ايران و افغانستان در مسير سند جامع راهبردي

هفته جاري كابل ميزبان سه معاون وزير از تهران بود. دستور كار، برگزاري دور دوم سه كميته از پنج كميته‌اي بود كه مقامات ارشد هر دو كشور به منظور تدوين سند جامع راهبردي بين دوطرف توافق كرده‌اند. دو طرف موضوعات اساسي موجود در روابط را به پنج دسته تقسيم كردند و براي هر يك كميته‌اي در سطح معاونين وزير تعيين و مبناي كار را بر اين قرار دادند كه موارد موجود در هر حوزه توسط طرفين شناسايي و در دستور كار قرار گيرد. اين پنج حوزه شامل امنيت و امور دفاعي، اقتصاد و ترانزيت، امور فرهنگي و آموزشي، آب و محيط زيست و موضوعات مربوط به اتباع هستند. دور اول اين مذاكرات در تهران و دور دوم در كابل انجام و هدف دستيابي به سند جامع راهبردي مبتني بر مجموعه توافقات در اين حوزه‌ها بود.
بررسي روند تاريخي روابط دو همسايه بلافصل كه به گواهي تاريخ از بيشترين وجوه مشترك به لحاظ تمدني برخوردارند، نشان مي‌دهد با وجود پيوندهاي موجود، روابط دولت‌ها متعاقب تاسيس مناسبات دوجانبه همواره روابطي تاكتيكي و كوتاه‌مدت بوده و به دلايل مختلف هيچگاه نگاهي عميق كه بتواند پايه‌گذار روابطي راهبردي باشد، ايجاد نشده است. اين براي نخستين بار است كه روندي آغاز شده كه حاصل توافق مقامات ارشد دو كشور، با هدف پايه‌ريزي روابطي است كه بتواند دورنماي طولاني‌مدتي را در مناسبات دو كشور ايجاد كند. شكل‌گيري مناسبات جديد بدون درك ماهيت آنچه در اين منطقه و خارج از آن مي‌گذرد نمي‌تواند به سادگي صورت پذيرد. ورود بازيگران غير دولتي و عمدتا وابسته به صحنه تحولات سياسي - امنيتي منطقه، شرايط را تغيير و مفاهيم را عوض كرده است و از طرفي نظم امنيتي مورد قبول و پذيرش در منطقه فعلا نمي‌تواند قابل تصور باشد. از سوي ديگر علاوه بر اينكه نظام بين‌الملل كماكان در دوران انتقال به سر مي‌برد و سيال بودن و غيرقابل پيش‌بيني بودن از ويژگي‌هاي مهم رفتار كنشگران در اين دوران است، همچنين با توجه به رقابت‌هاي جاري ميان غرب با آسيا كه تاثيرات خود را در اين منطقه گذاشته است، شاهد شكل‌گيري ژئوپولتيك جديدي در منطقه هستيم چنان‌كه علاوه بر كنشگران منطقه‌اي، كنشگران خارج از منطقه نيز در آن درگير هستند.
اهميت مناسبات جديد بين دو كشور ايران و افغانستان در شرايط فعلي از آن جهت است كه دو طرف در تلاش براي دور نگه داشتن اين مناسبات از اين رقابت‌هاي مورد نظر هستند. روابط دو كشور ايران و افغانستان در حال حاضر برخوردار از چند ويژگي است، اين روابط فاقد منازعه، مناقشه و مبتني بر احترام متقابل بوده و دو طرف مبناي رفتاري خود در تعاملات دوجانبه را بر اساس سياست برد- برد و ديده شدن منافع متقابل و پاسخگويي به انتظارات يكديگر قرار داده‌اند. مولفه ديگري كه مورد تاكيد دو طرف در اين راستا قرار گرفته، عدم اجازه ورود و كنشگري به عنصر سوم در اين مناسبات است. هدف دستيابي به روابطي دوستانه، پايدار، مسوولانه، متعهدانه و قابل پيش‌بيني است. البته بايد اين نكته را نيز پذيرفت كه اين روابط با وجود اراده مقامات ارشد دو طرف، هنوز به مرحله پايداري نرسيده و كماكان نياز به اقدامات اعتمادساز احساس مي‌شود. تهديدات و فرصت‌هاي مشتركي در برابر دو كشور وجود دارد كه درك يكساني در دوطرف در اين رابطه ايجاد و همين موضوع امكان دستيابي به مسير تعريف‌شده را مهياتر مي‌سازد. تروريزم و افراط‌گرايي، كشت و توليد و تجارت مواد مخدر كه منجر به بي‌ثباتي سياسي شده عمده‌ترين تهديداتي است كه دو كشور به صورت مشترك با آن مواجه هستند. با وجود برخي تفاوت‌ها در توان ملي دو كشور، اين تهديدات را مي‌توان در مجموع در دسته تهديدات نامتقارن براي هر دو طرف تعريف كرد. توافق دو طرف بر بهره گرفتن از ظرفيت‌هاي ايجاد شده موجود براي رفع تهديدات با همكاري و مساعدت يكديگر است. در حوزه فرصت‌ها افزايش همگرايي اقتصادي، تقويت پيوندهاي دوجانبه در حوزه سياسي، امنيتي دفاعي و اقتصادي، آموزشي و فرهنگي و نيز توسعه ارتباطات و پيوندهاي منطقه‌اي مهم‌ترين آن محسوب شده كه تمامي اين موضوعات در قالب دستور كار كميته‌هاي پنج گانه فوق قرار گرفته است. نفس حضور نيروهاي خارجي در افغانستان، ابهام در ماهيت اين حضور و دستور كار آنها، نامشخص بودن اهداف و زمانبندي متناسب با آن و عدم وجود تعريف مشخص از ميزان تعهدات واقعي آنها در قبال منطقه كه بتواند ظرفيت‌هاي همسو را كه در يك جهت هدايت كند بايد ازجمله موارد قابل گفت‌وگو بين دو طرف محسوب كرد. البته در انتها اين نكته را بايد مورد تاكيد قرار داد كه سياست ثابت ايران در قبال افغانستان همواره دور نگه داشتن اين كشور از ديگر رقابت‌هايي است كه بين كشورمان با ديگر كنشگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي وجود داشته است.