چرا «علی اشرف درویشیان» محبوب بود؟ غوغای خاموشی «صدای صمد»

فاطمه امین‌الرعایا
«دلهره شنبه در دلم است. آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مسئله‌هایی سخت می‌گوید. از تاجرهای فرش‌فروش، روغن‌ فروش و پارچه‌فروش. هیچ وقت نمی‌گوید حمالی بود که فلان مقدار بار برداشت. زن رختشویی بود که روزی چند رخت می‌شست. همیشه می‌گوید تاجری
بود ... روغن‌‌فروشی بود که ... آهن‌فروشی بود که ... برنج و گندم‌فروشی بود که ... اگر از بیچاره‌ها مسئله بگوید ساده‌تر است. چون بیچار‌ها پول و دارایی‌شان کم است و مسئله‌شان زود حل می‌شود. ما چه گناهی کرد‌ایم که پول به کاغذ و مداد بدهیم و سود و زیان پولدارها را مفتکی برایشان حل بکنیم.» این قسمتی است از کتاب «سال‌های ابری» علی اشرف درویشیان. او دیگر نیست و امروز شنبه است، شنبه‌ای پر دلهره.
نویسنده‌ای برآمده از مردم


علی اشرف درویشیان را نویسنده‌ای از جنس مردم می‌دانند. کسی که از مردم و برای مردم می‌نوشت. او یکی از اعضای تاثیرگذار کانون نویسندگان بود. درویشیان سوم شهریور 1320 در یک خانواده کارگری در محله آبشوران شهر کرمانشاه به دنیا آمد و پنجشنبه 4 آبان چشم از جهان بست. در 17 سالگی دانشسرای مقدماتی را گذراند و به عنوان معلم به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال ۱۳۴۵ تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و کارشناسی ارشدش را در رشته روان‌شناسی تربیتی ادامه داد، همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی هم تحصیل می‌کرد. درویشیان در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای نگارش کتاب
«از این ولایت» و فعالیت‌های سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوع‌القلم شد. دستگیری اولش در کرمانشاه ۸ ماه طول کشید، او ۲ ماه بعد از آزادی، دوباره در تهران دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم شد و به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی هم منفصل شد. دستگیری بعدی درویشیان در ۱۳۵۳ اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم ۱۱ سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی در زندان ماند.
درویشیان از مردم فرودست بسیار می‌نوشت، حتی گاهی خودش را در داستان‌هایش به تصویر می‌کشید و همیشه سعی می‌کرد از محرومیت‌های مردم و فقر بنویسد. زمانی که صمد بهرنگی در سال 1347 فوت کرد، او سعی کرد راهش را ادامه دهد. می‌گویند او دراین‌باره گفته است: «از اینکه نگذاشتم صداى صمد بهرنگى خاموش شود و راهش را ادامه دادم راضیم، زندگى من و صمد خیلى شبیه هم بود». از میان آثار درویشیان می‌توان به «سال‌های ابری»، «سلول 18»، «از این ولایت»، «فصل نان» و «روزنامه دیواری مدرسه ما» اشاره کرد.
کاربران توییتر و فقدان نویسنده کودکی‌های تلخ
انتشار خبر مرگ این نویسنده در روز پنجشنبه، با واکنش‌های زیاد مردم و هنرمندان مواجه شد. سید عباس صالحی، وزیر ارشاد، در توییتی درباره این نویسنده نوشت: «آبشوران و از این ولایت را در ۱۳-۱۲ سالگی خواندم، تلخی فقر را به کامم چشاند. «داستان-خاطره‌هایی» که تکرار می‌شوند». اکانت کتابخانه ملی‌ هم نوشت: « علی اشرف درویشیان نویسنده آثاری چون «بیستون»، «آبشوران»، «فصل نان»، «همراه آهنگ‌های بابام» و «گل طلا و کلاش قرمز»درگذشت. درگذشت این نویسنده پیشکسوت را تسلیت می‌گوییم». درویشیان نویسنده بچه‌های محروم بود، جمعیت
امام علی هم که حامی این بچه‌هاست برای او نوشت: «جمعیت
امام علی درگذشت علی اشرف درویشیان نویسنده بزرگ و پژوهشگر ادبیات را به عموم جامعه و به‌خصوص جامعه ادبی وخانواده آن مرحوم تسلیت عرض می‌نماید»
کاربران عادی هم با ناباوری و اندوه درباره او نوشتند. «بدرود، قصّه‌گوی ستمدیدگان، راوی غمِ نان و یارِ کانون نویسندگان»، ««پوست نارنج» صمد بهرنگی و «نیاز علی ندارد» علی اشرف درویشیان دو داستانی که وقت خوندن بغض راه گلومو بست و اشک مثل یک معلم صادق روی گونه‌هام نشست»، «آن که از میان محرومان برخاست؛ با محرومان ماند و برای محرومان نوشت»، «کودکیم با سال‌های ابری گذشت»، «سال‌ها پیش خانه ابری رو خوندم. یکی از اولین رمان‌های ایرانی که به نظرم تلخ و واقعی بود و باعث شد رمان ایرانی رو جدی بگیرم»، «فرودستان در اوج فلاکت‌شان یکی از حنجره‌های و همراهان بزرگ‌شان علی اشراف درویشیان را از دست دادند: نویسنده،رمان نویس و پژوهشگرخلاق»، بعضی از کاربران هم با انتشار بخشی از متن کتاب‌هایش از نبود او اظهار تاسف کردند. اما در این میان عده‌ای لینک دانلود غیرقانونی کتاب‌هایش را در فضای مجازی منتشر می‌کردند که با واکنش عده‌ای از کاربران روبه‌رو شد، واکنش‌هایی مثل: «عجب زمانه‌ای! علی اشرف درویشیان جان داد و دوستان سخاوتمندانه دارند داستان‌هاش رو توی اینترنت منتشر می‌کنند برای علاقه‌مندان! همین خیر از شما بس!»
هنرمندان در سوگ قلم محرومان
اما هنرمندان هم واکنش‌های متفاوتی به مرگ این هنرمند مردمی نشان دادند. شاید مهم‌ترین واکنش یادداشت محمود دولت‌آبادی، یکی از نویسندگان مطرح کشور باشد. او در این‌باره نوشته است: «علی‌اشرف درویشیان، نویسنده‌ مردمان تهیدست و نکبت‌زده‌ لایه‌های ناپیدای جامعه‌ ما درگذشت. علی اشرف بیمار یک مریضیِ باستانی در سرزمین ما ایران بود و آرزومند آنکه روزی روزگاری این بیماری درمان بشود که البته نشد و به نظر می‌رسد به این زودی‌ها هم شدنی نخواهد بود! البته علی اشرف خودش در کشاکش زمانه و دشواری‌های آن بیمار شد و چنان سنگین که چون دکتر خسرو پارسا که خداش بدارد مرا خبر داد بروم بالینش، علی اشرف تقریباً مرده بود.
با وجود این به گواهی من، دکتر دست به کار بزرگی زد که این روزها به آن می‌گویند ریسک بدیهی است آن دقت نظر و عمل موثر افتاد و علی اشرف بازگشت و آن بیشتر به یک اتفاق استثنایی تعبیر تواند شد. وزان پس دشواری زیستی شهناز دارابیان گرامی (همسر علی اشرف) ده چندان شد؛ چون تیمار انسانی که قادر نبود خودش را اداره کند برای هیچ بانویی آسان نیست و برای خانم دارابیان با وجود مشکلاتی که همه آشناییم چند چندان دشوار بود. به این ترتیب بیش از هرکه من به شهناز دارابیان تسلیت و خداقوت می‌گویم و همدردی خود را بیان می‌دارم و مایلم بیفزایم که جامعه‌ ادبی فرهنگی ایران، از آن جمله من قدردان فداکاری و از خود گذشتگی بانویی که ایشان است می‌باشیم و او را کماکان گرامی و محترم خواهیم داشت». شمس لنگرودی، شاعر و نویسنده، جمال میرصادقی، نویسنده و نیکی کریمی، بازیگر، هم در یادداشتی‌هایی درباره درویشیان نوشتند.
هنرمندان دیگر هم در صفحات اینستاگرامی خود نسبت به فقدان این نویسنده فقید ابراز تاسف کردند. تهمینه میلانی، کارگردان، در صفحه شخصی‌اش نوشت: «خبر کوتاه بود و غم‌انگیز.
علی اشرف درویشیان درگذشت! یکی از نویسندگان دوران نوجوانی من». شبنم مقدمی، بازیگر هم در صفحه‌اش نسبت به این خبر واکنش نشان داد و نوشت: «کودکی‌هایم ،میانِ فانتزیِ سیندرلا و سفید‌برفی و هانسل و گرتل و...با آن کتاب‌های پر‌رنگ و لعاب و براق...با نقاشی‌های قشنگ و چشم‌نواز، سرگردان، پِل پِل می‌خورد...تا شما را، آقای درویشیان،و آن رفیق‌ تان، صمد بهرنگی را کشف کردم. «ابر سیاه هزار چشم» را خواندم، «گل طلا و کلاش قرمز» را... «رنگینه» را، بعدتر، «همراه آهنگ‌های بابام»، بعدتر، «از این ولایت» و بعدترش «سال‌های ابری»، کودکی من، به شما و آقای بهرنگی، خیلی بدهکار است. تصویر روشنگرِ واقعی را، گرچه شیرین هم نبود، از مردمانِ سرزمینم.. از زندگی، در قصه‌های شما و آقای بهرنگی، در آن کتابْ کاغذ‌کاهی‌های به ظاهر بی‌کیفیت، کشف کردم. حیف که کودکانِ این نسل شما و چون شمایی ندارند. روان‌تان آرام رفیقِ خیال‌پردازی‌های کودکی‌ام.» رضا درمیشیان، کارگردان، اما به بخشی از سخنان درویشیان اکتفا کرد: «على اشرف درویشیان: شما خیال کردید کتاب‌های مرا سانسور کنید، می‌آیند کتاب‌های شما را
می خوانند؟ نه، ملتی که به سانسور عادت کند نه کتاب شما را
می خواند، نه کتابِ من را. این حاصلِ زحماتِ شماست، جوان‌ها این جور بار آمدند، بی‌مطالعه، بی‌هویت. بی‌هویتی یعنی همین‌، که نمی‌دانند این‌ها کی هستند، چه شخصیت‌هایی در شهرشان بوده و ظهور کرده، که تکیه‌گاهی برایشان باشد و بعد هم اتکا به نفس پیدا کنند و بدانند که چه کسی هستند!» پرویز پرستویی، بابک برازنده، الهام پاوه‌نژاد، شهره لرستانی، پوران درخشنده هم از دیگر هنرمندانی هستند که درباره درویشیان نوشتند.
سخنی کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند
اما علی اشرف درویشیان در کشوری که مردم زیاد کتاب نمی‌خوانند، چرا انقدر محبوب بود؟ اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم در پاسخ به این سوال «ابتکار» گفت: محبوب مردم بودن زمینه‌هایی دارد. درویشیان برای مردم می‌نوشت و محبوب مردم بود. البته من این را قبول ندارم که مردم کتاب نمی‌خوانند و سطح مطالعه پایین است. وقتی کتاب خوب به دست مردم برسد، خوانده می‌شود. مثال این موضوع هم کتاب‌هایی که به صورت مکرر تجدید چاپ می‌شوند.
او درباره ویژگی‌های این نویسنده افزود: او از درد‌ها و مشکلات مردم می‌نوشت. ناراحتی مردم دغدغه او بود. درویشیان مصداق بارز «سخنی کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» بود. شاید امروز نوشتن به سبک آقای درویشیان مد روز نباشد و نویسنده‌ها از مطالب دیگری می‌نویسند و نگاه دیگری به نوشتن دارند اما آن چیزی که او دنبال کرد، ماندن کنار مردم و نوشتن برای مردم بود. البته به نویسنده نمی‌شود گفت که چه بنویسد. او خودش تشخیص می‌دهد که چه بنویسد. ما باید امیدوار باشیم که آنچه که نویسندگان می‌نویسند اجازه انتشار پیدا کند و به دست مردم برسد. آن زمان ارتباط مردم با ادبیات و نوشتن بیشتر خواهد شد.