هم سؤالات را مي‌شناسند و هم جواب‌ها را بلدند، احتمالا آينده‌اي ناپايدارتر و ناامن‌تر در انتظار بشر خواهد بود.