قصه‌هاي اوين

فیض‌الله عرب‌سرخی از زندگی و زمانه‌اش که می‌گوید، بیشتر به عکسی که چندی پیش از او منتشر شده بود، نزدیک می‌شود؛ وقتی در منزل مرحوم شایانفر دست روی دست حسین شریعتمداری گذاشته بود برای تسلیت. پیش از آنکه خط‌کشی‌ها پررنگ شوند، با علی شایانفر پای ثابت مسجد حاج‌عبدالله بودند. بعد پای رفاقت با حسن شایانفر باز می‌شود، خالق ستون نیمه‌پنهان کیهان. علی به دلیل پیوستن به مجاهدین خلق بعد از انقلاب اعدام شد و رفاقت عرب‌سرخی باقی ماند با شایانفر و شریعتمداری که سلام‌وعلیکی داشتند. عرب‌سرخی در تمام طول مصاحبه هرگونه حضورش در نقش‌های اطلاعاتی دهه 60 را رد می‌کند؛ حتی آن هنگام که سازمان مجاهدین انقلاب در شناسایی و دستگیری فرقان ایفای نقش می‌کرد یا به شکل‌گیری سپاه کمک می‌رساند و گاهی هم جلوتر از دولت برای فروکاستن از آتش درگیری‌ها به کردستان و سیستان‌و‌بلوچستان می‌رفت. عرب‌سرخی اگرچه در سپاه و واحد اطلاعات بوده، اما به گفته خودش، عضو تیم‌های اطلاعاتی نبوده و کار گزینش و ساماندهی را انجام داده است. بااین‌حال روایتی از حضورش در کنار تیم اطلاعاتی برای دستگیری بنی‌صدر را تعریف می‌کند، در شرایطی که بنی‌صدر همان روز گریخته بوده است. با عرب‌سرخی در این گفت‌وگو از کودکی آغاز کردیم تا رسیدیم به حضورش در گروه امت واحده و سازمان مجاهدین، حضور در مسجد علوی و دیدارش با بهزاد نبوی، اطلاعات سپاه، جبهه و جنگ و ارشاد زمان خاتمی و ... .
‌برای شروع بفرمایید در چه خانواده‌ای متولد شدید و در کدام محله زندگی کردید؟ 
من متولد یکم مهر1337 هستم. در یک خانواده نسبتا پرجمعیت به دنیا آمدم. سه برادر و سه خواهر داشتم که من فرزند دوم خانواده محسوب می‌شدم. پدرم در همان منطقه شهباز جنوبی سابق، (هفده شهریور جنوبی فع