فعالان سیاسی در گفت‌وگو با «ابتکار» بررسی کردند مصائب تغییرهویت نسل های انقلابیون

نسترن فراهانی
هرچند فوت ابراهیم یزدی دبیرکل حزب نهضت آزادی از تلخ ترین رویدادهای اخیر در عرصه سیاسی بود اما موجب شد یکی از مسائل مغفول مانده دهه‌های اخیر باردیگر مطرح شود و آن نوع رفتار با نسل اول انقلاب ود که ابراهیم یزدی یکی از آن به شمار می‌آمد. به طوری که حتی برخی تاکید داشتند طی 4دهه اخیر رفتارها با نسل اول جدا از گرایش‌های سیاسیشان به دور از انصاف بوده است.
همه چیز در همان سال‌های آغازین پیروزی انقلاب آغاز شد. آن دوران هم شرایط برای برخی سیاسیون تراز اول که نقش تاثیرگذاری در پیروزی انقلاب داشتند، مناسب نبود و به عنوان نمونه می‌توان به رویکردها و مواضع برخی توده‌های مردمی و سیاسی با شهید بهشتی یا آیت الله طالقانی، مرحوم بازرگان و... اشاره کرد. البته شاید آن دوران بخش عمده حملات از سوی سازمان مجاهدین خلق صورت می‌گرفت اما مشخصا فضای عمومی کشور نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته بود و حتی برخی جریان‌های مذهبی نیز وارد باز یشده بودند و همین مسئله زمینه ساز شعارهایی شد که در سطح جامعه در قبال شهید بهشتی یا طالقانی و... داده می‌شد و آنها را «آخوند آمریکایی» خطاب می‌کردند. البته تمامی مشکلات به چهره های برجسته نسل اول به صرف حضور سازمان مجاهدین نبود و به عقیده برخی چهره‌های سیاسی که آن زمان جوان یا نوجوانان انقلابی محسوب می‌شدند، در آن دوران روند حرکتی برخی از چهره‌ها یا احزابی مانند نهضت آزادی را کند می‌دیدند و معتقد بودند حرکت‌های انقلابی باید انفجاری با سریع باشد همین مسئله زمینه ساز مخالفات‌ها با جریان اول انقلاب شده بود.
در همین خصوص محمد کیانوش ‌راد فعال سیاسی اصلاح‌طلب زمینه ساز شروع مخالفت ها با نسل اول انقلاب را گذشت زمان و تعارضات بین نسل های انقلاب دانست و به «ابتکار» گفت:« زمانی که انقلاب ها صورت می‌گیرند هر انقلاب یا نهضتی در مواجهه با تغییر نسل‌ها با چالش‌های متفاوتی روبه رو می‌شود، طبیعی ترین حالت آن هم چالش نسل هایی است که با گذشت زمان نسبت به آرمان‌ها و ارزش‌های نسل اول انقلاب بی اهمیت می‌شوند. در چنین شرایطی می‌توان گفت با تغییر نسل ها نوعی تغییر هویتی صورت می‌گیرد که خود به خود تعارضی میان نسل های جدید و رهبران گذشته به وجود می‌آورد. چنین فرآیندی البته یک فرآیند نه طبیعی اما قابل پیش بینی است و می‌تواند در هر جامعه ای اگر مسئله تربیت نیروها و انتقال ارزش‌های نسل‌های اولیه انقلاب صورت نپذیرد رخ بدهد، بنابراین در گذشته هم علل اصلی انشعابات شکل گرفته میان جریان اصلی انقلاب و نسل های بعد همین مسئله بود.»


اما این روند با خروج مجاهدین خلق به پایان نرسید و بعد از آن هم این رویکرد ادامه پیدا کرد و به نظر می‌رسید که فضای سیاسی کشور در دور باطلی اسیر شده است که افراد مختلفی از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم آیت الله منتظری، ناطق نوری، مرحوم عسکراولادی و... هم به مرور زمان به این لیست بلند بالا افزوده شدند. همین مسئله نیز زمینه ساز حذف یا به عبارت ساده‌تر پیاده شدن برخی چهره‌های تاثیرگذار از قطار انقلاب بود. برخی منزوی شدند و برخی دیگر با وجود اینکه همچنان در سمت‌هایی مانند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشتند گاه‌بی‌گاه در معرض حملاتی قرار می‌گرفتند که غالبا توسط نسل دوم یا سوم انقلاب طرح‌ریزی یا اجرا می‌شد.
شباهت انقلاب ایران و الجزایر
این همان نکته‌ای بود که محمد کیانوش راد هم با مقایسه انقلاب ایران با انقلاب الجزایر مطرح کرد و گفت:« مسئله تعارض میان رهبران نسل های اول و نسل های بعد از انقلاب در همه زمان‌ها از همان اول تا به امروز بوده و حتی در نسل‌های بعد هم می‌تواند تحقق پیدا کند، تعارض میان رهبران و در پی آن ایجاد اختلاف را در انقلاب الجزایر هم شاهد بودیم. به طوری که گروهی از رهبران معتقد هستند، گروه دیگر دچار انحراف و فرصت طلبی شده‌اند که این مسئله باعث اختلاف میان رهبران انقلاب در بین خود خواهد شد. این مسئله چه به صورت واقعی و چه ادعا شده در هر حال باعث کنار زده شدن برخی رهبران و بدرفتاری با آنها از سمت و سوهای مختلف می‌شود.» وی در ادامه تصریح کرد:« در انقلاب ایران هم شاهد چنین کنش و واکنشی بوده ایم، ضمن اینکه مسئله اساسی برای یک جامعه پویا و فعال آن است که هم رهبران و هم حامیان آنها بر اساس مقتضیات زمانی و مسائل پیش رو به تصمیم درستی دست یابند. البته اگر همه رهبران نسل اول به اجرای قوانین مورد تایید خویش هم پیمان باشند مسئله رقابت میان رهبران در حد رقابت قانونی معنا پیدا خواهد کرد و در غیر این صورت به حذف و طرد برخی از بزرگان نسل اول انقلاب خواهد شد.»
در این میان اما توضیحات و توجیه‌ها نیز در نوع قابل توجه بود. افرادی که دربرابر نسل اول قرار گرفته بودند که بعضا حتی کوچکترین نقشی در انقلاب نداشتند مدعی بودند که چند اتفاق در نسل اول رخ داده است. آنها تاکید داشتند یا به نوعی هنوز هم بر آن اصرار دارند که نسل اول دچار نوعی محافظه کاری و سازشگری شده است که روند انقلابی کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهند. برخی دیگر معتقد بودند که افرادی که مورد حمله قرار می‌گیرند دیگر آن فرد انقلابی که دهه 60 بودند، نیستند و بعضا حتی از خط انقلاب خارج شده اند.
به نسل اول با دید خوبی، نگاه نمی‌شود
در این باره حسین کنعانی مقدم فعال اصولگرا با تاکید برخروج بعضی نیروهای انقلابی از مسیر اصلی آن به «ابتکار» گفت: «افراطی گری در معنا و مفهوم اصلی خود در عبور از شخصیت‌ها و اصول است و ناشی از این است که هواداران فرد حاضر به پیشبرد اهداف خود در چهارچوب قانون نیستند. بنابراین افراطی گری در حدی که بی قانونی را دنبال کند نتیجه‌ای جز تروریسم و گروه‌های افراطی خراب‌کار نخواهد داشت.» همچنین ناصر ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی هم در این مورد با کنعانی مقدم تفاهم داشت با بیان اینکه به بعضی افراد بزرگ انقلاب که نسل اول انقلاب هستند، به «ابتکار» گفت: «به نسل اول با دید خوبی، نگاه نمی‌شود. چراکه تاریخ نشان داده افراد در بعضی جایگاه‌ها با روش‌های غیرمعمول به آن جایگاه‌ها رسیده‌اند. بنابراین همین مسئله نیز باعث اختلاف و انشعاب در نسل اول و دوم انقلاب می‌شود، بزرگان انقلاب باید اشتباهات خود را به حداقل برسانند. چراکه در فضای رسانه ای شایعه‌ها به شدت فراگیر هستند. در مجموع انشعاب‌ها و ریزش‌های شکل گرفته که موجب برخی از بدرفتاری‌ها هم شده است، آمیخته ای از دلایل مختلف است. بخشی از این دلایل ناشی از دسیسه‌های عوامل خارجی برای بی اعتبار کردن چهره های انقلاب و بخشی ازآنها نیز تنگ نظری‌هایی است که نسبت به دوستان و دوستداران انقلاب وجود دارد. البته اشتباهات فردی خود بزرگان انقلاب هم بخشی از بدرفتاری‌ها را توجیه می‌کند، اما باید توجه داشت در صورت تخطی افراد هم باید با آنها با روش‌های فرهنگی برخورد شود نه روش‌های قانونی و بگیر و ببند که موجب تخریب شخصیت آنها شود». وی در ادامه با اشاره به جایگاه نامشخص برخی نیروهای انقلاب در نظام تصریح کرد:« مشخص نشدن جایگاه چهره‌های بزرگ انقلابی در ساختار کشور به این معنا که برخی افراد جایگاه مشخصی در ساختار نظام ندارند موجب می‌شود به راحتی مورد تهاجم توهین‌ها از همه جوانب قرار بگیرند.» حسین کنعانی مقدم اما دلایل دیگری علاوه بر انشعاب میان رهبران جریان اول با نسل های بعد را به عنوان علل بعضی بد رفتاری‌ها بیان کرد. او به «ابتکار» گفت: «در مقاطعی شاهد بودیم افراد نزدیک به این شخصیت‌ها عامل اصلی خرد شدن آنها شدند. می‌توان گفت از دشمن گله‌ای نیست بلکه گله اصلی از یاران است. بنابراین بعضی از مسائلی که دامن گیر بزرگان انقلاب و البته نسل اول انقلاب می‌شود، غالبا از اطرافیان آنها نشات می‌گیرد. بنابراین نسل اول انقلاب باید مراقب باشند تا دچار حاشیه نشوند. البته مردم هم باید قدر ارزش افرادی که برای نظام جمهوری اسلامی زحمت کشیده اند را بدانند.»
انقلابی گری باید در چارچوب قانون باشد
اما سید مصطفی هاشمی طبا فعال سیاسی اصلاح‌طلب در توضیح علل کنارگذاشته شدن و برخی رفتارهایی که با نسل اول انقلاب می‌شود به «ابتکار» گفت: «افراد با هر دیدگاهی که دارند نباید با بزرگان انقلاب که ثروت های نظام محسوب می‌شوند بدرفتاری کنند. نباید نسبت به شخصیت و منزلت افراد بی تفاوت بود. از علل این رفتارها ممکن است نسل جدید انقلاب با بعضی عملکردهای رهبران نسل اول آن مخالف باشند و یا بعضا برای مطرح کردن خود برخی بد رفتاری‌های شخصی و افراطی را با بزرگان انقلاب انجام دهند. البته شاید در پس برخی رفتارهای صورت گرفته هم، عدم هم‌سویی با بزرگان انقلاب و نسل اول آن باشد و
علاقه ای به آنها نداشته باشند.»
محمد کیانوش راد راهکار جلوگیری از بدرفتاری ها و کنار گذاشته شدن نسل اول انقلاب و رهبران جریان اصلی انقلاب در ابتدا را عمل به قانون بیان کرد و گفت:« راهکار اساسی حل این موضوع هم اصرار و اجرای قوانینی است که توسط نسل اول انقلاب و با نظر مردم تصویب شده است. امروز قانون اساسی ساز و کارهای اداره جامعه را مشخص کرده وچه حرکت‌های انقلابی گری و چه اصلاح طلبی باید ذیل چارچوب های قانون اساسی شکل بگیردو به جای تنازعات بی حاصل و حذف غیر‌قانونی چهره‌های موثر انقلاب مبنای رقابت قانونی و قانون اساسی فصل الخطاب اختلافات و تفاوت دیدگاه ها خواهد شد. همچنین حسین کنعانی مقدم نیز همچون محمد کیانوش راد چاره جلوگیری از اختلاف میان نسل های اتقلاب را حرکت در چارچوب قانون دانست وتصریح کرد:« مسئله ای که نیاز به مراقبت دارد شخصیت های نظام در مقابل نفوذ حواشی و شایعه ها به عملکرد و رویکرد آنها است.برای جلوگیری از بد رفتاری و تخریب شخصیت بزرگان انقلاب و افراد تاثیر گذار در انقلاب بهتر است بزرگان نسل اول انقلاب از رد شدن از
خط قرمز ها جلوگیری کنند و از افراطی گری نزدیکان ، افراد هم سو با خودشان و حتی خانواده خود جلوگیری کنند. وی افزود:«عدالت به این معنا است که فردی نتواند خودرا فراقانونی بداند و هر اقدامی در هر جهتی خارج از قانون انجام دهد. گرفتاری‌هایی هم که بعضا شکل می‌گیرد از همین ترکیب افراط با رویکردهای، بعضی بزرگان انقلاب و در پی آن بی قانونی است.مردم ایران مردم قدرشناسی هستند و هر خوبی از هر شخصی ببینند آن را تکریم می‌کنند. کسانی که عمداتا قدرت‌های خودرا در خطر می‌بینند سعی می‌کنند از تند روی و درپی آن عبور از قوانین برای رسیدن به قانون استفاده کنند. چراکه تجربه نشان داده اگر هر انقلابی، رهبران خود را گرامی ندارد و ارزش آن را حفظ نکند، آن انقلاب تضعیف شده و پایگاه مردمی خود را از دست می‌دهد .»
با این حال به طور واضح جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی طی 40 سال گذشته با ریزش‌های قابل توجهی مواجه شده است. ریزش‌هایی که بدون شک از سوی نسل‌های دوم و سوم کلید زده و اجرایی شد. همین مسئله را می توان با نگاه گذرا در تاریخ حدود 40 ساله انقلاب مشاهده کرد. آنچه بر سر اعضای دولت موقت آمد یا آنچه که با شهید بهشتی و مرحوم منتظری و آیت الله هاشمی انجام شد صرفا نمونه‌هایی از این مسئله هستند. اما آیا این دور باطل ادامه پیدا می‌کند این سرنوشت همه نسل‌ها با ظهور نسل‌های جدید است؟ یا آرام آرام کشور به بلوغی می‌رسد که همانطور که محمود صادقی در مراسم ترحیم ابراهیم یزدی اشاره کرد، با تمام دیدگاه‌ها کنار می‌آیند و اجازه می‌دهند همه جریان‌های سیاسی و افراد با وجود اختلافات دیدگاهی زیر چتر انقلاب باقی بمانند؟