سونامی سقوط تیراژ کتاب!

 مهدی خلیلی
 
Khalili.mehdi@ymail.com



با اختراع صنعت چاپ و تحول آن زندگی بشری وارد مرحله ی جدیدی شده است که از آن به عنوان ورود به دوران مدرنیته یاد می کنند.این دوران تمام ابعاد زندگی انسانی را دگرگون نموده و یکی از شاخص های توسعه یافتگی نیز محسوب
می شود. اکنون نشر در تعاریف بین المللی یک صنعت محسوب می شود و مانند مشاغل مهم دیگر نشانه هایی را به همراه دارد.
با مقایسه ی  میان صنعت نشر  ایران و کشورهای توسعه یافته به برخی  از شاخص ها دست می یابیم که در خور تامل و تدبر است.در ایران تقریبا 11000 موسسه نشر وجود دارد،ولی در آمریکا که بزرگترین کشور تولید کننده کتاب و محصولات فرهنگی است، تنهاناشران آن به 4000 عنوان می رسد.اما به رغم کثرت ناشران در ایران طبق گزارش های آماری خانه کتاب،در 6 ماهه نخست امسال  بیش از 2 هزار ناشر تنها زیر 10 عنوان کتاب منتشر کرده‌اند که از این میان تعداد ناشرانی که تنها یک عنوان کتاب منتشر کرده‌اند،‌ بیش از سایرین است.طبق آمار خانه کتاب 766 ناشر فقط 1کتاب چاپ نموده و 427 ناشر 2 عنوان کتاب چاپ نموده و تنها 121 ناشر به بیش از 50 عنوان کتاب در چاپ اقدام نموده اند.
ناشران  با کاهش چشمگیر شمارگان نشر تلاش کرده‌اند،‌ تا خود را سرپا نگه داشته تا به هر صورت ممکن بحران اقتصادی را که چند سالی است گریبانگیر نشر شده است،‌ از سر بگذرانند،‌ بحرانی که نه‌تنها مشخص نیست چه زمانی دست از سر نشر برخواهد داشت،بلکه روز به روز گره های کور صنعت نشر بیشتر می شود.
همچنین طبق آمارسرانه مطالعه در ایران  بسیار ناچیز و فقیرانه است و برخی از آمارها از سرانه مطالعه نیم ساعتی می گویند که آن هم خواندن  ادعیه و تلاوت قرآن کریم نیز جزو ساعت مطالعه به شمار می آید. تیراژ کتاب از1000نسخه بالاتر نمی رود.
گردش مالی سرمایه  نیز در بازار نشر و در خوش بینانه ترین صورت  600میلیارد تومان برای 11000هزار ناشراست و این آماربرای کشوری ارایه می شود که 75 میلیون نفرجمعیت داشته که 20 میلیون نفر آن نیز دانش آموز و دانشجو می باشد.به عبارت دیگر صنعت نشر و چاپ با تمام گستردگی در حد 5 تیم  فوتبال درآمد دارند.آن هم فوتبالی که در رده های آسیایی نیز موقعیت مناسب نداشته، ولی از رانت دولت استفاده می نماید. سازمان یونسکو، نشر را یکی از سخت‌ترین کارهای جهان ثبت کرده است و می‌گوید، 110 عامل در فرآیند تولید کتاب دخیل‌اند؛ در چنین شرایطی کمتر کسی وارد این عرصه می‌شود در اینجاست که پای دولت به این عرصه باز می‌شود، ولی در این کشور تنها سخت گیری ها
 و سانسور شدید دولت شامل حال ناشران گردیده است.
براستی چرا کتاب در ایران خوانده نمی شود؟ و ما ملتی مطالعه گریز شده ایم و این یار مهربان و دوست داشتنی را برای معاشرت بر نمی گزینیم در حالی که در جوامع پیشرفته کتاب جزو نیازهای اولیه بوده و در رده های اول و دوم سبد خرید جا داشته، اما درجامعه ما جزو اولویت های آخر محسوب می شود.
راستی چرا دولت نتوانسته نقش شایسته ای داشته باشد و کتاب و کتابخوانی بعنوان  یک شو و نمایشی به وسیله مدیران فرهنگی مطرح شده است و یا مردم مطالعه گریز گردیده و دلخوش به تکنولوژی نوظهور و سرمست اینترنت و تماشای ماهواره از کتاب  این یار مهربان فرار کرده اند؟ آیا  مسایل اقتصادی و درآمد پایین بر عدم مطالعه مر
دم  تاثیر گذار است وآیا  شرایط اقتصادی بر کیفیت نشر و روند این فرهنگی ترین شغل موثر می باشد ؟براستی  اگر مسوولان و سیاست گذاران صنعت نشر را جدی نگیرند در زمانی نه چندان دور و یا فردایی زود  کشوری که با ادب و هنر و فرهنگ خویش شهره جهان بود ،نشانی از فرهنگ ودانایی نداشته باشد.! مگر غیر از این است که  می بایست ده ها برابر برای آسیب های
اجتماعی هزینه  بپردازند و  مگر نه این است که 200 هزار زندانی در زندان های ایران به سر می بر ند و ده ها هزار نفر در جاده های  کشور می میرند که همه ی اینها ریشه در جهل و نادانی دارد، مگر نه این است که بدنه جامعه نیز همواره خواستار حفظ نظم ، اخلاق حسنه و عفت عمومی می باشد. بر این اساس باید کارهایی برای تامین این خواسته همگانی طراحی شود و بدانیم که : کتاب رسانه ای راهبردی برای ساختن یک تمدن و مهم ترین ابزار برای کسب آگاهی و فضیلت برای مردمی است که سعادت دنیوی و اخروی را در کنار هم می خواهند.
چالش های فراروی تحقق فرهنگ کتابخوانی در کشور چیست؟
نبودن فر هنگ مناسب کتابخوانی  در جامعه:
طبق آمار سهم کتابخوانی هر ایرانی یک کتاب در سال است  و هر ایرانی از 10 ثانیه تا 18 دقیقه در روز مطالعه می کند و در کتابخانه های کشور به ازای هر 10 نفر 1 کتاب وجود دارد. این ها واقعیت هایی است اسفبار، اما غیر قابل انکار !علت اصلی به وجود آمدن چنین وضع اسفناکی آن است که در جامعه ما کتابخوانی و مطالعه نه یک ضرورت اجتماعی بلکه یک امر تفننی و غیر ضروری به شمار می رود و در نتیجه بخش عظیمی از افراد جامعه به طور کلی با دنیای کتاب و مطالعه آن هیچ گونه رابطه ای ندارند و احسای بیگانگی می کنند.
نارسایی نظام آموزش و پرورش:
متاسفانه سیستم آموزشی کشور ما بر اساس مدرک گرایی عمل می نماید،لذا در عمل معلومات دانش آموز به همان محفوظات است و همین اندک مطالعه برای موفقیت در کنکور می باشد. 35 درصد کتاب مختص کتاب های کمک آموزشی و تستی است و 40 درآمد اقتصاد نشر در همین حوزه است که متاسفانه مثل خوره روح و روان صنعت نشر را می خورد.
بیگانگی غیر عادی و شگفت انگیز جامعه با کتاب
اکثر مردم جامعه نه تنها خود نسبت به مطالعه کتاب علاقه ای نشان نمی دهند،بلکه تحت تاثیر این گمان غلط که مطالعه کتاب های غیر درسی موجب کندی پیشرفت تحصیلی
می شود،مانع از آن می شوند که فرزندشان به مطالعه این گونه کتاب ها روی آورند.از طرفی این افراد به اقتضای ضوابط فرهنگی مسلط بر خود سواد و تحصیل را فقط به خاطر مزایایی که از نظر مادی می تواند بر آن مترتب باشد،برای فرزندان خود می خواهند و نه به خاطر بالا رفتن سطح فکر و گسترش شعاع دید اجتماعی آنها. مشخص نبودن سیاست های متولیان امر کتاب برای اصحاب فرهنگی و سیاست های فرهنگی از اموری است که مسوولیت نهایی تدوین،تصویب،اجرا و نظارت آن با دولت است.در حوزه سیاست های خود؛برخی سیاست های
تالیف زمانی به فرجام می رسدکه اندیشه و طرحی هماهنگ در شمار بسیاری از نهادها فرهنگی به صورت هماهنگ اجرا گذاشته شود و این خود مستلزم تصمیم گیری های دقیق در سطحی وسیع است.دولت بدون داشتن سیاست مشخص و تدوین پاره ای از اصول اساسی نمی تواند به مطلوب خود برسد. دولت‌ها نقش بسیار مهمی در اقتصاد آن کالا ایفا می‌کنند. بنابراین وقتی با صاحب نظران صحبت می‌شود، عموما اقتصاد نشر را یک اقتصاد دولتی می‌دانند که در چنین شرایطی اقتصاد نشر گلخانه‌ای به وجود می‌آید.  مهم ترین مساله  در بازار نشر وکتاب ،فروش کتاب است؛ در این مرحله  نیز نقش دولت مشخص می‌شود که از چه نوع ناشری می‌خواهد حمایت کند و می‌خواهد چه خط فکری را دنبال کند؛ مگر نه این است که صنعت خودرو سازی ایران مدام از بخشش و حمایت دولتی ها برخوردار شده و افراد زیادی از دریافت یارانه در یکی دو ماهه ی اخیر  حذف شده و پول آن را به خودرو سازی بخشیده تا با حمایت  های بی دریغ،حیاتی بی تنش داشته باشد ،اما صنعت نشر با همین اقتصاد نحیف نه تنها یارانه ای و حمایتی دریافت نکرده بلکه با  افزایش تعرفه کاغذ روبرو است.
 چه باید کرد؟
اگر مساله و مشکل را بشناسیم می توان این درد را درمان نمود. اگر آسیب را بشناسیم،
می توانیم چاره را پیدا نماییم و تحقق فرهنگ کتابخوانی و دانایی در حل مسایل و مشکلات است، البته اگر بخواهیم و بدانیم که نامهربانی با یار مهربان و قدر ناشناسی اهالی کتاب درشتی هایی
را برای جامعه و نظام اجتماعی در بر خواهد داشت. این ایام فقط فرصت تامل و تدبری در این راستاست که کتاب  این غذای روح جامعه را جدی بگیریم که  این غذای روح سود فراوانی از منظر اقتصادی برای اقتصاد بحران زده ایران خواهد داشت . و این امر را فرض بدانیم که اصلاح اقتصاد ایران از مسیر فرهنگ و رونق صنعت چاپ و نشر می گذرد.