تهیه گزارش از تحصن 2 مالباخته قابل تحمل نبود؛

ضرب و شتم خبرنگار «جهان‌صنعت» توسط حراست موسسه مالی کاسپین
امیرحسین میراسماعیلی - عصر روز شنبه 11 شهریور خانمی حدودا 50 ساله با حضور در مقابل ساختمان مرکزی موسسه کاسپین واقع در خیابان احمدقصیر تهران به همراه مادر فلجش دست به تحصنی چندساعته زد‌. نگارنده به عنوان خبرنگار اجتماعی و در راستای وظایف حرفه‌ای خود سعی کردم درد دل این خانم و مادرش را بشنوم که ایشان ضمن بیان این موضوع که 550 میلیون تومان در موسسه کاسپین حساب دارد و همچنان پس از یک سال نمی‌تواند پولش را پس بگیرد، افزود که مادرش به دلیل فشار عصبی ناشی از به باد رفتن پولش به این حال افتاده و متاسفانه چندین عضو بدنش از جمله دست‌ها و پاهایش دچار فلج شده‌‌اند. خانم مسنی که کف خیابان دراز کشیده بود و قادر به حرکت کردن نبود هم ضمن تایید گفته‌های دخترش، مدارک پزشکی را به نگارنده ارائه کرد که تایید می‌کرد این نقص عضو بر اثر فشار عصبی و سکته بوده است‌.
در هر حال پس از شنیدن صحبت‌های دردناک این مادر و فرزند در حال دور شدن از موسسه مزبور، چند عکس از نمای بیرون ساختمان و همین مادر و فرزند انداختم که ناگهان یکی از کارمندان حراست موسسه کاسپین دوان دوان به سمتم آمد و پس از زدن مشتی به قفسه سینه‌ام، مچ دستانم را به محکمی فشار داد و بنده را به داخل حیاط بانک هل داد! جالب اینکه یکی از سربازان وظیفه نیروی‌انتظامی که در صحنه حاضر بود هم سعی داشت غائله را ختم کند و به بنده گفت که عکس‌ها را پاک کن و برو، اما آن فرد هتاک با اعلام اینکه «من مامور اطلاعاتم» با توهین‌های پیاپی و گرفتن دستانم بنده را به طبقه اول ساختمان برد و دو فرد قوی‌هیکل دیگر هم به وی کمک کردند‌. این اشخاص که پس از ورود به داخل ساختمان و نشان دادن کارت‌های شناسایی‌شان مشخص شد که کارمند حراست و قسمت‌های اداری موسسه هستند و نه مامور وزارت اطلاعات، همچنان 10 نفری به بنده هجوم آورده و با تحقیر شخصیتی و اینکه «تو اصلا خبرنگار نیستی» و «همین الان میفرستیمت بازداشتگاه» و «هرچی که ما بگیم پلیس همون کار رو می‌کنه!» فضای وحشتناک و تاسف‌آوری را برایم رقم زدند‌. در نهایت آنها به اجبار و زور عکس‌های گرفته شده در موبایلم را پاک کردند و با گرفتن تعهدی اجباری، اجازه دادند از ساختمان خارج شوم‌. عمق فاجعه اما زمانی اتفاق افتاد که نزد رییس کلانتری منطقه که در محل حاضر شده بود، رفتم و از وی خواستم به کلانتری برویم تا شکایتم را تنظیم کنم که ایشان در کمال ناباوری گفتند: «شکایت را ثبت نمی‌کنم و این آقایان کار خلافی نکردند و می‌توانی بروی دادسرا و شکایت کنی!»
حال که در حال نگارش این مطلب هستم، دستانم می‌لرزد و اشک از چشمانم جاری است که چرا باید برای انجام وظیفه کاری خود، کتک بخورم و فحش بشنوم؟ چطور کارمندان موسسه‌ای که چندصد میلیارد تومان از پول مردم عادی را گروگان گرفته‌اند، به خود اجازه می‌دهند دست روی یک خبرنگار بلند کنند؟ چطور ماموران نیروی‌انتظامی حاضر در صحنه هیچ برخوردی با این افراد فحاش و ضارب نکردند و اجازه دادند هر کاری که دل‌شان خواست، بکنند؟ اصلا آن پیرزنی که فلج شده و دخترش که آینده‌اش تباه شده جرم‌شان چیست که باید از آن کارمند حراست فحش بسیار زننده و ناموسی بشنوند؟ نیروی انتظامی باید مدافع حقوق شهروندان باشد یا میلیاردرها و فحاشان؟
و در پایان اینکه بنده به عنوان خبرنگار اجتماعی روزنامه «جهان‌صنعت» تا آخرین توانم برای احقاق حقوق خودم و محاکمه ضاربان و فحاشان و همچنین برخورد با ماموران نیروی انتظامی که ظلم را دیدند و سکوت کردند، تلاش می‌کنم و صدایم را به همه خواهم رساند تا ان‌شاءالله چنین افرادی بدانند که مملکت قانون دارد و قوه محترم قضاییه از مال‌مردم‌خورها حمایت نخواهد کرد‌.