نخبه‌کشی و بی‌تفاوتی وزارت راه و شهرسازی

خبر درگذشت تعدادی از دانش‌آموزان نخبه کشور بار دیگر داغ مردم را تازه کرد. شاید اگر اغراق نباشد بگوییم یک مریم میرزاخانی دیگری هم می‌توانست در میان این جانباختگان باشد. در سال 1394 هم تعداد کشته‌ها در جاده‌های ایران به حدی رسیده بود که خبرگزاری‌های معتبر جهانی اعلام کردند در تعطیلات سال نو ایرانیان هر ساعت یک نفر در جاده‌های آن کشور کشته می‌شود. در ایران پس از 38سال به این واقعیت نرسیده‌ایم که فلسفه تبدیل‌کردن راه‌های موجود به راه‌های چهار بانده یا آن چیزی که در ایران از آن با نام بزرگراه نام می‌بریم، کنار گذاشته شده است. در اروپای بعد از جنگ و نیاز شدید به داشتن راه‌های ارتباطی چنین کاری صورت گرفت، ولی پس از مدت کوتاهی کنار گذاشته شد، زیرا چهاربانده‌کردن جاده‌های قدیمی نه موجب کاهش مسافت می‌شود و نه مصرف فراورده‌های نفتی را کاهش می‌دهد. بنابراین فلسفه جایگزینی آزادراه‌ها به جای چهاربانده‌کردن جاده‌های موجود در دستور کار قرار گرفت. در ایران پیش از انقلاب هم همین برنامه قرار بود که اجرا شود و مطالعات بیش از هشت‌هزار کیلومتر آزادراه توسط مشاوران خارجی تهیه شده بود که مهم‌ترین آن، آزادراه خلیج فارس بود که تهران را از طریق یک آزادراه به بندر خرمشهر و بندر امام وصل می‌کرد. مبلغ قرارداد این آزادراه یک‌میلیارد دلار بود که یک کنسرسیوم فرانسوی، آمریکایی و ایرانی مشغول کار بودند. هنوز کارخانه آسفالت آنها در نزدیکی‌های سلفچگان دیده می‌شود. قرارداد مربوطه را دولت موقت بدون هیچ‌گونه دلیلی لغو کرد. تعداد زیادی از ماشین‌آلات و تجهیزات این کنسرسیوم که در نزدیکی‌های شوشتر در شمال خوزستان مستقر بودند، به‌علت بروز جنگ به جبهه‌های جنگ منتقل شد. آزادراه کامل دیگری از آستارا تا گرگان طراحی شده بود و عمدتا به‌صورت پل بود تا آسیبی به فضای سبز شمال نرسد. حال جان‌باختن دختران نوجوان بار دیگر این مساله را مطرح کرده است که این تلفات انسانی در جاده‌های ایران که براساس جمعیت و مساحت، رده نخست را در جهان دارد، تا کی می‌خواهد ادامه یابد؟ برای حل این مساله نامه‌ای را به مجلس شورای اسلامی فرستادم.
ادامه صفحه 3