آمریکا در بزنگاه سقوط

فاطمه رحیمی- حامیان دونالد ترامپ دو استدلال را در حمایت از او ارائه می‌کنند: اینکه او یک تاجر است که مانع از اضطراب دولت می‌شود؛ و دیگری این که او با برهم زدن تابوهای سیاسی صحیح نخبگان جناح چپ به ایستادن دوباره آمریکا کمک خواهد کرد. این استدلال‌ها از همان آغاز افکاری پوچ به نظر می‌رسیدند. پس از کنفرانس خبری ترامپ در نیویورک در 15 آگوست، اینها هم به خاک نشست.
این اظهارات غیررسمی سومین تلاش او برای مقابله با درگیری‌های خشونت بار در شارلوتزویل در ویرجینیا بود. او طی این سخنرانی از صحبت‌های- رسمی- دوشنبه گذشته مبنی بر محکومیت طرفداران تفوق ‌نژادی سفیدپوستان عقب‌نشینی کرد. او در نیویورک بار دیگر تاکید کرد که هر دو طرف قابل سرزنش هستند. او هیچ تردیدی باقی نگذاشت که دلش با کدام طرف است.
ترامپ طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان نیست. او انتقادات خود از نئونازی را تکرار کرد و علیه کشتار دختر جوانی که در جریان تظاهرات راست‌گرایان افراطی در شارلوتزویل ایالت ویرجینیای آمریکا با خودرو زیر گرفته و کشته شد، صحبت کرد. با این وجود، واکنش بی‌ثبات وی پیام وحشتناکی برای آمریکایی‌ها دارد. رییس‌جمهور آنها به جای آنکه ناجی این جمهوری باشد، از نظر سیاسی بی‌منطق، از نظر اخلاقی ناپایدار و از نظر عقلانی برای این پست مناسب نیست.
از بی‌منطقی شروع کنیم. ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته با یک طبقه سیاسی مقابله کرد. اما طی هفته گذشته او ساده‌ترین آزمون سیاسی را خراب کرد؛ یافتن راهی برای محکوم کردن نازی. او در نخستین کنفرانس خبری خود در شنبه گذشته، تمام آنچه برای دوشنبه لازم بود را گفت و در نهایت سه‌شنبه گذشته همه‌چیز را خراب کرد.


راست افراطی اعتراضات بیشتری در سراسر آمریکا خواهد داشت. ترامپ وظیفه محدود کردن راهپیمایی‌ها و حفظ صلح را پیچیده کرده است. این ضربه به باقی دستورکارش هم سرایت خواهد کرد. کنفرانس خبری اخیر وی قرار بود در مورد برنامه‌هایش برای ارتقای زیرساخت‌های آمریکا باشد که نیازمند حمایت دموکرات‌ها است‌ اما او بدون آن که ضرورتی داشته باشد، این امور را کنار گذاشت. «هفته زیرساخت» در ماه ژوئن در سایه تحقیقات در مورد مداخله روسیه در انتخابات قرار گرفت.سیاست بی‌منطق ترامپ از شکست اخلاقی او ناشی می‌شود. برخی مخالفان اعتراضات واقعا خشن بودند و ترامپ می‌توانست در بخشی از صحبت‌هایش به آنها هم اشاره کند. اما برابر دانستن اعتراض و ضداعتراض نشانه کم‌عمق بودن تفکرات او است. ریشه تمام اینها به دمدمی بودن ترامپ بازمی‌گردد. رییس‌جمهور در شرایط سخت وظیفه دارد ملت را متحد کند. ترامپ در کنفرانس خبری دوشنبه گذشته همین تلاش را داشت‌‌ اما حتی نتوانست این تلاش را برای 24 ساعت حفظ کند‌ چراکه ‌نمی‌تواند از اصل خود دور شود. یک رییس‌جمهور باید ورای قضاوت‌ها قرار بگیرد و بر اساس منافع ملی عمل کند. ترامپ به جای آنکه دریابد شغلش حفظ شرافت جایگاهی است که به ارث برده، فقط نگران احترام و شرافت خود و کسب اعتبار برای دستاوردهایش است.
این لحظه خطرناکی است. آمریکا به دو نیم شده است. پس از تهدیدات جنگ هسته‌ای با کره‌شمالی، سروصدای ناشی از احتمال حمله به ونزوئلا و حرف‌های دو‌پهلو در مورد شارلوتزویل، ترامپ هنوز حمایت چهار‌پنجم رای‌دهندگان جمهوریخواه را دارد. چنین محبوبیتی شرایط را برای اتحاد کشور سخت‌تر می‌کند.