هولیگانیسم؛ از بوش تا ترامپ

طی هفته‌های آینده انتخابات در دو ایالت نیوجرسی و ویرجینیا برای تعیین شماری از مقامات محلی
برگزار می‌شود‌. این انتخابات فرصتی را فراهم کرد که جرج دبلیو بوش و باراک اوباما، روسای‌جمهور پیشین جمهوریخواه و دموکرات آمریکا با حضور در جمع هواداران خود در سخنرانی‌های جداگانه سیاست‌های رییس‌جمهور کنونی این کشور را مورد انتقاد قرار دهند و از اختلافات عمیق در ایالات متحده ابراز نگرانی کنند‌. این نخستین انتخاباتی است که از زمان آغاز به کار دونالد ترامپ برگزار می‌شود و نتیجه آن می‌تواند منعکس‌کننده موقعیت ترامپ در افکار عمومی و همچنین حمایتی باشد که نهادهای حکومتی آمریکا به خصوص کنگره از سیاست‌های او به عمل خواهند آورد‌.
در یک نگاه کلی، آنچه اوباما و بوش در نقد سیاست حال حاضر آمریکا بر زبان آورده‌اند، بیش از همه متوجه هولیگانیسم ترامپ است‌. در هولیگانیسم مورد اشاره بوش و اوباما، عقلانیت و خردورزی جای خود را به نفاق، قلدرمآبی، بیگانه‌هراسی، وندالیسم و اوباشی‌گری داده است و بی‌گمان ترامپ نماینده این گفتمان و مرکز ثقل این تئوری آشوب است‌. به عبارت دیگر، ریشه و علت اصلی وضع موجود در سپهر سیاست آمریکا در نوع سیاست‌ها، راهبرد‌ها و همچنین الگو‌ها و کنش‌های رفتاری ترامپ ناشی است، لذا بی‌سبب و غیرمنتظره نیست که کسی یا تفکری بخواهد نوک حمله انتقادات را به طرف او نشانه رود‌.
اما با همه تلاشی که برای نقد رفتار‌های ترامپ از سوی روسای‌جمهور پیشین می‌شود، باید دانست تا چه میزان این نقد‌ها رواست و آیا آنچه آنان در نقد رفتار‌های ترامپ می‌گویند، درست است؟ در اینکه رفتار ترامپ در سپهر وقت حاضر سیاست آمریکا مبین تفکر هولیگانیسم، رابین‌هودیسم و آشوبگری است، شکی نیست اما باید دانست که آیا رییس‌جمهوری چون جرج بوش که انزجار خود را از این شرایط اعلام کرده است، از چنین اتهامی مبراست؟ طبیعی است که پاسخ، منفی باشد‌. بوش نیز همانند ترامپ روزگاری مبدع هولیگانیسم بود که تبعات آن به مراتب مرگبارتر، مخوف‌تر و مخرب‌تر از هولیگانیسم ترامپ بود‌. او به افغانستان و عراق حمله کرد و در شعله‌ور کردن جنگ عراق در کنار تلاش برای براندازی دولت‌های غیرهمسو نقش داشت‌. همان دکترینی که بعد از حوادث تروریستی 11 سپتامبر قرار بود نظم امنیتی جدیدی در خاورمیانه به وجود آورد، جای خود را به تروریسم نوظهوری چون داعش داد که مظاهر آن یعنی وحشت و حمام خون هم‌اینک پیداست‌. اگر روزگاری افغانستان و عراق جولانگاهی برای رفتار‌های بوش بود، امروز کره‌شمالی و ایران به محل نمایش این هولیگانیسم از سوی ترامپ تبدیل شده است‌. نیک پیداست که رفتار بوش و ترامپ هر دو از یک چشمه آب می‌خورند‌.


هر دو آنها برای راهبرد همیشگی آمریکا یعنی خلق بحران و شعله‌ور کردن کانون‌های بحران تلاش داشته‌اند‌. این فقرات ثابت می‌کند که بوش نیز در وضعیت و شرایطی که در آمریکا و جنوب غرب آسیا و مشخصا خاورمیانه ساری و جاری است، مسوول و شریک است و نشان می‌دهد صلاحیت انتقاد از ترامپ را ندارد‌. از طرفی درباره اوباما وضعیت به شکل دیگری خودنمایی می‌کند؛ او اگرچه با شعار تغییر و چهره صلح‌جویانه‌تری به کاخ سفید راه یافت اما حفظ منافع ملی آمریکا را برهر ملاحظات دیگری ترجیح داد‌. اوباما تلاش داشت با اقدامات تاخیری و حساب‌شده و نه تصمیمات شتابزده، تحولات را در راستای منافع آمریکا قرار دهد‌. اعلام مواضع او در قبال تحولات موسوم به بهار عربی اوج رفتار‌های نه‌چندان دموکراتیک او را به نمایش می‌گذارد‌.
اوباما الگوی مدیریت از راه دور و امتناع از مداخله مستقیم در منطقه را در پیش گرفت اما نتایجی که بعد از سرنگونی این حکومت‌ها در لیبی، مصر و یمن به دست آمد، با عیار ادعاهای او کمی فاصله دارد‌. همان‌گونه که پیداست اوباما نیز نتوانست از مسیر هولیگانیسمی سلف خود دور بماند‌. البته ناگفته مشخص است که رفتار ترامپ، نمونه جدیدی از تعریف هولیگانیسم را نمایندگی می‌کند که تمام خطوط قرمز سیاست را شکسته است‌.
*مدرس علوم‌سیاسی و روابط بین‌الملل
‏hedayati.mohammad@yahoo.com