تا کنون 500 قلم کالا تولید کرده ام که هیچگونه وابستگی به خارج ندارند

تفاهم- گروه کارآفرینی: امروزه شرکت دکاموند و مجموعه تولیدی آن قادر است بیش از 200 نمونه تولید شده خود را که همگی آنها در بازار مصرف جایگاه صنعتی خود را یافته است، تولید و عرضه نماید. «جعفر امامی»  موسس این شرکت از صفر شروع نمود و با تلاش در رسیدن به هدف خود توانسته به بازار مصرف کالای تولید خود برسد. این در حالیست که وی در کودکی طعم تلخ یتیمی را چشیده و زندگی سختی را تجربه کرده است. وی دوران سخت کودکی خود را این گونه شرح می دهد: در روستای دیزج بالا از توابع شهر زنجان به دنیا آمدم. پدرم کشاورز و مادرم خانه دار بود. خانواده ام از بزرگان آن منطقه بودند. پدرم در سه سالگی بر اثر ترکیدن آپاندیس فوت شد و دو سال بعد مادرم که عاشق پدرم بود از غم از دست دادن او به رحمت خدا رفت. به این ترتیب من و خواهرم که 4 سال از من کوچک تر بود تنها ماندیم. حدود ده روز پس از فوت مادرم، عمه‌ام مرا به تهران آورد و با آن ها زندگی جدیدی را شروع کردم. پسرعمه ام در یک مغازه خیاطی در میدان گمرک کار می کرد و من هم از همان پنج، شش سالگی ، کارم را به عنوان پادوی خیاطی در آنجا شروع کردم. بعد از مدتی عمه ام از سرپرستی من سر باز زد. در نتیجه عمویم که کدخدای روستا بود از مشن خواست برای زندگی به خانه ارباب بروم و برایش شاگردی و خدمت کنم. من که نمی توانستم چنین چیزی را قبول کنم پا به فرار گذاشتم. گرسنه و تشنه به تهران رسیدم. فقط مغازه ای را می شناختم که قبلا در آنجا کار می کردم. یک راست به آنجا رفتم و از صاحب مغازه خواستم که به من جا و غذا بدهد و او هم قبول کرد. چند وقتی را به همین شکل مشغول بودم و خیاطی می کردم؛ اما چیزی در ذهنم می گفت که نباید کارگر خیاط خانه باقی بمانم.
اولین کارآفرینی امامی، تولید نوعی پیراهن‌های دخترانه بدون شباهت به پیراهن های موجود در بازار بود. به همین علت مورد استقبال خانواده ها قرار گرفت. بعدها تولید کاپشن و شلوار را هم تجربه کرد. وی از آن سال ها اینطور یاد می کند: در یکی از روزهای سال 1348 دوران کارگری ام را تمام کردم و تصمیم گرفتم برای خودم یک تولیدی باز کنم. این تصمیم را با یکی از دوستانم مطرح کردم و او هم پیشنهادم را پذیرفت. به دنبال جایی مناسب برای اجاره بودیم. مدتی گذشت و عاقبت مغازه ای را در پاساژ گوهری پیدا کردیم. آن پاساژ هنوز هم در خیابان لاله زار نرسیده به چهار راه مخبرالدوله هست. برای اجاره آن مکان نزد صاحب پاساژ رفتیم؛ اما در نهایت تصمیم گرفتیم آن مغازه را با سفته و پول پیش، بخریم. در آن زمان هنوز چهارده روز تا هجده سالگی من باقی مانده بود. بنابراین چهارده روز صبر کردیم و بعد آن مغازه را خریدیم. من یک پنکه داشتم و دوستم هم یک چرخ خیاطی داشت. به امید خدا کارمان را شروع کردیم. مدت زمان زیادی طول نکشید که به موفقیت رسیدیم.
این عضو انجمن توسعه و بهبود کیفیت صنایع ایران از شروع تولیداتش گفت: کارم خوب بود و زندگی را به آرامی پیش می بردم، تا اینکه به زمان انقلاب رسیدیم. در آن زمان در خیابان پامنار تولیدی پوشاک داشتم. کارمان بسیار عالی بود و در روز چیزی حدود 100 تا 150 عدد کاپشن می دوختیم. هر وقت که در خیابان، کاپشن هایم را تن مردم می دیدم، بسیار لذت می بردم. لباس هایی که دوخته بودم برایم حکم فرزندانم را داشتند.
بعد از انقلاب و با رکود اقتصاد در کشور، بازارها تعطیل شدند و صنعتگرانی مانند امامی با ورشکستگی مواجه شدند. وی با یادآوری آن دوران گفت: در آن موقع برای تولید پوشاک، از خارج از کشور، چیزی در حدود صد هزار متر پارچه در رنگ های متنوع وارد کرده بودیم؛ اما در آن روزگار، بازارها بسته شدند. چک و سفته زیادی دست مردم داشتم و مجبور شدم بسیاری از پارچه ها را به نصف قیمت به فروش برسانم. بالاخره پس از مدتی اوضاع دوباره به حالت اولیه برگشت.


امامی در ادامه به گزارشگر ما گفت : در دوران جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در آنجا بود که تولید پارچه های ضدآب را از لباس های ضد گاز شیمیایی که از جنس پارچه شمعی بودند، الهام گرفت و اواخر جنگ شرکت دکاموند را به منظور تولید انواع محصولات کوت پلیمر تاسیس کرده و پس از مدتی بازار محصولات خود را در این صنعت پیدا نمود. وی در این باره گفت: تا امروز 500 قلم کالا تولید کرده ام که هیچگونه وابستگی به خارج ندارند و ارگان های ذیصلاح هم آن را تایید می کنند. تمام ماشین آلات مورد نیاز را خودم ساختم که هیچ وابستگی به اروپا و آمریکا ندارد. بدین ترتیب توانستم به فرمول‌های تولیدی و تجاری برسم که در جهان منحصر به خودم هست. با این که هیچ ارگانی به طور مستمر با من همکاری نداشته این آمادگی را دارم، ده ها هزار نفر را به طور مستقیم اشتغالزایی نمایم. من فرزند انقلاب و پیرو ولایت فقیه هستم و به هیچ جریان سیاسی تعلق ندارم.
در خاتمه، این کارآفرین نمونه خطاب به جوانان علاقه مند به کارآفرینی گفت: کارآفرینان جوان منتظر حمایت نمانند و خودشان آستین همت را بالا بزنند. متاسفانه در این کشور کسی دست کسی را برای پیشرفت نمی گیرد. هستی؛ اینطور وعده داده که تو بخواه تا من اعطا کنم. گزارش ازحسین محبی
Hosseinmohebbi1352@gmail.com