پشتيبان سياسي براي شهردارشدن نداشتم

  غفلت‌ها و بايدهاي مديريت‌شهري را متذكر شدم
 
گروه اجتماعي
حضور زنان در كابينه، در دولت دوازدهم تنها در حد مطالبه فعالان حوزه زن باقي نماند و تبديل به خواستي عمومي شد. درخواست‌ها براي حضور وزير زن در كابينه، هر چند بي‌پاسخ ماند، اما خبرهاي مربوط به زناني كه مديريت‌هاي كلانشهري را در شهرها و استان‌هاي مختلف به‌عهده مي‌گرفتند، زير ذره‌بين رسانه‌ها رفت و در ميان اخبار نااميد‌كننده‌اي كه از انتصاب وزراي زن مي‌رسيد، تا حدودي موجب اميدواري شد؛ زناني كه به انتخاب مردم به شوراها راه يافتند و با راي اعضاي شورا بر مسند رياست شورا تكيه زدند. اما در ميان تمام اين خبرها، نام الهه كولايي در كنار نام هفت نامزدي كه براي پست شهرداري تهران اعلام آمادگي كرده بودند، خبري بود كه تحليل‌هاي بسياري را به دنبال داشت. با توجه به اخبار و روندي كه انتخاب شهردار پايتخت داشت، پيش‌بيني‌ها اين بود كه او در ميانه راه انصراف خواهد داد، اما خواست او و پيامي كه بهانه او بود براي اعلام كانديداتوري شهرداري تهران، باعث شد تا آخرين روز در ميدان رقابت باقي بماند، هر چند كه اين روزها تاكيد مي‌كند كه «من از ابتدا مي‌دانستم نتيجه چه خواهد بود»، اما ميدان رقابت براي احراز پست مديريت پايتخت را فضاي مناسبي دانسته براي بيان حرف‌هايي كه معمولا بيان نمي‌شوند. تاكيد او در برنامه‌اي كه به شوراي شهر ارايه كرد بر محوريت انسان در فضاهاي شهري بود، همان نكته‌اي كه در گفت‌وگويي كه با او داشتيم هم آن را يادآوري كرد و گفت: «شهر فقط پل و بزرگراه نيست، بلكه محيطي است براي زندگي آرام و امن انسان‌ها.» نگاه او به مقوله مديريت شهري به واسطه تحصيلاتش نگاهي اجتماع محور است، اين نكته را نمايندگان شوراي شهر هم بعد از بررسي برنامه‌اش در شورا متذكر شدند. بعد از سرد شدن تب انتخابات و شروع به كار شورا و شهردار تهران، در دفتر الهه كولايي در دانشكده علوم سياسي دانشگاه تهران با او مروري داشتيم بر روزهاي داغ مرداد ماه و تب و تاب انتخاب شهردار تهران، 14 سال بعد از مديريت قاليباف بر پايتخت و در هفته‌هاي ابتدايي شروع به كار محمدعلي نجفي به عنوان شهردار تهران.


 
شما در شرايطي براي شهرداري پايتخت اعلام كانديداتوري كرديد كه مطالبه اجتماعي خيلي جدي‌تري براي حضور زنان در پست وزارت و به طور كلي پررنگ شدن نقش زنان در عرصه سياسي مطرح بود. حضور شما در اين مقطع بازتاب زيادي در افكار عمومي داشت. عده‌اي معتقد بودند شما موفق نخواهيد بود يا در ميانه راه انصراف خواهيد داد، اما شاهد بوديم كه با جديت به تبيين برنامه‌هاي‌تان پرداختيد و تا آخرين لحظه رقابت را ترك نكرديد، از ابتدا چقدر فكر مي‌كرديد شانس موفقيت در اين رقابت را داريد؟ انگيزه شما از حضور و ادامه رقابت براي شهردار شدن پايتخت چه بود؟
واقعيت اين است كه من اصلا برنامه‌اي براي شهردار شدن نداشتم. زماني كه سه نفر از اعضاي شوراي شهر؛ خانم‌ها اماني، نژادبهرام و دكتر خداكرمي تماس گرفتند و گفتند كه مي‌خواهيم نام يك خانم را در ميان نامزدهاي شهرداري تهران بگنجانيم، من در سفر بودم و در زندگي شخصي هم شرايطي داشتم كه در آن هنگام آمادگي پذيرش اين پيشنهاد را نداشتم، به همين دليل با قاطعيت جواب رد دادم و گفتم به هيچ‌وجه حاضر نيستم وارد چنين رقابتي شوم. نه برنامه‌اي براي اين كار دارم و نه تمايلي براي حضور در اين رقابت.
اما تماس و اصرار اعضاي يادشده از شوراي شهر و اصرارشان بر اين موضوع و تاكيد بر اينكه هيچ كدام از گزينه‌هايي كه اين پيشنهاد را با آنها مطرح كرديم، نپذيرفتند كه حضور پيدا كنند و ما بايد يك نفر را كه در سطح ملي شناخته شده باشد به عنوان نماينده زنان معرفي كنيم، بايد با دست پر وارد اين عرصه شويم، ادامه يافت. از طرفي اخباري هم كه در حوزه رياست‌جمهوري مي‌آمد، اخبار اميدوار‌كننده‌اي نبود، به ويژه كه در مراسم افطاري رياست‌جمهوري، آقاي روحاني آب پاكي را روي دست فعالان زن ريختند. كساني كه پاي‌شان روي زمين بود! جواب‌شان را گرفتند: وقتي آقاي روحاني گفتند كه: «نمي‌شود كه خانم‌ها را به يك باره از پايين بياوريم، بگذاريم بالا!» از سوي ديگر من به عنوان يك فعال اجتماعي- سياسي وظيفه خودم مي‌دانم كه به مردم اميد و انگيزه حركت بدهم. به‌ويژه به زنان و جوانان پيام و انرژي مثبت بدهم كه بايد اميدوار باشيم و تلاش كنيم. به همين دليل احساس كردم حالا كه كسي نمي‌آيد، من حتما بايد حضور پيدا كنم.
من هنوز روحيه وظيفه‌گرايي و مسووليت‌شناسي سال 57 را دارم. بر خودم واجب دانستم كه بيايم. دليل اصلي‌ام هم اين بود كه فكر كردم بايد اين موضوع را اثبات كنيم كه «زنان انسان هستند» و با توانايي‌هاي‌شان بايد ديده شوند. بايد اثبات كنيم زنان هم مثل مردان توانايي‌هايي دارند كه وقتي قرار است در جامعه ارزيابي صورت بگيرد كه چه كسي چه تكليف و وظيفه‌اي را به عهده بگيرد، نبايد اين را ملاك قرار دهيم كه اين فرد زن است يا مرد. اما مي‌بينيم در جوامع در حال توسعه، مثل جامعه ما، وقتي قرار مي‌شود فردي براي كاري در نظر گرفته شود، به شكل سنتي و پايدار فرض اوليه بر اين است كه «اين فرد مرد است.» زن ابتدا بايد خود را به عنوان يك انسان برابر، داراي توانمندي‌هاي قابل محاسبه و ارزشيابي، اثبات كند و بعد مورد ارزيابي قرار گيرد. توانايي‌ها و مهارت‌هايش ديده شود.
اين مشكل جامعه ما نيست، بلكه مشكل تمام جوامع منطقه‌اي است كه ما در آن زندگي مي‌كنيم. اما در جامعه ما زنان تجربه‌هاي بسيار ارزشمندي اندوخته‌اند و توانمندي‌هاي انساني خود را به اشكال مختلف نشان دادند. با اين‌حال ما شاهد هستيم كه نزديك به چهار دهه از تمجيد و تكريم در مورد حقوق انساني زنان، شأن و جايگاه زنان و ديدگاه خداوند نسبت به زنان، زنان هنوز از دستيابي به بسياري از حقوق اوليه انساني خود بازمانده‌اند. اصلا ما چرا حجاب را قبول كرديم؟ حجاب را قبول كرديم تا در اجتماع به عنوان انسان‌هاي برابر و نه سوژه‌هاي جنسي حاضر شويم. توصيه رهبران انقلاب اسلامي اين بود كه زنان از خانه‌ها بيرون بيايند، فعاليت اجتماعي داشته باشند. امام خميني اين بحث را مطرح كردند كه زنان به ميدان بيايند، با حجاب بيايند، با رعايت شوونات اسلامي، هيچ منعي براي آزادي زنان وجود ندارد. زنان ايراني هم اين شرايط را پذيرفتند. اما ما امروز شاهد هستيم كه در چه شرايطي قرار گرفته‌اند.
در اين رقابت‌هاي اخير هم شاهد بوديد كه هيچ‌كس در مورد پيشينه آقايان صحبت نمي‌كرد كه اين آقا چه سابقه‌اي دارد؟ اما همه توجه‌ها به اين بود كه اين زن از كجا آمده؟ چطور مي‌خواهد شهردار تهران شود؟ اين زن كه استاد دانشگاه است! اصلا شهردار نبوده و سابقه كار اجرايي ندارد. اينها بحث‌هايي بود كه نشان مي‌داد چقدر مساله زن بودن اهميت داشت و زيرسوال بود كه «مگر يك زن مي‌تواند؟» اصل و پيش‌فرض اين است كه يك زن نمي‌تواند، مگر اينكه خلافش ثابت شود! من مي‌خواستم خلافش را ثابت كنم.
در برنامه‌اي كه شما ارايه كرديد مفاهيمي مطرح شد، مثل هويت اجتماعي در شهر و همين طور حضور زنان و اولويت دادن به انسان در فضاهاي عمومي شهر، قبل از اينكه بخواهيد به عنوان يكي از گزينه‌هاي شهرداري تهران، برنامه‌اي تدوين كنيد، چه نگاهي به تهران داشتيد و در زمان تدوين برنامه چقدر نگاه‌تان به موضوع مديريت شهري مثل تهران تغيير كرد؟
رشته تحصيلي من علوم سياسي است. يكي از مباحثي كه در علوم سياسي مطرح است، مساله توسعه و توسعه نيافتگي است. توسعه ارتباط مستقيم با شرايط و جايگاه جامعه، هم به لحاظ داخلي و هم به لحاظ بين‌المللي و جهاني دارد. من از سال 54 كه وارد رشته علوم سياسي شدم موضوع توسعه و توسعه‌نيافتگي اقتصادي و سياسي را دنبال مي‌كردم. يكي از مهم‌ترين وجوه توسعه‌نيافتگي، شهرهايي هستند كه فقط شكل و ظاهر يك شهر را دارند. شهر هستند، اما شهر نشده‌اند. در واقع روستاهايي بزرگ شده هستند. انسان‌هاي بسيار زياد در كنار هم قرار گرفته‌اند، بدون اينكه فرهنگ مدني و فرهنگ شهري بتواند روابط آنها و زندگي‌شان را در كنار هم تنظيم كند. به همين دليل مي‌بينيم كه شهرهاي بزرگ در جوامع توسعه‌نيافته با انبوهي از مشكلات روبه‌رو هستند. اين همان دفرمه شدن و تحريف پديده و مفهوم نوشدن و نوگرايي است. ما تنها در ظاهر نو مي‌شويم، آدم‌ها سوار ماشين‌هاي آخرين سيستم هستند، اما نوع رفتار و فرهنگ و شيوه‌ رانندگي‌شان را وقتي مي‌بينيم، متوجه مي‌شويم كه اين آدم‌ها فقط ظاهرشان تغيير كرده است به لحاظ ذهني و فكري و نگرشي، تغييري در آنها اتفاق نيفتاده است. مجموعه گسترده و پيچيده از اين مسائل را در زندگي شهري مي‌بينيم.
اين چند هفته كه براي تدوين و تبيين برنامه‌ام براي «مديريت شهر تهران» وقت گذاشتم، فرصتي بود كه روي اين موضوع تمركز كنم. شهر فقط پل و بزرگراه نيست، بلكه محيطي است براي زندگي آرام و امن انسان‌ها. در برنامه‌اي هم كه ارايه كردم، موضوع انسان را برجسته كردم. اين دوره‌ زماني، فرصت مناسبي بود براي من به عنوان يك معلم سياست و كسي كه علوم اجتماعي خوانده، تا جامعه را متوجه يك غفلت بزرگ تاريخي كنم. من به تمام مهندسين و پزشكاني كه مي‌آيند، كار سياسي مي‌كنند ارادت دارم، اما بايد بگويم جامعه سازوكار تغييرهاي خود را دارد. جامعه را بايد جامعه‌شناسان و مديراني كه فن مديريت و ارتباط انساني را مطالعه و درك كرده‌اند، اداره كنند. جامعه ما را هميشه مهندسان و پزشكان اداره كرده‌اند. اما بايد اين نكته را يادآوري كرد كه در مديريت شهري، شما با مجموعه‌اي از انسان‌ها طرف هستيد. جامعه هويت و ويژ‌گي‌هاي خاص خود را دارد، جامعه سازوكار تغيير خود را دارد، اينها نكاتي است كه در جامعه ما گم شده است.
در دوره‌هاي مختلف بسياري از افرادي كه با علوم اجتماعي و علوم انساني سرو كار نداشتند، نگاه‌شان به انسان‌ها نگاه مبتني بر علوم تجربي و فني بوده است. مثل اين است كه بخواهند با تكنيك‌هاي مهندسي انسان را مديريت كنند. مگر انسان پيچ و مهره است؟ اجرا و مديريت برنامه‌هاي توسعه با «مهندسي‌كردن توسعه» متفاوت است. اين واژه‌ها نشان مي‌دهد ما نگاهي غيرواقع بينانه به مسائل انساني داريم. برخلاف كشورهاي پيشرفته جهان كه اين امكان را دارند كه علماي جامعه‌شناس و متخصصين علم سياست، روانشناسي، مردم‌شناسي و روابط بين‌الملل در مسائل اجتماعي ورود كنند و بروز فعال دارند، در اينجا همه‌چيز از زاويه علوم مهندسي و پزشكي مديريت مي‌شود. اما در فرصتي كه دست داد، توانستم در قالب برنامه‌اي كه ارايه كردم بگويم مديريت شهري مديريت صرفا موضوعي مهندسي نيست. ما به مهندس عمران و شهرساز و مكانيك احتياج داريم، اما مديريت شهري مديريتي است براي انسان و جامعه. بنابراين به جاي نگاه تنها سخت افزاري مجالي يافتم تا به سطح نرم‌افزاري مديريت شهري بپردازم. اين فرصت مغتنمي براي من به عنوان يك معلم سياست بود. مجالي كه بتوانم در مورد اقتصاد سياسي نابرابري در تهران صحبت كنم و لايه‌هاي عميق‌تر محروميت‌ها را هدف قرار دهم.
در كنار نگاه‌هاي مهندسي و پزشكي مي‌شود نگاه اجتماعي به بحث مديريت شهري را هم گنجاند، اما مساله اينجاست كه اين خلأ و نبود نگاه اجتماعي به مسائل شهر به طور كلي ديده نشده است و در هيچ مقطعي ضرورت وجود آن احساس نشده؛ علت اين امر به نظر شما چيست؟
دقيقا همين طور است. علت آن اين است كه از نظر تاريخي از زماني كه ما با جهان مدرن ارتباط برقرار كرديم، تمركزمان روي طب و مهندسي بود، جوانان ما رفتند طب و مهندسي خواندند و برگشتند تا جامعه را اداره كنند! چيزي كه ما در موج مدرنيته در ايران مي‌بينيم، از زمان اميركبير و قائم مقام و همه كساني كه نگران عقب ماندگي ايران بودند، دانشجويان ايران و جوانان ايراني را فرستادند به اروپا براي تحصيل. اين جوانان رفتند طب و مهندسي خواندند، كه بسيار هم ضروري بود ولي مديريت تغييرهاي اجتماعي در سطح رسمي و غيررسمي را هم آنان برعهده گرفتند. در دهه‌هاي قبل از انقلاب اسلامي و البته بعد از انقلاب اسلامي هم اين روند ادامه پيدا كرد. باز هم حاكميت مهندسان و پزشكان بر اداره امور اجتماعي پررنگ شد. جامعه متشكل از انسان‌هاست، جامعه فيزيك نيست، روح دارد.
برگرديم به بحث حضور زنان، در چند هفته‌اي كه نام شما در كنار نام آقايان به عنوان گزينه‌هاي شهرداري پايتخت مطرح بود، عده بسياري تاكيد بر اين داشتند كه يك زن نمي‌تواند مديريت كلانشهري مثل تهران را به عهده بگيرد و دلايل خودشان را هم داشتند، به نظر شما زنان تا چه ميزان مي‌توانند در مديريت كلانشهري مثل تهران موفق ظاهر شوند؟ اگر در رقابت‌ها پيروز مي‌شديد، فكر مي‌كنيد نقطه قوتي كه به عنوان يك زن در اين پست داشتيد چه بود؟
من از نظر سياسي هيچ پشتيباني نداشتم، احزاب سازوكارها و بده بستان‌هاي خود را داشتند. من معلم سياست هستم وبه خوبي مي‌دانستم كه قاعده اين بازي چيست. اما اجازه ندادم كه اين مسائل انگيزه‌ام را تحت تاثير قرار دهد. من از اين فرصت استفاده كردم تا بسيار از موارد مورد غفلت و بايدها و بايسته‌هاي مديريت شهري را مطرح كنم. شايد خيلي‌ها مي‌خواستند من حضوري نمايشي داشته باشم، البته اين هم خيلي فرض ضعيفي نيست. همچنان كه مرتب ابراز تعجب مي‌كردند. تصور نمي‌كردند يك زن بيايد و براي مديريت شهري برنامه‌اي مدون و كاربردي ارايه بدهد. اما اين را در نظر نمي‌گرفتند كه يك زن هم مي‌تواند با همكاري يك تيم متخصص و تشكيل يك گروه مشورتي كارآمد و پرانگيزه اين وظيفه را به خوبي انجام دهد. اين يك فرصت براي من بود براي اينكه غفلت‌ها را تذكر دهم.
زنان كل‌نگر هستند، ضمن اينكه نكات ريز و جزيي را مي‌بينند، اما نگاه كلان به مسائل دارند. همين امر باعث مي‌شود همه ابعاد زندگي شهري با هم ديده شود. بعد هم منافع عمومي بيشتر ديده شود. زنان نشان داده‌اند كه بيشتر به دنبال مسائل رفاهي هستند تا سياست قدرت. اگر زنان در راس مديريت‌هاي شهري باشند، اموري را مي‌بينند كه در مديريت‌هاي مردانه، به تبع مسائل، محيط زندگي و اولويت‌هاي‌شان ديده نمي‌شود. مديريت‌هاي زنانه مي‌تواند نگاه‌هاي جديدي را در مورد آسيب‌هايي كه در جامعه در حال گسترش است، ايجاد كند. اينكه دنيا روي مساله گنجاندن زنان در مديريت‌ها تمركز مي‌كند، از يك بعد به مقوله حقوق بشر برمي‌گردد كه به عنوان يك انسان به زن اين حق را مي‌دهند. اما دليل ديگر آن الزام توسعه است كه، اگر مي‌خواهيم از همه منابع توسعه استفاده كنيم، بايد از بهترين‌ها استفاده كنيم، چه زن باشد چه مرد.
پس ما فقط از زاويه حقوق بشري صحبت نمي‌كنيم كه اين حق زنان است. بله هست، اما از زاويه ديگر اين حق جامعه است كه از اين نگاه مادرانه لطيف و غيرخشن برخوردار شود. اتفاقا اين صحبت را با دكتر نجفي هم داشتيم كه هر كسي وارد تهران شود، در نگاه اول متوجه مي‌شود كه تهران يك شهر مردانه است. نمادها و نماها نشان مي‌دهد كه اين جامعه، جامعه‌اي است كه در آن قرن‌ها زنان به خانه‌ها تعلق داشتند. بازار براي مردان بوده، سياست براي مردان بوده، جنگ براي مردان بوده است. دو حوزه عمومي و خصوصي از هم جدا بوده، انقلاب اسلامي اين فضا را ايجاد كرد كه زنان بايد به عرصه عمومي بيايند. به نام دين هم بيايند، منعي هم وجود ندارد. گفتند با حجاب بياييد در عرصه عمومي، زنان كه حجاب را پذيرفتند و آمدند، چرا نمي‌گذاريد از اين امكانات استفاده كنند؟
من اين رقابت را يك فرصت ديدم براي انجام تكاليف. تا وظايفم را به عنوان يك معلم انجام دهم. با علم به اينكه مي‌دانستم نتيجه چه خواهد بود. نتيجه براي من كاملا روشن بود و مي‌دانستم چه اتفاقي خواهد افتاد. چون مواردي پيش آمد، بعد از اينكه من برنامه‌ام را در نشست عمومي شوراي شهر ارايه كردم، به من گفتند برنامه شما مثل برنامه آقاي نجفي بود! من در جواب گفتم برنامه آقاي نجفي مثل برنامه من بود! اين رفتارها نشان مي‌دهد كه هنوز بسياري نمي‌خواهند بپذيرند كه يك زن آمده و يك برنامه قابل دفاع و قابل توجيه براي مديريت شهر تهران ارايه داده است. چون به طور پيش‌فرض مردي كه رقيب من است براي اين سمت موجه‌تر است. من بايد با آن متر و معيار سنجيده شوم. من با اينكه مي‌دانستم نتيجه چه خواهد بود. مي‌توانستم بگويم تلاش من نتيجه نخواهد داد ولي با اميد دادن به جامعه، فعاليتم را دنبال كردم. برايم روشن بود، احزاب توافق‌هاي‌شان را كرده بودند و اخبار را هم داشتم، اما من به عنوان يك فعال سياسي - اجتماعي انجام وظيفه كردم.
همان كاري كه خانم اعظم طالقاني در هر دوره از انتخابات رياست‌جمهوري انجام مي‌دهند. مي‌شود گفت حضور شما بيشتر از اينكه براي احراز يك پست باشد، حامل پيامي براي جامعه بود؟
دقيقا. براي خود من روشن بود كه نتيجه چيست. اما به اين نكته بايد توجه كرد كه دوره‌هاي برگزاري انتخابات، دوره‌هايي است كه به افزايش آگاهي‌هاي جامعه كمك مي‌كند. يكي از نيازهاي ما آموزش و ارتقاي دانش جامعه است. ما هم معلميم و از هر فرصتي استفاده مي‌كنيم براي آموزش دادن. من اين مجال را به عنوان يك كلاس مي‌ديدم؛ كلاسي كه در آن مي‌توانم در مورد واقعيت‌هاي يك جامعه شهري بي‌سروسامان صحبت كنم. براي من خيلي مهم بود در مورد نقش نهادهاي مدني صحبت كنم و كارآمدي و تاثير اين نهادها را يادآوري كنم. اين موارد همه در برنامه‌هاي مصوب شورا و شهرداري وجود دارد. وقتي وزن اينها را مي‌سنجيم، براي نمونه يك بدنه نحيف و باريك در بخش محيط زيست مي‌بينيم. در بخش حمايت از نهادهاي مدني هم همين را مي‌بينيم. اما از طرفي يك بودجه عظيم در بحث ساخت و ساز و حمل و نقل مي‌بينيم. اما در حمل و نقل همان اندازه كه بايد براي فراهم كردن زيرساخت‌ها تلاش شود، نياز به فعاليت‌هاي فرهنگي وجود دارد كه جامعه بپذيرد مصلحت عمومي اين است كه خودروي شخصي نياوريم و يك مسيرهايي را پياده برويم. اينكه فقط به فكر منفعت خودمان نباشيم. بپذيريم كه مصالح عمومي ايجاب مي‌كند كه اين تغيير رفتارها اتفاق بيفتد. نمي‌شود گفت فرهنگ وقتي تغيير مي‌كند كه امكانات ايجاد شود. به موازات تامين امكانات بايد به موضوع فرهنگ هم توجه شود.
نكته ديگري كه خيلي براي من مهم بود اين بود كه اقتصاد سياسي نابرابري در تهران چيست؟ منافع كدام افراد، گروه‌ها، باندها و كدام جريان‌ها در تحولات مديريتي تهران تامين مي‌شود؟ منافع مردم كجا است؟ براي من مردم مهم بودند، نه پوپوليسمي كه نانش را يك عده ديگر خوردند و هزينه‌هايي را براي كشور به بار آوردند، بلكه مردم بماهُو مردم، عموم افرادي كه بايد منافع‌شان در تهران ديده مي‌شد. درواقع خودم را نماينده آنها مي‌دانستم. تمركز بر منابعي كه به درستي استفاده نمي‌شود و هرز مي‌رود، در اقتصاد سياسي نابرابري در تهران هزينه مي‌شود، بدون اينكه اكثريتي از مردم از آن استفاده كنند. در حالي‌كه مي‌توان از اين ظرفيت‌ها براي بهبود ارتباطات مردم در سطح شهر استفاده شود.
فكر كردم كه من به عنوان يكي از اين هفت نفر نامزد مي‌شوم و مجال آن را خواهم داشت كه از اين مسائل صحبت كنم. مجال خواهم داشت از دهان اين مردم، حرف‌هاي‌شان را بزنم. فكر مي‌كنم ما به عنوان روشنفكر‌هايي كه بيشتر از ديگران چيزهايي را مي‌دانيم، وظايفي داريم كه در عالم عمل و اجرا از آن استفاده كنيم. دغدغه زن بودن و انسان بودن جاي خود، از نظر علمي هم فكر مي‌كردم كه اين وظيفه من است كه حوزه‌هايي را كه به آنها توجه نمي‌شود، مثل بحث ديپلماسي شهري و ارتباط با شهرهاي ديگر جهان و اين گونه موارد را مطرح كنم. ظرفيت‌هاي عظيم تهران براي گردشگري فرهنگي و تاريخي، كه متاسفانه در جامعه ما گم شده است. شهرها در حد روستاهاي خيلي بزرگ اداره مي‌شوند. در واقع مي‌توان گفت ما در مفهوم دقيق كلمه شهر نداريم، پس شهروند هم نداريم، در نتيجه زندگي شهري هم نداريم... .
ما بعد از خانم صدر اعظم نوري كه در دوره آقاي كرباسچي شهردار منطقه 6 تهران بودند در پايتخت شهردار زن نداشتيم، اما در اين دوره شاهد حضور زنان در پست‌هاي مديريت شهري در شهرهاي كوچك بوديم، هرچند بعضي شهرها مجبور به عزل شهرداران زن خود شدند و مقاومت‌ها براي حضور زنان در پست‌هاي مديريت كلان در شهرها همچنان ادامه دارد، فكر مي‌كنيد چقدر زمان لازم است تا مطالبات زنان براي حضور در پست‌هاي مديريت شهري تبديل به روال و روند يا حتي فرهنگي پذيرفته شده در جامعه شود؟
تبديل شدن اين نگاه به فرهنگ، سال‌ها طول مي‌كشد، اما نكته مهم‌تر اين است كه وقتي اراده سياسي و حمايت احزاب وجود داشته باشد، حفظ و گسترش آن ساده‌تر صورت مي‌گيرد. ما احتياج به اين داريم كه زنان مايوس نشوند، كه خواسته‌شان تامين نشده است. مي‌دانيم كه امسال در انتخابات شوراها تعداد زنان در كل كشور كمتر شد، در بعضي شهرها هم اين مشكل را داشتيم كه فضاها خيلي مردانه شد. با وجود اينكه در تهران توانستيم اين سهميه را به زنان بدهيم. ما راهي جز ادامه دادن اين مسير نداريم. با كنار كشيدن يا مايوس شدن، فقط جريان‌هاي ضدزن را تقويت مي‌كنيم. اين نكته‌اي است كه بايد به آن توجه شود. اگر تداوم وجود داشته باشد، بدون شك در سال‌هاي آينده تعداد بيشتري از زنان را در پست‌هاي مديريت شهري خواهيم داشت. نكته مهم‌تر اينكه زناني كه در اين دوره در پست‌هاي شهردار يا رييس شورا قرار گرفتند، هم بايد به اهميت و راهبردي بودن موقعيت‌شان بيشتر توجه داشته باشند؛ اين مساله مهمي است.
ما نيازمند الگوهاي موفق هستيم. اگر زناني به ناحق و ناشايستگي در اين موقعيت‌ها قرار بگيرند، راه را براي كساني كه در آينده مي‌خواهند در اين مسير قرار بگيرند، دشوار خواهند كرد. بي‌اعتمادي جامعه نسبت به توانمندي‌هاي زنان تشديد مي‌شود. مردان در جامعه ما نيازي به اثبات خودشان ندارند، اگر مردان موفق نباشند كسي به جنسيت‌شان اعتراض نمي‌كند. نمي‌گويند چون مرد بود اين اتفاق افتاد. اما در مورد مديران زن همه تمركز مي‌كنند كه چون زن بوده، اين مشكلات پيش آمده! اين به دليل ناباوري نسبت به زنان است. نبايد در برابر اين موضوع كوتاه بياييم و عقب‌نشيني كنيم. اما نكته مهم اين است كه ما ربط اين تقاضاها را با فضاي سياسي در نظر داشته باشيم. اگر فضاي سياسي كشور تداوم پيدا كند، نگرش‌هاي اصلاح‌طلبانه و دموكراتيك كه الان نفوذ دارند و تاثيرگذار هستند، تداوم پيدا كنند، مي‌توانيم شاهد پيشرفت‌هاي بعدي باشيم. اگر عقب‌نشيني كنيم، بسياري از موقعيت‌ها را از دست خواهيم داد. اين اتفاقي بود كه در پايان دو دوره احمدي‌نژاد در بسياري از حوزه‌ها افتاد. ما ناچار به بازسازي موقعيت‌هايي شديم كه از دست داده بوديم.
از طرف ديگر در برنامه ششم توسعه سهميه 30 درصد مديريت براي زنان ابلاغ شده، مهم اين است كه مجلس، فعالان سياسي و رسانه‌ها براي تحقق اين امر و نسبت به افزايش ظرفيت‌هاي موجود پيگير و مطالبه‌گر باشند. از نظر حقوقي و قانوني ظرفيت‌هاي خوبي به وجود آمده، درست است كه ما شهردار زن در تهران نداريم، اما دكتر نجفي به فراكسيون زنان و شوراي شهر قول داده‌اند كه تا پايان چهار سال اين راهبرد را دنبال كنند تا اين افزايش شمار زنان در مديريت شهري را بتوانيم تجربه كنيم. در حال حاضر تنها حدود 4 درصد سهميه زنان براي مديريت‌هاي شهري وجود دارد كه آن هم با ملاحظات خاص سياسي اتفاق افتاده است. شايستگي‌ها در بسياري مواقع مبنا نبوده، نياز داريم كه اين روند را تحت كنترل و نظارت داشته باشيم. دكتر نجفي چون رويكرد توسعه‌اي دارند، اين را مي‌پذيرند كه الزام توسعه، به كار گرفتن زنان است. برنامه‌هاي توسعه بدون به كار گرفتن زنان قابل تحقق نيست.
عده‌اي معتقدند دليل اينكه ما شهردار زن نداريم، اين است كه يك شهردار بايد يك روحيه عملياتي داشته باشد و شهردار بودن در تناقض با ماهيت وجودي يك زن است، نظر شما در مورد اين نقطه نظر مخالفان حضور زنان در مديريت شهري چيست؟
اينها بهانه‌هايي است براي عقب زدن زنان. ما در بسياري حوزه‌ها بحث‌مان اين نيست كه در همه معاونت‌ها و تمام موقعيت‌ها، زنان و مردان 50 -50 حضور داشته باشند. ما مي‌گوييم متناسب با توانمندي‌ها، شايستگي‌ها و مهارت‌هايي كه زنان به‌دست آورده‌اند، جايگاه رشد داشته باشند. زنان هيچ جا جايگاه رشد ندارند. ما بايد بخش‌هاي ميداني- عملياتي و دفاتر و محيط‌هاي ستادي را از هم جدا كنيم. مديريت امروزي اين نيست كه شما آستين بالا بزنيد و برويد وارد كار فيزيكي شويد. اين يك تلقي خيلي سنتي است و دليل آن هم اين است كه فضاي غالب، فضاي مردانه است. مگر فقط شهرداري است، شما اگر آموزش و پرورش و وزارت بهداشت را مستثني كنيد، باقي وزارتخانه‌ها كمابيش اين فضا را دارند. وزارت اقتصاد و بانك‌ها؟ خانم‌ها كجا هستند؟ فقط تا يك مرحله جاي رشد دارند. در يك اداره مي‌بينيم تمام كارمندها خانم هستند اما مديران همه مرد هستند. به تعبير يكي ازدوستان ما بحث سقف‌هاي شيشه‌اي هم ديگر مطرح نيست، سقف‌ها بتني است...
اين نظرها براي به انحراف بردن بحث‌هاي ما است. ما نگفتيم در همه حوزه‌ها زنان و مردان بايد به شكل مساوي حضور داشته باشند، اصلا در بعضي حوزه‌ها شايد لازم باشد 90 درصد مديران زن باشند. مثلا در حوزه‌هاي فرهنگي- اجتماعي خانم‌ها كجا هستند؟ نكته ديگر هم اين است كه در بسياري از حوزه‌ها وقتي زنان وارد مي‌شوند، بازي‌هاي حاكم را بر هم مي‌زنند. همين امروز يكي از همكاران من آمده بود، وقتي در سفر بوده از مديريت بركنارش كرده‌اند. چرا؟ چون وارد زد و بندهاي حاكم نمي‌شود. ما كه مي‌دانيم مسائل چيست؟ فقط مساله اين نيست كه زنان در پست‌هاي مديريتي نمي‌توانند كار عملياتي كنند، مسائل خيلي پيچيده‌تر از اين حرف‌هاست. زنان در پست‌هاي مديريتي وارد بازي‌هاي قدرت نمي‌شوند. بيشتر به مسووليت‌ها و وظايف‌شان توجه دارند. انتظاري كه ما از شوراي شهر داريم، اين است كه اعضاي شوراي شهر بر شايسته‌سالاري و شايسته‌گزيني نظارت خود را با دقت اعمال كنند. يعني جنسيت ملاك نباشد، همان طور كه رنگ و نژاد ملاك نيست.
كساني كه در چارچوب مقررات و قوانين رسمي كشور فعاليت مي‌كنند، بايد بتوانند رشد كنند. اما ما را با اين بحث‌ها مواجه مي‌كنند تا عقب نگه داشتن زنان را توجيه كنند. حوزه‌هايي كه اين توانمندي‌ها را مي‌توانند پوشش دهند، مثل سازمان زيبا‌سازي شهر تهران، چند خانم در اين سازمان مدير هستند؟ چرا نبايد مدير سازمان زيبا‌سازي يك آرشيتكت يا دكوراتور يا... زن باشد؟ زنان در حوزه مديريت شهري كجا هستند؟ اين موارد را پيش مي‌كشند كه ما سكوت كنيم. يك ناباوري تاريخي نسبت به زنان و توانمندي‌هاي زنان كه ريشه‌هاي عميق دارد، در جامعه ما همچنان حاكم است. مهم پايداري و مداومت است، مهم خسته نشدن و مايوس نشدن است و مهم انتظار غيرواقعي نداشتن است. من فكر مي‌كنم ما زنان بايد اين موضوع را دنبال كنيم، به دليل اينكه اين الزام توسعه است، اگر مي‌خواهيم وضعيت بهبود پيدا كند، بايد نقش زنان در اين مديريت‌ها ارتقا پيدا كند تا اين نگاه گسترش پيدا كند.
فكر مي‌كنيد پايتخت ايران چقدر با زنان مهربان است؟ شايد در نگاه كلي‌تر بتوانيم بپرسيم چقدر با آدم‌ها مهربان است و چقدر انسان در توسعه شهري ديده مي‌شود اما اگر بخواهيم دقيق‌تر نگاه كنيم با توجه به مطالعاتي كه در روند تدوين برنامه‌تان داشتيد، فكر مي‌كنيد تهران چقدر فضا براي زندگي و رفاه زنان دارد، چطور مي‌شود كاري كرد كه زنان در شهر تهران زندگي راحت‌تري داشته باشند؟
وقتي شما زنان را موجوداتي خانگي ببينيد كه فقط بايد نقش‌هاي خاصي را ايفا كنند مثل نقش مادري يا همسري، به اين معني كه زنان تابع هستند، تحت كنترل هستند، تحت كفالت هستند و زن در واقع در معيت مرد زندگي مي‌كند و تحت حمايت مرد قرار مي‌گيرد‌، وقتي اين تفكر حاكم باشد، مبلمان شهري هم بر همين اساس شكل مي‌گيرد و طراحي مي‌شود. اما اگر شما بپذيريد شمار زيادي از دختران اين شهر ممكن است ازدواج نكنند، يا مردي كنارشان نباشد كه حمايت‌شان كند يا شرايطي داشته باشند و مجبور باشند براي اينكه زندگي شرافتمندانه‌اي داشته باشند تا دير وقت كار كنند و نتوانند قبل از غروب آفتاب در خانه باشند. بايد امنيت اين فرد را حفظ كنيد. اگر اين را بپذيريم و لمس كنيم و فكر نكنيم كه حتما همه دخترها در يك سني ازدواج مي‌كنند و اگر شرايط يك دختر تنها را در شهري مثل تهران درك كنيم، آنگاه به اين فكر مي‌كنيم كه فضاهاي عمومي و مبلمان اين شهر بايد به يك شكلي تغيير كند و طراحي شود كه امنيت زنان را در تمام ساعات شبانه روز تامين كند. اين مسائل را فقط يك زن مي‌تواند درك كند. يك مرد نمي‌تواند اين ناامني را درك كند. البته شايد يك مرد جامعه‌شناس هم كه شناخت خوبي از جامعه دارد، اين موضوع را متوجه باشد اما اين نيازمند اين است كه شما يك مساله را از زواياي مختلف ببينيد. پديده اجتماعي يك لايه نيست و يك عامل تنها بر آن تاثيرگذار نيست؛ مجموعه‌اي از عوامل موثر وجود دارد، چه كسي مي‌تواند ببيند؟
اين همان چيزي است كه از ابتدا اشاره كردم كه بايد اول از منظر علوم انساني به سراغ يك مساله برويم. دوم اينكه يك زن اين مسائل را مي‌بيند، زني كه خود با اين مسائل و مشكلات درگير بوده، يك مرد نمي‌تواند چنين نا امني را درك كند. البته بسياري از مردان در جامعه نا امني را تجربه مي‌كنند، نمي‌خواهم امنيت را اختصاص بدهم به زنان. اما زنان دچار آسيب‌پذيري‌هايي هستند كه بسياري از مردان دركي از آن ندارند. كساني كه اين تفكر را دارند كه زن موجودي است خانگي، هنوز هم زياد هستند. كساني كه حامي اين تفكر بسيار پر قدرت و تاريخي هستند معتقدند زن كه نبايد در خيابان باشد. اين نگاه تقسيم كرده كه حوزه عمومي متعلق به مردان است. در حالي كه تحولات جامعه ما نشان مي‌دهد كه اين پوسته در حال شكافته شدن است و ناگزير بايد اين تغييرها اتفاق بيفتد. اگر اين اتفاق نيفتد نتيجه‌اش مي‌شود آسيب‌هاي اجتماعي. در مديريت‌ها اين بعد و اين مسائل ديده نمي‌شود. همين مي‌شود كه توسعه شهري ما به شكلي دفرمه اتفاق مي‌افتد. فقط ظاهر تغيير مي‌كند. روستاها بزرگ مي‌شوند و شما مدنيتي نمي‌بينيد. باز مي‌رسيم به اين موضوع كه مديريت زنان فقط بحث دفاع از حقوق زنان نيست؛ پيامدهاي مهمي براي آرامش، ثبات و امنيت شهر و تعادل پيدا كردن آن دارد. اين براي ما بسيار مهم است اما متاسفانه دركي از اين موضوع وجود ندارد.