مقابله با «هنر و تجربه» خودزني سينما است

الهام نداف
مخالفت با «هنر و تجربه» درست از همان روزهايي علني شد كه سانس‌هاي محدود اين گروه سينمايي در اختيار فيلم‌هاي اكران آزاد قرار گرفت؛ همان‌ فيلم‌هايي كه به قدر كافي در تهران و ديگر شهرهاي ايران سالن براي نمايش داشتند و حالا ظرفيت محدود هنر و تجربه هم به امكانات اكران‌شان اضافه شده بود. با اين وجود دست‌اندركاران اين گروه سينمايي معتقدند ريشه اين اختلافات به پيدايش «هنر و تجربه» و آغاز فعاليت آن برمي‌گردد؛ همان روزهايي كه دولت يازدهم همت كرد تا بخش ويژه‌اي به نمايش فيلم‌هاي مخاطب خاص و تجربي اختصاص دهد و به قسمتي از انگيزه‌هاي فيلمسازان جوان و علاقه‌مندان به سينما پاسخ دهد. از آنجا كه داشته‌هاي سينماي ايران از تعداد سالن نمايش فيلم و ميزان بودجه گرفته تا مديران آن، اندك است، دعوا بر سر تعداد صندلي‌ها‌ يكي از مرسوم‌ترين اختلافات رايج در اين حوزه است. شايد به همين خاطر است كه بودجه دو ميليارد توماني و 1500 صندلي‌‌اي كه سازمان سينمايي به نمايش فيلم‌هاي هنري و تجربي اختصاص داده، در ميان 150 هزار صندلي سينما و ميلياردها تومان بودجه صرف شده در اين حوزه به چشم مي‌آيد!
با اين همه، به بهانه بازپس‌گيري سينما فرهنگ از هنر و تجربه و محدود كردن فعاليت‌هاي اين گروه و مخالفت برخي سينماگران با ادامه اكران فيلم‌هاي خاص، ميزگردي با حضور هوشنگ گلمكاني از اعضاي شوراي سياستگذاري اين گروه، محسن اميريوسفي كارگردان سينما، شاهين امين منتقد سينما و سردبير سايت هنر و تجربه و فائزه عزيزخاني يكي از كارگرداناني كه فيلمش در اين گروه سينمايي اكران شده، برگزار كرديم؛ ميزگردي كه در آن جاي خالي مخالفان به‌شدت احساس مي‌شد و براي جبران اين فقدان، من به عنوان مصاحبه‌كننده نقد منتقدان را تا جاي ممكن در قالب سوال مطرح كردم.
‌ گروه هنر و تجربه در ابتداي راه نجات‌دهنده تعداد قابل‌توجهي از فيلم‌هاي توقيفي بود؛ همان‌هايي كه سال‌ها پشت درهاي وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز بودند. شايد به همين خاطر اين گروه كار خود را قدرتمند آغاز كرد، اما در ادامه با افت مخاطب و كيفيت آثار روبه‌رو شد؛ اتفاقي كه انتقاد برخي سينماگران را در پي داشت. مخالفان اين گروه سينمايي معتقدند هدفگذاري و تعيين استراتژي مناسبي براي اين تجربه سينمايي اتخاذ نشده است. به همين خاطر مخاطبان برخي فيلم‌هاي به نمايش درآمده در سالن‌هاي هنر و تجربه انگشت‌شمارند.


هوشنگ گلمكاني: من مطمئنم همه كساني كه به تعداد مخاطبان فيلم‌هاي هنر و تجربه معترض‌اند، تجربه‌اي از حضور در سالن‌هاي سينمايي هنر و تجربه خارج از ايران نداشته‌اند. اين افراد در داخل ايران هم معمولا بيننده فيلم‌هاي سينماي بدنه‌اند و به اشتباه ميزان فروش و تعداد مخاطب هنر و تجربه را با سينماي بدنه مقايسه مي‌كنند. در تمام دنيا فيلم‌هاي هنر و تجربه براي مخاطبان انگشت‌شمار به نمايش درمي‌آيد و اين گروه سينمايي براي نمايش همين جور فيلم‌هاي كم‌مخاطب تاسيس شده است.
‌ تا جايي كه يادم مي‌آيد اخيرا آماري درباره تعداد مخاطبان يكي از فيلم‌هاي هنر و تجربه منتشر شد كه در يك بازه زماني، سه، چهار بيننده بيشتر نداشت!
گلمكاني: چنين چيزي صحت ندارد. اين آمار مربوط به فيلم‌هايي است كه به صورت تك سانس به نمايش درمي‌آيند. براي بررسي تعداد مخاطب بايد ميانگين تعداد تماشاگران چند فيلم را با هم مقايسه كرد نه پايين‌ترين رقم‌ها را.
شاهين امين: در بهار 96 كه فروش فيلم‌ها نسبت به مدت زمان مشابه سال گذشته، افت داشته، ضريب اشغال فيلم‌هاي هنر و تجربه در سينماها 14 درصد و ضريب اشغال فيلم‌هاي سينماي بدنه 10 درصد است. اين در حالي است كه ضريب اشغال صندلي سينماها سال 95، روزهايي كه استقبال خوبي از فيلم‌ها مي‌شد، 15 درصد و همان زمان ضريب اشغال صندلي‌هاي هنر و تجربه 27 درصد بود.
گلمكاني: طبيعتا ميزان فروش يك فيلم در 30 سينما با فروش يك فيلم در چهار سانس متفاوت است. گروه هنر و تجربه اتفاقا مختص فيلم‌هايي است كه به خاطر نداشتن تماشاگر برخي سانس‌هاي آنها كنسل مي‌شود. كساني كه به تعداد مخاطبان اين گروه معترض‌اند، سالن‌هاي هنروتجربه كشورهاي اروپايي را با دو، سه تماشاگر نديده‌اند! من در پاريس براي تماشاي يك فيلم هنر و تجربه رفتم و تنها تماشاگر فيلم خودم بودم، يك بار چهار نفر در سالني بوديم و يك بار مثلا 12 - 10 نفر. در هنر و تجربه مسائل تجاري و اقتصادي در درجه اول اهميت قرار ندارند. در واقع اينگونه فيلم‌ها مثل جويباري كوچك در كنار جريان اصلي سينماست؛ جويباري كه بايد وجود داشته باشد تا به واسطه آن استعدادهاي جوان بتوانند خودشان را معرفي كنند.
محسن اميريوسفي: در سينماي ايران هر دوره‌اي يك چيزي مد مي‌شود. دوره‌اي بحث كارگردان‌سالاري داغ بود و دوره‌اي سينماي جشنواره‌اي و دوره‌اي هم بحث سوپراستارسازي بود و حالا در دوره‌اي به سر مي‌بريم كه تماشاگر در سينما اهميت پيدا كرده و اين موضوع هم اتفاق بدي نيست اما متاسفانه بايد بگويم كه سينماي ايران تنها سينمايي در جهان است كه به سينماي مستقلش نگاه حذفي دارد. مي‌خواهم به آنهايي كه طرفدار تماشاگر بيشتر در سالن‌هاي سينما هستند و كعبه آمالي به نام هاليوود و باليوود دارند، بگويم اتفاقا سينماي مستقل در دو كشور هند و امريكا به خوبي نفس مي‌كشد و اوضاعش از ايران خيلي هم بهتر است. در همان دنياي پول و ثروت و چرخش مالي عظيم در سينماي‌شان باز هم فيلم‌هاي سينماي مستقل ساخته و اكران مي‌شوند و تماشاگر خودشان را دارند و هيچ كسي به خودش اجازه نمي‌دهد به حذف سينماي مستقل فكر كند. اما در سينماي ايران اين اتفاق نمي‌افتد. به نظرم بحثي كه پيرامون هنروتجربه راه افتاده، مساله نگراني از كمبود سالن نيست، چون تعداد سالن‌هاي اين گروه سينمايي كه چهار تا بيشتر نيست! اما اگر موضوع تعداد مخاطبان است با همين استدلال بايد سالن‌هاي نمايش‌دهنده سينماي بدنه را هم تعطيل كرد! چرا كه سينماي ايران بعد از انقلاب تا امروز هر دهه با افت تعداد مخاطب روبه‌رو بوده است. به اين نكته توجه كنيد كه ما از فروش فيلم‌ها و خبرهايي كه در اين باره منتشر مي‌شود، حرف نمي‌زنيم. دهه60 فرهنگ سينما رفتن براي مردم جايگاه ويژه‌اي داشت. تعداد مخاطبان «عقاب‌ها» و «اجاره‌نشين‌ها» قابل مقايسه با فيلم‌هاي پر فروش اين روزها نيست. درست است كه در اين سال‌ها DVD و ماهواره جاي سينما را گرفته‌اند اما مگر DVD و ماهواره به كشورهاي ديگر نيامده و آنها هم با اين مشكل دست و پنجه نرم مي‌كنند، پس چرا ميزان تماشاگران سينما و سرانه فيلم ديدن در كشورهاي ديگر پايين نرفته است؟ در حال حاضر در سينماي ايران اگر از جمعيت 80 ميليوني يك ميليون نفر فيلمي را ببينند، جشن ملي مي‌گيرند! خب اين اتفاق بيشتر شبيه جوك است. الان مثلا پرفروش‌ترين فيلم سينمايي ما دو تا دو ميليون و سيصد هزار نفر مخاطب دارد. حال مي‌شود اين سوال را از سينماي بدنه ايران هم پرسيد كه به نسبت جمعيت هشتاد ميليوني ايران كه بايد حداقل 30 ميليون سينمارو داشته باشد چرا كمتر از 10 درصد از اين تعداد مردم به سينما مي‌روند؟! چرا ديگر سينما رفتن جزيي از آيين‌ها و رفتار گروهي مردم نيست؟ درست است كه زمين هميشه كج است و ما ياد گرفتيم بد رقصيدن‌مان را گردن ديگران بيندازيم و در اينجا هم گردن دولت مي‌افتد. خود من بزرگ‌ترين مشكلات كاري را در تمام عمر كاري‌ام با همين سيستم مديريت دولتي دارم، اما دولت‌ها به تنهايي مقصر نيستند و بايد خود سينما را هم مورد آسيب‌شناسي قرار داد. در سال‌هاي اخير فيلم‌هايي با مضامين سطحي، همه سينما را گرفته‌اند. نمي‌گويم اين فيلم‌ها در سينما نباشد، اما بايد قسمتي از اين حوزه باشد نه تمام آن. در چنين شرايطي به نظرم سينماي هنروتجربه مي‌تواند و بايد به سينماي بدنه اعلام خطر كند. در حال حاضر سينماي ايران به جاي اينكه به مشكلات خودش بپردازد كه عمده آن از دست دادن تماشاگران است ولي وحدتي توسط مخالفان عليه هنروتجربه شكل گرفته كه همه مشكلات را متعلق به اين گروه سينمايي مي‌داند كه درصد بسيار ناچيزي از صندلي‌هاي سينماي كشور را دارند. اما من فكر مي‌كنم مقابله با اين گروه سينمايي به نوعي خودزني كردن براي كل سينماست.
گلمكاني: خانم نداف شما مي‌توانيد به ما بگوييد مخالفان هنروتجربه چه گروهي هستند؟
‌ حتما شما جواب اين سوال را بهتر از من مي‌دانيد اما به نظرم اگر سرآغاز اين دعوا را بررسي كنيم، ممكن است به نتايجي برسيم. دعوايي كه با اكران همزمان فيلم‌هاي سينماي بدنه در هنروتجربه آغاز شد.
گلمكاني: نه اين دعوا قبل از اينها شروع شد. من مي‌خواهم بدانم آيا مردم همان‌هايي كه اصلا سينما نمي‌روند، مشكلي با فعاليت هنروتجربه دارند؟ مخاطبان سينما چطور؟ آنها از چهار سالني كه در اختيار اين گروه سينمايي است دلخورند؟ پاسخ اين سوال‌ها كاملا واضح است؛ كسي كه مي‌خواهد در سينما يك كمدي عامه‌پسند را ببيند، اصلا خبر ندارد كه گروه هنر و تجربه هم وجود دارد! اين گروه سينمايي تعداد اندكي تماشاگر دارد كه تنوع منوي سينمايي فيلم‌ها در تهران (و چند شهر ديگر) و بيشتر شدن امكان انتخاب‌شان خوشحال‌اند. اما بخشي از اين مخالفت‌ها مربوط به منتقدان و روزنامه‌نگاران است كه نقد كردن بخشي از ذات كارشان است. در نتيجه بيشتر مخالفت‌ها از سمت خود سينماست. در ح