روزنامه شرق
1396/07/22
اعزام به کهریزک دستور من بود
نامش با «سعید مرتضوی» و «کهریزک» گره خورده و سایه این دو پدیده بر زندگی شغلی و شخصی او چنان سنگین شده که بعید است به این زودی از آنها رها شود. حاشیههای پرونده بازداشتگاه کهریزک همینطور دنبالش میدوند، مانند ماجرای اسلحهکشی در اصفهان یا دیگر پروندههای قضائیاش که بهعنوان متهم یا محکوم، منجر به حضورش در زندان شده است. حکایت نخستین مصاحبه مطبوعاتیاش هم در نوع خود جالب است: اسفند 95 برای پیگیری موضوعی به دفتر یکی از علمای قم رفته بودم و چهره او برایم آشنا آمد، همکلام شدیم و از ترفندهای خاص برای ترغیب به انجام یک گفتوگوی مفصل درباره حوادث سال 88، ماجرای بازداشتگاه کهریزک، قاضی مرتضوی، احمدینژاد و... استفاده کردم. از رسانهایشدن بسیار هراس داشت و معتقد بود هر مصاحبهای ممکن است منجر به بغرنجترشدن وضعیت پروندههای بازماندهاش شود. اطمینان دادم پرسشها آنطور نخواهد بود که آسیبی متوجهاش شود. قرار مصاحبه را گذاشتیم و روز موعود، پیش از آغاز شرطهایی داشت مثل اینکه اگر نخواهد به پرسشی پاسخ دهد اصرار نکنم، درباره پروندههای فعلی او نپرسم و گیر ندهم که از سال 93 تاکنون در کدام نهاد مشغول به کار است. علاقهای به پرداختن به محرمانهها نداشت و زیر بار بسیاری از مسائل نمیرفت و همین محافظهکاریها ادامه گفتوگو را سخت میکرد. هرچه باشد بیش از دو سال حضور در دادیاری شعبه اول دادسرای امنیت پایتخت که محل رجوع روزانه کارشناسان و متهمان سیاسی- امنیتی است، رفتار و کلامش را شبیه امنیتیها کرده تا قضات. اجزا و اصول تحلیلهای اطلاعاتی را میداند و هنگام پاسخگویی درباره مسائل امنیتی سال 88 شبیه کارشناسان امنیتی پاسخ میدهد تا یک دانشآموخته حقوق. علیرغم اینکه در تیم مرتضوی و مدیران سابق در قوه قضائیه تعریف میشد ؛ اماعلاقهای به جدل با تیم مدیریتی جدید نداشت و اگر وارد چالش با او میشدم خیلی جدی میگفت «پاسخ من این است و نمیتوانم غیر از این بگویم، پس اصرار نکنید». دلش از دکتر (پدر محسن روحالامینی) پر بود و اسمش را که میآورد دستش میلرزید. علیاکبر حیدریفرد که در 28سالگی دادیار شعبه اول دادسرای امنیت تهران و اندکی پس از دو سال متهم پرونده بازداشتگاه کهریزک میشود، ناگفتههای بسیاری دارد و شاید زمان بازگویی کامل آنها هنوز نرسیده است. سوژهای که همچنان پس از هشت سال تازه و پرمخاطب است. این گفتوگو زمانی انجام شد که سعید مرتضوی هنوز در آن بیانیه معروف از خانواده جانباختگان کهریزک عذرخواهی نکرده بود اما زمان چاپ مصادف شد با حضور حیدریفرد در بند 8 بازداشتگاه اوین؛ جایی که بسیاری از متهمان سابق او در آنجا دوران محکومیت خود را میگذرانند.آقای حیدریفرد! بسیاری شما را با پرونده جنجالی کهریزک و به نام قاضی کهریزک میشناسند اما از سوابق و فعالیتهای قبلی شما اطلاعی در دست نیست؛ از خودتان بگویید. علیاکبر حیدریفرد هستم در 1/9/58 در شهرستان مرودشت استان فارس در خانواده متوسط و مذهبی متولد شدم و فرزند اول خانواده هستم. دوران دبیرستان را در مدرسه سیدجمالالدیناسدآبادی مرودشت گذراندم، دانشآموزی ممتاز بودم و مسئولیت بسیج دبیرستان هم با من بود. آن سالها با چند همکلاسی گروهی به نام ناصحون برای امربهمعروف در مرودشت تشکیل دادیم. براساس چه ضرورتی قصد امربهمعروف داشتید؟ چون در آن مقطع دختران راهنمایی و دبیرستان به دلیل فقر فرهنگی و اجتماعی مورد مزاحمت خیابانی برخی جوانان بودند. گروه خودخوانده ناصحون تصمیم گرفت با شناسایی مزاحمین نوامیس اول به صورت امربهمعروف و در صورت لزوم برخورد فیزیکی انجام دهد؛ اما برخورد فیزیکی در اولویت بود. یعنی یک گروه بهاصطلاح «خودسر» راهاندازی کردید؟ بله خودسر بودیم. مؤسس این گروه چه کسی بود؟ خودم. برخورد فیزیکی هم داشتید؟ در چند مورد با افراد متجاهر به صورت گروهی از سوی ناصحون برخورد فیزیکی شدیدی شد. از ما شکایت هم کردند اما به جایی نرسید. چرا؟ چون اعضای گروه ما همگی عضو خانوادههای وابسته به نهادها بودند و اینکه افرادمضروبشده وجهه اجتماعی خوبی نداشتند. خانواده شما هم وابستگی به نهادها دارند؟ برخی اعضای خانواده ما عضو سپاه هستند. پدرم سالهاست که عضو بسیج است؛ هرچند کشاورزی میکند. دو نفر از برادران همسرم شهید شدند. یکی از آنها شهید علی بختیاری معاون تسلیحاتی لشکر 14 امام حسین(ع) اصفهان بود. یعنی معاون تسلیحات شهید خرازی بود. تحصیلات شما تا چه مقطعی است؟ پس از پایان دبیرستان تصمیم گرفتم به حوزه علمیه بروم و براساس همین انگیزه در مدرسه یا همان حوزه علمیه حقانی قم ثبتنام کردم و به دلایلی انصراف دادم. چرا انصراف دادید؟ تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم. در کنکور سال 1377 جزء رتبههای اول شدم و رشته حقوق دانشگاه تهران را انتخاب کردم. پس از شش ماه در دو نهاد بورسیه شدم، اول دانشکده وزارت اطلاعات (امام باقر) در رشته ضدجاسوسی و دوم هم دانشکده علوم قضائی. از تحصیل در دانشکده وزارت اطلاعات منصرف شدم. اینبار چرا انصراف دادید؟ چون همزمان شد با دستگیری سعید امامی و مصطفی کاظمی به اتهام پرونده قتلهای زنجیرهای که از هممحلیها و هماستانیهای ما بود. انصراف شما چه ارتباطی با آنها داشت؟ یکی از آنها سفارش قبولی مرا به صورت تلفنی در دانشکده وزارت اطلاعات کرده بود. کدام یک؟ سعید امامی سفارش کرده بود. بنابراین در دانشکده علوم قضائی ادامه تحصیل دادید؟ بله از همان سال 77 وارد دانشکده علوم قضائی شدم و با پایه 2 قضائی بورسیه قوه قضائیه شدم. آن زمان با آقای [علیرضا] زاکانی در بسیج دانشگاه تهران هم همکاری میکردم. در سال 1381 هم فارغالتحصیل شدم. 18 تیر 78 هم با آقای زاکانی رابطه داشتید؟ در 18 تیر 78 من از افرادی بودم که با دانشجویان دانشگاه تهران مقابله کردم. در 21 تیر آن سال علیه دانشجویان اغتشاشگر فعالیت میکردم. از سال 81 که فارغالتحصیل شدید مشغول چه کاری بودید؟ پس از فارغالتحصیلی حقوق خصوصی دانشگاه علامه طباطبایی با رتبه 20 در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شدم و همزمان دوره کارآموزی قضائی یکساله را شروع کردم. در طول این دوره در پژوهشکده مطالعات راهبردی با مدیریت دکتر «رهپیک» از اعضای کنونی شورای نگهبان یک دوره مطالعات امنیتی و امنیت ملی را آموزش دیدم. همکلاسیهای من اکثرا از کارشناسان وزارتخانههای اطلاعات، امور خارجه و دفاع بودند. این پژوهشکده به کدام نهاد وابستگی داشت؟ وابسته به وزارت اطلاعات بود. از جمله استادان ما آقایان محسن رضایی، حسامالدین آشنا، علی ربیعی، ملکی و... بودند. پایاننامهام در این دوره «بررسی سازمانهای مبارزه با فساد در دستگاه قضا» نام داشت. این دوره که تمام شد از طرف آقای الیاس محمودی، رئیس وقت مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه دعوت به کار شدم و پس از گزینش آن مرکز از قوه قضائیه درخواست کردم آنجا مستقر شوم. الیاس محمودی شما را چگونه میشناخت؟ تعدادی از کارشناسان آن مرکز که از همکلاسیها بودند مرا معرفی کردند. البته موضوع پایاننامه هم مورد توجه قرار گرفت. چرا چنین موضوعی را برای پایاننامه انتخاب کردید؟ آن زمان بحث فساد چندان مطرح نبود. چون برنامه داشتم در حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه مشغول شوم. بالاخره مشغول شدید؟ خیر. چون گفتند نیرو کم داریم. رئیس نهاد قوه قضائیه که آن زمان آقای «شیرج» بود نظر مخالف داشت؛ چون قاضی کم داشتند. پس اطلاعاتی نشدید و دادیار شدید. بله. اولین ابلاغ قضائی من دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل بود. حدود دو ماه در اردبیل کار کردم اما به دلیل عدم آشنایی با زبان ترکی به استان فارس شهرستان فسا منتقل شدم. در آنجا قاضی تحقیق بودم. دادیار شعبه اول و جانشین دادستان فسا شدم و با حفظ سمت رئیس ستاد حفاظت اجتماعی شهرستان بودم. رئیس هیئت تخلفات صنفی فسا هم شدم که مقام اول را در کشور کسب کردم. تا چه زمانی فسا بودید؟ تا سال 86 پس از آنکه در آزمون دکترای حقوق خصوصی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد پذیرفته شدم. در واقع شش ماه طول کشید تا با توصیه حضرت آیتالله بهشتی عضو مجلس خبرگان رهبری فارس که در آن دوره از انتخابات در ستاد ایشان فعال بودم، به تهران منتقل شدم. در تهران چه مسئولیت قضائیای داشتید؟ حدود دو ماه قاضی اظهارنظر دادسرای ناحیه 2 بودم و سپس به شعبه اول دادسرای امنیت معاونت امنیت دادستانی تهران منتقل شدم. چه شد که سر از دادسرای امنیت درآوردید؟ بههرحال در فسا بازپرس انقلاب بودم و در پژوهشکده مطالعات راهبردی هم دوره امنیتی دیده بودم و در دوره مبارزه با تروریسم که توسط وزارت خارجه با همکاری سازمان ملل برگزار شد، شرکت کردم. مهمتر اینکه علاقه شخصی داشتم و آقای مرتضوی مرا به آنجا فرستاد. اولینبار چه زمانی با آقای مرتضوی آشنا شدید؟ از همان زمان کارآموزی آشنا بودم. در زمان دانشجویی هم به لحاظ شخصی به ایشان علاقهمند بودم و حتی درخواست دادم در دادسرای کارکنان دولت کارآموز قاضی مرتضوی شوم اما گفتند چون آن ناحیه امنیتی است، مخالفت میشود. چرا به شخصی مثل قاضی مرتضوی علاقه داشتید؟ به لحاظ فکری و روحی همتیپ فکریام بود. حتی در دوران دانشجویی هم عکس قاضی مرتضوی را بالای تخت چسبانده بودم. ظاهرا آن موقع دادسرای امنیت پروندههای زیادی نداشت. پرونده داشت. آنموقع با اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی متهمان شرور را در تهران به سه دسته تقسیم کردیم. چه کسی این طرح را داد؟ به پیشنهاد مرتضوی، رادان و موافقت شورای تأمین تهران. در آن طرح پرونده متهمان درجه دو و سه که از اهمیت کمتری برخوردار بودند، در نواحی قضائی مربوطه توسط دادیاران و بازپرسان همان ناحیه بررسی میشد و پرونده متهمان درجه یک بهلحاظ اهمیت کار صرفا به شعبه اول دادسرای امنیت ارجاع میشد. ما برای نگهداری آنها از بازداشتگاه امنیتی کهریزک که با درخواست ناجا و بودجه وزارت کشور دوره آقای موسویلاری تأسیس شده بود، استفاده میکردیم. در واقع کهریزک در زمان آقای موسویلاری تأسیس شد و هیچ ارتباطی با آیتالله هاشمیشاهرودی و قاضی مرتضوی ندارد. یعنی آقای موسویلاری از اهداف ثانویه و احتمالی که از بازداشتگاه کهریزک استفاده خواهد شد، اطلاع داشت؟ هدف اولیه استفاده از کهریزک برای متهمان پرونده محله خاکسفید تهران بود. بعدها تغییر برنامه ایجاد شد که مربوط به دوره اجرای طرح امنیت اجتماعی بهعنوان یک طرح ملی بود. اما در دوره اجرای این طرح آقای موسویلاری دیگر وزیر کشور نبود و آقای پورمحمدی این مسئولیت را در دولت احمدینژاد برعهده داشت. بله درست است. میخواهم بدانم پروندههای سیاسی- امنیتی چگونه در آن دادسرا بررسی میشد؟ در دورهای که در دادسرای امنیت بودم، پروندههای برخورد با عناصر سازمان منافقین خلق، حادثه تروریستی حسینیه رهپویان شیراز، پرونده پروژه نفوذ برادران اعلایی، فعالان حقوق زنان از جمله خانم شیرین عبادی، پرونده هیئتمدیره یاران یا همان بهائیان ایران را بررسی کردم. همه این پروندهها را در کمتر از دو سال رسیدگی کردید؟ باز هم بودند. مثل پروندههای مربوط به فرقههای ضاله و گروههای عرفانی رامالله و انجمن پادشاهی ایران. بخش اقتصادی پرونده کرسنت را هم من رسیدگی میکردم. این پرونده کلا چهار بخش داشت که بخشی از آن در دادسرای امنیت، بخشی در دادسرای ویژه اقتصادی و دیگری هم در کارکنان دولت رسیدگی میشد که در نهایت با تصویب معاونت اقتصادی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی تجمیع شدند. ارتباط دادسرای امنیت با نهادهای امنیتی چگونه بود؟ در تمام دوران خدمتم ارتباط صمیمانه، برادرانه و تنگاتنگی با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی داشتم. این ارتباط نه بهمعنای تبعیت بلکه بهمعنای مبارزه مشترک در جهت منافع انقلاب بود. آنها چقدر در دادسرای امنیت صاحب اثر بودند؟ تمام نهادهای امنیتی، ضابط قضائی هستند و گزارش آنها در صورتی مبنا واقع میشود که مورد توثیق قاضی باشد. نهادهای امنیتی به لحاظ اینکه در تهیه گزارشها اعم از جمعآوری، تجزیه و تحلیل، برآورد
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
ايران ايستاده است
اعزام به کهریزک دستور من بود
موافقت اولیه رئیسجمهور با پرداختنشدن سود سهام عدالت
حکم جلب جلود صادر شد
دریاصفهانی مرتکب اعمال مجرمانه شده است
منابع آب پایتخت به پرند میرود
نجفی آمار قالیباف را رد کرد
از توپ طلا تا صندلی ریاستجمهوری
پرسشگری؛ از چپ تا مذهبی
جنگیدن با آمریکا تا سرحد مرگ؟
مدیریت مصرف با ابزار شبکههای اجتماعی
محاصرهای در کار نیست