تیشه به ریشه‌ها

محمد هدایتی - یرواند آبراهامیان کتاب «تاریخ ایران مدرن» را چنین آغاز می‌کند «ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم گذاشت و با کارخانه‌های فولاد، یکی از بالاترین نرخ‌های تصادف خودرو و در کمال ناباوری و حیرت بسیاری، یک برنامه هسته‌ای از آن خارج شد». به تعبیر اریک هابسبام، یک قرن طولانی. قرن تلاش‌ها برای نوسازی ایران، برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی، برای توسعه. به جنبش اصلاح‌طلبی از زمان مشروطه تا امروز که فکر می‌کنیم چه چیزهایی به ذهن متبادر می‌شود. خیلی چیزها و از جمله حتما مطبوعات. مطبوعات به مثابه واسطه‌ای هم برای بیان ایده‌های جدید و هم برای پیوند زدن شهروندان به مصالح عمومی و به سیاست. جراید بودند که از لزوم اصلاحات سیاسی و اقتصادی گفتند. به واسطه آنها بود که مساله «قانون» اول بار به میان توده‌های مردم رفت. با مطبوعات بود که از نفی استبداد گفته شد، آنها بودند که از ملی شدن صنعت نفت نوشتند، نوشتند که «شاه رفت»، جنگ پایان یافت و دوم خرداد پیروز شد. در تمام این تاریخ اکنون دیگر طولانی، قدرت‌ها می‌خواستند تا آن قلم روی کاغذ نچرخد که مرکب‌ها خشک شوند تا از اثرگذاری مطبوعات و دیگر رسانه‌های جمعی بکاهند، تا صداهای متفاوت شنیده نشود، تا وضعیت‌ها تحلیل نشوند. با وجود همه این فشارها و تهدیدها، خطرات جانی و مالی، نهالی که یک قرن پیش کاشته شد، خود را زنده نگه داشته است؛ افتان و خیزان. گاه خزان کرده است و گاه چون بهار اصلاحات تنومند شده است.
رسانه‌های جمعی به ویژه مطبوعات از معدود پدیده‌هایی هستند که در طول این قرن پرحادثه، خود را حفظ کرده و برای آن هزینه داده‌اند، پای کار ایستاده‌اند، با هر قیمتی. حالا این درخت، در روزگاری که همه می‌دانیم، به لحاظ اقتصادی و اجتماعی چه بر روزنامه‌نگاران می‌رود، آماج حمله شده است. دولت حسن روحانی، بی‌اعتنا به پیوندهای دیرین اصلاح‌طلبی و روزنامه‌نگاری و به بهانه سامان دادن به فعالیت‌ها، طرحی ارائه کرده است که فرجامش منکوب کردن این سنت یکصد ساله است. «لایحه سازمان نظام رسانه‌ای»، شکل نرمی است از تمام تلاش‌هایی که در این قرن برای خنثی کردن مطبوعات و رسانه‌ها در کشور صورت گرفته است آن هم از جانب دولتی که پیروزی‌اش را مدیون همین رسانه‌هاست.
hedayati.mohammad@yahoo.com