بلاي مدرنيسم بر سر معيشت پيران كار

نیره ساری
 شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه هنگام رانندگي در خيابان‌هاي شهر از حركت كند خودروي جلويي يا ترمز ناگهاني آن براي سوار كردن مسافر كلافه شده‌باشيد، اما بعد از بوق‌زدن مكرر وقتي به سختي از كنار آن عبور مي‌كنيد، پيرمردي را مي‌بينيد كه به سختي قادر به كنترل كردن ماشين است، يا اينكه به كرات سوار تاكسي‌هايي شده باشيد كه راننده آن پيرمرد باشد، حتي شايد نسبت به فرستادن راننده مسني كه چندان هم راه بلد شهر نبوده، به آژانس محله خود اعتراض كرده باشيد. به طور حتم در نقاط مركزي شهر نيز هستند كساني كه براي فرار از ترافيك و زود‌تر رسيدن به مقصد ترك موتور پيرمردي سوار شده‌اند كه چندين‌بار در خطر جاني قرار گرفتند، اما بعيد مي‌دانم فردي پيدا شود كه در استفاده از اپليكيشن‌هاي جديد موبايلي نظير اسنپ، تپسي و الو‌پيك با افراد مسن برخورد كرده باشد، بلكه اين جوانان هستند كه به ظاهر از اشتغال‌هاي امروزي كامياب شده‌اند. سبك زندگي جديد به ورطه‌اي حركت كرده كه به اسم آسايش، نه‌تنها قادر به ايجاد امنيت اقتصادي براي قشر كهنسال نشده، بلكه همين اندك درآمد را هم از آنان سلب كرده است.  بحث بر سر زنان و مرداني است كه به رغم كهنسالي مجبور به اشتغال هستند. پدران و مادراني كه فرزندي در خانه براي حمايت مالي ندارند، اما بنا بر رسوم ايراني، رفت و آمدشان دو برابر شده است. آن زمان كه روزهاي جواني خود را سپري مي‌كردند، سخت كار كردند و تن به هر زحمتي دادند تا براي روزهاي پيري و از كارافتادگي با حقوق بازنشستگي و مستمري روزگار را سپري كنند و با آرامش دغدغه مادي نداشته باشند، اما بي‌شك هرگز گمان نمي‌كردند سختي‌هاي معيشتي به جايي برسد كه همچنان در روزهاي پيري مجبور باشند تن به هر مشقتي بدهند تا چند روز باقيمانده و گذران زندگي را با آبرو سپري كنند.
برنامه‌ريزي نكردن، سياستگذاري غلط، مديران ناكار‌آمد، مدرنيسم، غرق شدن در تجملات و. . . همه يا هيچ‌؟! هر آنچه هست با توجه به كمبود‌هاي موجود در كشور نتوانسته‌ايم شأن و منزلت افرادي را كه بعد از 30 سال كار مستمر نيازمند آسايش و رفاه هستند، فراهم كنيم. در برخي كشورها ساختاري شكل گرفته تا شرايط آماده‌سازي براي ورود به اين دوره حساس سني به عنوان فصل جديدي از زندگي انسان‌ها مدنظر قرار گيرد، اما در كشور ما از يك سو به تناسب مدرنيسم و زندگي‌هاي جديد شاهد منسوخ شدن برخي شغل‌هايي بوديم كه به نوعي تخصص پدران ديروز محسوب مي‌شد و از سوي ديگر شاهد روي كار آمدن مشاغلي هستيم كه هيچ تناسب و سازگاري با روحيه و توانمندي‌هاي نيروي مسن‌تر كشورمان ندارد. اين يعني نه آسايش و رفاه و فاصله گرفتن از مشاغل اجتماعي را براي اين قشر فراهم كرده‌ايم و نه قادر به اعطاي شغلي متناسب با تخصص و در نظر گرفتن روحيه و سن افراد مسن جامعه بوده‌ايم! امروزه به موازات حركت در راستاي دوران مدرن و همراستا شدن با چرخه تحولات، زندگي و تعاملات بشري در وسايل الكترونيكي و در نهايت گوشي‌هاي جديد خلاصه شد. از حال و احوالپرسي كردن گرفته تا اپليكيشن‌هاي خريد و فروش و در نهايت سر و كار داشتن با مواردي چون اسنپ و تپسي و. . . ! صحبت در مورد فناوري‌هاي جديدي است كه فراگيري آن براي برخي گروه‌هاي سني مشقت به دنبال دارد. ضرورت‌هاي تعريف‌شده امروزي در زندگي از پرداخت قبض آب و برق اينترنتي گرفته تا گرفتن تاكسي و آژانس و پيك موتوري، داشتن يك سري امكانات و اختيارات را براي گروه خاصي دشوار كرده است. اگر از تبعات مدرنيسم بگذريم، اما در بخش مهم ماجرا به سلب فرصت‌هاي شغلي براي اين قشر خاص مي‌رسيم كه البته جمعيت كثيري را از كشور ما شامل مي‌شوند و در سال‌هاي آينده نيز موج بيشتري از اين چرخه پيري در انتظار كشور خواهد بود.  هر چند ذكر اين نكته ضروري است كه انحصار‌طلبي برخي رانندگان در سطح شهر با پديده اسنپ و تپسي به پايان رسيد و در خوشبينانه‌ترين حالت ممكن سطح قيمت‌ها تا حدي در يك راستا قرار گرفت، اما اين را هم بايد گفت اگر تا ديروز مشقت و دشواري‌هاي زندگي و نبود فرصت شغلي مناسب باعث مي‌شد كه پيرمردي با خريد يك تاكسي يا يك ماشين ارزانقيمت به حداقل‌ترين نوع در آمدي اكتفا كند، در خيابان‌هاي شهر پرسه بزند و فارغ از سرما و گرما مسافركشي كند، امروز با وجود اپليكيشن‌هاي موبايلي بازار كسادي بر شغل كاذب اين افراد حكمفرما شده است. افرادي كه از يك سو در چرخه جا ماندن از فراگيري و ورود به حيطه اينترنت و گوشي‌هاي امروزي گير افتاده‌ و از سوي ديگر مجبور به سازگاري در اين محيط شده‌اند.  روزي اميرالمؤمنين‏ عليه‌السلام ديد پيرمرد نابينايي گدايي مي‏كند. فرمود: اين پيرمرد كيست؟ گفتند: يا اميرالمؤمنين اين مرد نصراني است، از كار افتاده و گدايي مي‏كند. فرمود: «تا قدرت كاركردن داشت، از او كار كشيديد و چون پير شد و از كار ماند او را از خود رانديد؟! از بيت‏المال حقوق او را بپردازيد.» حالا داستان اين روزگاري است كه كهنسالان با‌تجربه ما قرباني شرايط بد اقتصادي شدند و به رغم تلاش براي خلاصي از اين وضعيت به بن‌بست مدرنيسم رسيده‌اند. به نظر مي‌رسد اين روزها، علاوه بر ضرورت ايجاد اشتغال براي جوانان كه قشر فعال جامعه را تشكيل مي‌دهند، بد نيست فكري انديشيده شود تا به قيمت اشتغال جوانان، در آمد‌زايي قشر پير جامعه سلب نشود يا حداقل برخورداري از مزايا و شرايط بازنشستگي براي آنها متناسب با شرايط اقتصادي بازتعريف شود.