دو ويژگي متناقض اقتصاد ايران


محمد مالجو
کارشناس اقتصادي
اقتـصاد ايــران در ســال‌هاي پس از انقلاب دو ويژگي متناقض را هم‌زمان از خود بروز داده است:  از سويي گرايش به تقويت مستمر مناسبات طبقاتي سرمايه‌دارانه و از ديگر سو نيز گرايش به تضعيف مستمر توليد سرمايه‌دارانه. 
اگر از منظر ساختاري بنگريم، اين دو گرايش متناقض مثل دو تيغۀ يک قيچي واحد عملاً زيست‌پذيري نظام اقتصادي را همواره تحت فشار گذاشته و اقتصاد سياسي ايران را مستعدِ ابتلا به بحران کنترل‌ناپذيري کرده‌اند. هيچ نوع نظام اقتصادي نمي‌تواند اين دو گرايش متناقض را هم‌زمان در درازمدت داشته باشد و درعين‌حال دچار بحران کنترل‌ناپذيري نشود.  اما آن‌چه تاکنون عملاً از بروز حد بالايي از بحران کنترل‌ناپذيري در اقتصاد ايران ممانعت کرده است نقش مهارکنندۀ درآمدهاي حاصل از صادرت نفت و گاز بوده است، نوعي نقش‌ مهارکننده که به نظر مي‌رسد تأثيرگذاري‌اش از منظر تاريخي به‌تدريج در حال کاهش باشد.  در پنج دورۀ حاضر "دورۀ اول ، تکوين مناسبات طبقاتي سرمايه‌دارانه- دورۀ دوم، تکوين مناسبات طبقاتي سرمايه‌دارانه - دورۀ سوم، تضعيف توليد سرمايه‌دارانه- دورۀ چهارم، بحران کنترل‌ناپذيري- دورۀ پنجم ، مواضع جريان‌هاي فکري اقتصادي". چارچوب مفهومي‌و تجربي را «زنجيرۀ انباشت سرمايه» ناميده‌ام با شش حلقۀ مجزا اما مرتبط که يک کليت واحد را شکل مي‌دهند و کارکرد هر کدام‌شان در اقتصاد سياسي ايران فقط بر حسب تماميت زنجيرۀ انباشت سرمايه قابل‌درک است.