کتاب از زندگی ایرانی حذف شده است

جایگاه ادبیات در ایران دستخوش تغییراتی اساسی بوده است و این ابزار فرهنگی که زمانی مهمترین و کاربردی‌ترین امکان آموزش، پیشرفت و پر‌کردن اوقات زندگی بود، همان طور که شاهد هستیم از سبک زندگی ایرانیان خارج شده است. شاید این روند به نوعی جهانی است و تمایل به خواندن و دانستن در عصر حاضر به دنیای دیجیتال و فضای مجازی کشیده شده است اما با این حال این روند بی توجهی در ایران بیش از دیگر نقاط جهان به نظر می‌آید. در این گفتگوبا شهریار عباسی، نویسنده ایرانی و برگزیده هشتمین دوره جایزه «جلال آل احمد» درباره ادبیاتی که رو به افول می‌رود، حرف زده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
***
R آقای عباسی؛ ادبیات داستانی ما نسبت به سال‌های گذشته افت کرده است؟ اگر افت داشته، شما دلیل این امر را چه چیزی می‌دانید؟ البته منظور ما سالهای دهه چهل و پنجاه ادبیات ماست!
در واقع بررسی دقیقی در این زمینه صورت نگرفته است و باید کار تحقیقاتی جامع و علمی در این زمینه انجام شود و آثار با هم مقایسه شود تا بتوانیم پاسخ درستی بدهیم. ما متر و معیار دقیق و درستی هم برای این کار نداریم. با این‌حال، به‌طور کلی دهه چهل شمسی، دهه شکوفایی اقتصادی و فرهنگی در ایران است. در دهه ۴۰ شمسی در کشور ما یک آرامش نسبی به وجود آمد و برنامه‌های موفق اقتصادی اجرا شد. علاوه بر آن، در این دهه سینما، شعر، داستان و سایر رشته‌های هنری مثل آثار معماری هم با رشد خوبی مواجه شدند. در دهه سی، چهل و پنجاه، غولهای ادبی ما به وجود آمدند. در واقع وقتی از دهه چهل می‌گوییم، از آغاز یک اتفاق بزرگ صحبت می‌کنیم. دهه شصت هم از دهه چهل ارتزاق می‌کند. در دهه شصت باز هم ما داستان نویسان خوبی داریم. اما وقتی به دهه هفتاد و هشتاد می‌رسیم دیگر ادبیات ما خالی از حضور غولها می‌شود.


R‌یعنی به نظر شما بین ادبیات قبل از انقلاب و بعد از انقلاب شکاف وجود دارد؟
انقلاب خودش شکاف ایجاد می‌کند. در ادبیات، گفتمان چپ پس از انقلاب و تاکنون فعال بوده است. در مقابل آن تلاش شد تا گفتمان انقلاب اسلامی جایگزین شود ولی واقعیت این است که گفتمان انقلاب اسلامی نتوانسته به‌عنوان یک گفتمان مطرح و غالب در ادبیات ایران مطرح شود. البته ادبیات ایران تحت‌تاثیر انقلاب و به‌ویژه جنگ قرار گرفت و آثار زیادی در این زمینه نوشته شد، ولی آن آثار نیز همچنان تحت‌تاثیر نگاه چپ و نگاهی نیز تحت‌تاثیر فلسفه‌های غربی مثل اگزیستانسیالیسم سبک‌هایی مانند رمان نو و. . . بوده است. گفتمان انقلاب اسلامی در ادبیات ناکام بوده است. دلایل زیادی هم دارد که می‌شود درباره آن صحبت کرد.
R به‌نظر شما ادبیات می‌تواند منجر به تغییر شود؟
داستان نویس روی تحولات اجتماعی تاثیر می‌گذارد و تحولات اجتماعی هم روی داستان نویسان تاثیر می‌گذارند. این یک تغییر دو طرفه است.
برای مثال، کودتای ۲۸ مرداد تا دهه‌های بعد و حتی تا به امروز روی داستان نویسی ما تاثیر داشته است. جنگ ایران و عراق یا بحران‌های اقتصادی و. . . روی ادبیات تاثیر می‌گذارند و داستان‌نویسان نیز گاهی روی ایجاد تحولات اجتماعی موثرند.
R  فكر می‌كنید را  ادبیات ما هنوز جهانی نشده است؟
جهانی شدن یک اثر هنری به عوامل متعددی بستگی دارد. نکته مهم اینجاست که ما عرضه‌ای برای این ادبیات به دنیا نداشته‌ایم. ممکن است ما هم آثاری داشته باشیم که ارزش‌ترجمه به چند زبان و حتی دیده شدن آن در کشورهای دیگر را داشته باشند. سوال اصلی این است که آیا ادبیات ما به دنیا معرفی شده و خوانده نشده است؟ در سینما فیلم‌ساز یک حلقه فیلم را دستش می‌گیرد و درجشنواره شرکت می‌کند و جایزه هم می‌گیرد. برخی از سینماگران ما مانند کیارستمی، بعد از کسب جوایز جهانی در کشور معروف می‌شوند. ادبیات ما این امکان را ندارد و زبان فارسی به یک زبان مهجور تبدیل شده است. در ایران امروز دل کسی برای ادبیات نمی‌سوزد. چرا با دولت‌آبادی این طور رفتار می‌شود؟ کار به جایی رسیده که کارش در داخل مجوز نمی‌گیرد. چرا باید این‌طور باشد؟ متاسفانه جامعه نخبه‌کشی داریم. مراکزی هم که منابع مالی را در اختیار دارند و گلوگاه ادبیات داستانی را در دست دارند، متاسفانه هیچ علاقه‌ای به ادبیات داستانی مستقل ندارند. ادبیات سفارشی تقویت می‌شود که چندان هم با اقبال عمومی مواجه نمی‌شود.
R هاینریش بل جایی می‌گوید، در رمان اتوماتیکی صفحه‌ها سیاه می‌شود و هیچ چیز گفته نمی‌شود جز آنکه چگونه کودکی روی نانش کره می‌مالد یا ماده گاوی نشخوار می‌کند! از ماهواره‌های حامل بمب اتم حرفی به میان نمی‌آید، اما همه می‌دانند که ماهواره‌های حامل بمب وجود دارند. رسالت این ادبیات چیست و در واقع مرز بین سیاست و ادبیات کجاست و آیا اصلا مرزی وجود دارد؟
داستان در واقع بازآفرینی تجربه زیستن برای کشفی در هستی است. این تعریف رمان است. به‌نظر من نوع برجسته ادبیات، رمان است و رمان روشی برای اندیشیدن است و نوعی دانش است. همان‌طور که فلسفه روشی برای اندیشیدن است و فیزیک روشی برای اندیشیدن است. رمان هم در کنار این‌ها قرار می‌گیرد. رمان جایی برای بیان نظراتی نیست که جایی دیگر به اثبات رسیده است. همان‌طور که «بل» گفته است، رمانی که اتوماتیکی می‌شود! این نوع نگاه خیلی وقت است که در جهان منسوخ شده است. شاید  یک زمانی در نگاه رئالیسم سوسیالیستی بوده و خب از بین هم رفته است! رمان روشی برای اندیشیدن با ابزاری به نام روایت است.
R به‌نظر شما چرا سرانه مطالعه در کشور ما این‌قدر پایین است؟
در این زمینه باز هم هیچ تحقیقاتی انجام نشده است، ولی ظاهراً مسلم است که آمار پایین است. تنها جایی که حاکمیت و مردم هم‌قسم شده‌اند تا علیه یک پدیده مفید اقدام کنند، همین حوزه ادبیات است. جاهایی هست که مردم بد عمل می‌کنند و حاکمیت تلاش می‌کند رفتارها را اصلاح کند (مثل رانندگی) . جاهایی هم مثل رعایت حقوق زنان هست که مردم از حاکمیت بهتر عمل کرده‌اند، ولی در رابطه با ادبیات مردم و حاکمیت با هم بد عمل کرده‌اند.
R چرا رمان‌های سترگ در ایران نوشته نمی‌شوند؟
دلایل فراوان است، ولی شاید مهم‌ترین دلیل حرفه‌ای نبودن داستان‌نویسی است. داستان‌نویس که نمی‌تواند باد هوا بخورد. برای نوشتن یک رمان نیاز به تحقیقات گسترده‌ای است. شما باید پنج سال وقت بگذارید تا یک رمان سترگ بنویسید. نویسنده از کجا باید امرار معاش کند؟ وقتی کتاب با تیراژ پانصد یا هزار نسخه چاپ می‌شود و همان هم فروش نمی‌رود، دیگر چرا منتشر شود؟
به نظر من، کتاب نخواندن مردم یکی از عوامل اصلی نوشته نشدن رمان‌های بزرگ است. ماهواره ها، فضای مجازی و در واقع تمام عواملی که به‌نوعی جانشین داستان شده است و. . . البته یک نکته مهم دیگر هم این است که جامعه ایرانی بعد از جنگ دچار نوعی شتابزدگی شده است. مثل همان اتفاقی که در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد. نسل جوان باید داستان و رمان بخواند و پله، پله به بالارفتن عادت داشته باشند. رمان دعوت انسان به درنگ در هستی است. به‌نظر شما انسانی که مادی و شتابزده شده است، مناسبتی با خواندن رمان دارد؟ در ایران امروز کمتر کسی این وقت وانرژی را برای خواندن کتاب صرف می‌کند و کتاب خواندن از سبک زندگی ایرانیان حذف شده است.
R مارکز زمانی که جایزه نوبل را دریافت می‌کند در نطقش گفت که ما در ادبیات به دنبال ساختن اتوپیایی هستیم که در آن نژادها محکوم به انزوا نباشند و همگان فرصت برابر برای زیستن روی زمین بیابند. آیا نویسنده ایرانی به این‌تراز فکری رسیده است؟
جامعه انسان داستان نویس را از درون خودش پرورش می‌دهد. آیا شما انتظار دارید در کره شمالی یک رمان‌نویس بیرون بیاید؟ در کره شمالی وقتی که اطاعت از پیشوا اصل است و هرکسی غیر از این رفتار کند محکوم می‌شود و به بدترین شکل با او رفتار می‌شود، نباید انتظار داشت که رمان منتشر شود. البته کشور ما مثل کره شمالی نیست، ولی به‌تراز قابل قبول برای رمان نویسی و رمان خوانی نرسیده است. رمان در بستری رشد می‌کند که آن بستر آماده پذیرش و حتی لذت بردن از تفاوت هاست. رمان‌نویس وقتی که به یک منظره نگاه می‌کند، دنبال تفاوت‌ها می‌گردد. جامعه باید پذیرش این را داشته باشد تا رمان نویس از دل این شرایط بیرون بیاید. من اعتقاد دارم که از کوزه همان برون‌تراود که در اوست.
R رویکرد نسل جوان داستان نویس به ادبیات داستانی را چگونه‌می‌بینید؟
در این باره الان نمی‌شود اظهار نظر کرد و در آینده باید درباره آن‌ها قضاوت شود، ولی من خیلی نگرانم. داستان نویس هایی هستند که کتابی منتشر می‌کنند و بعد متوجه می‌شوند که نوشتن فقط باعث تلف کردن عمرشان است. این دردناک است. ما استعدادهای زیادی داریم، جوان‌های مستعدی که با عشق و علاقه جلو می‌آیند. در فوتبال ممکن است کسی تلاش بکند و به جایی هم نرسد اما بالاخره تعدادی از بازیکنان رده بالا دستمزدهای میلیاردی می‌گیرند. در نتیجه جوان‌ترها شانسی برای خودشان قایل هستند اما داستان نویس‌های جوان ما به کدام داستان نویس پیشکسوت نگاه کنند؟ چشم‌انداز روشنی برای داستان‌نویس جوان وجود ندارد. داستان نویس زمانی می‌تواند کار ارزشمندی ارائه کند که به‌طور حرفه‌ای و تمام ‌وقت ذهن‌اش درگیر نوشتن باشد وگرنه وقتی غیر از این باشد، تقریباً غیرممکن است کار خوبی از آب بیرون بیاید.
R آقای عباسی نظرتان درباره کارگاه‌های داستان نویسی چیست؟
هیچ‌کس به صرف کارگاه رفتن داستان نویس نمی‌شود. بلکه باید قریحه و استعداد در او باشد. البته بعد از قریحه و استعداد باید علاقه و پشتکار هم باشد. کارگاه داستان در جهت تلاش و پشتکار است.
R کار جدیدی در دست انتشار دارید؟
‌ یک رمان دارم که کارهایش تمام شده و به ناشر سپرده‌ام. انشاءالله اگر مجوز بگیرد، اسمش «بازیگوش» است. در حال نوشتن کار دیگری هم هستم.