حمید پورمحمدی؛ تناقض بزرگ

دکتر حسن روحانی، هویت و موجودیت خود را از تقابل با تفکری برساخت که در طول دهه هشتاد، کشور را به آستانه بحران رهنمون ساخته بود. دستاورد آن مدیریت عوامفریب، برای کشور تحریم، رکود و تورم بود. احمدی‌نژاد را در آن ویران‌سازی، یاران فراوانی کمک کردند. گرچه سرسلسله‌جنبان آن ویرانگری شخص احمدی‌نژاد و تفکر او بود، اما نمی‌توان از همدستی و همکاری آنانی که در دولت او یاورش بودند، یاد نکرد. روحانی از دل راست میانه با اتخاذ مواضعی اصولی، خود را به عنوان کاندیدای منتقدان وضع موجود نشان داد. او با نقدی اساسی ریشه تفکر و مسیری را که ایران را به این سو کشانده بود، نمایان ساخت. پیروزی روحانی بدون قرارگیری در آن موقعیت امکانپذیر نبود. روحانی اما در دوره دوم زبانی تندتر اتخاذ نمود، چنان‌که حامیان وی نیز با توانی دوچندان برای ادامه دولتش کوشیدند. در این میان اما، به قول رئیس‌جمهور محترم دولت در بخش‌های گوناگون مملو از پاشنه‌ورنکشیده‌ها بود. حتی در برخی موارد، نیروهای سطح میانی و پایینی با رقیب پالوده می‌خوردند. یکی از نیروهابی که حضورش در دولت‌های مختلف از رئیس دولت اصلاحات گرفته تا احمدی‌نژاد و روحانی، سوالی اساسی در اذهان فعالان سیاسی و مخصوصا اقتصاددانان ایجاد کرده است، حمید پورمحمدی گل‌سفیدی است. در دولت اصلاحات همراه دکتر سیدصفدر حسینی از استانداری چهارمحال و بختیاری به وزارت اقتصاد می‌رود. در دولت احمدی‌نژاد به عنوان معاون بانک مرکزی مشغول شده و در پیشبرد اهداف اقتصادی دولت به عنوان یکی از نزدیک‌ترین یاران احمدی‌نژاد و به‌تعبیری مغز متفکر بانک مرکزی و سیاست‌های پولی و مالی ویرانگر دولت بحران‌ساز نقش‌آفرینی کرد. تعجب اما آنجاست که شخصی با این موقعیت، همچنان در دولت اعتدالی حضور دارد. آیا در جمع حامیان و باورمندان روحانی، اقتصاددان و مدیری که شایستگی معاونت جناب دکتر نوبخت را داشته باشند، یافت نمی‌شد؟ آیا جناب دکتر روحانی از پاشنه‌هایی که این افراد و دوستانشان برای رأی‌نیاوردنش بالا کشیدند، مطلع است؟ پورمحمدی را می‌توان نماد تناقض در دولت دوازدهم دانست. امید است شخص دکتر روحانی و دیگر اعضای دولت، در انتصاب مدیران به حیثیت گفتمان خود و همچنین حامیانشان حساسیت بیشتری مبذول بدارند.