بحران کره به چه سمتی خواهد رفت

دکتر صلاح‌الدین هرسنی* - منازعه وقت حاضر کره‌شمالی و آمریکا یکی از حساس‌ترین و در عین حال خطرناک‌ترین آن در تاریخ منازعات دو کشور است. در بروز و ظهور این وضعیت، نقش یکسان کیم جونگ اون و دونالد ترامپ، رهبران ماجراجو و کم‌خرد دو کشور مبرز و آشکار است. در این ارتباط مقامات پیونگ‌یانگ کنش‌ها و الگو‌های رفتاری آمریکا به ویژه ترامپ در وضع و اعمال تحریم را عامل موشک‌پرانی و تحرکات ایذایی کره می‌دانند و در مقابل مقامات واشنگتن، دلیل مقابله کشورشان در قبال توسعه‌طلبی‌های پیونگ‌یانگ را به ماجراجویی‌ها و همچنین اعتماد به نفس کاذب رهبر کم‌تجربه آن یعنی اون نسبت می‌دهند. همین بهانه‌ها وضعیت را در قیاس با گذشته کمی متفاوت کرده است به گونه‌ای که می‌توان گفت حیات سرزمینی شبه‌جزیره در آستانه یک جنگ بزرگ و ویرانگر قرار گرفته است. اما واقعیت آن است که منازعه و بحران شبه‌جزیره از وضعیتی که در آن قرار دارد، فراتر نمی‌رود و اساسا شرایط برای بروز یک جنگ پرشدت منتفی است چراکه جنگ با غایات و فلسفه زمامداری کیم جونگ اون منافات فاحش دارد. کیم جونگ اون خواهان آن است که به رویای پدربزرگش کیم ایل سونگ آن هم برای یکی شدن دو کره رنگ حقیقت ببخشد. بنابراین هرگونه خطای استراتژیک ممکن است به زیان او تمام شود و طومار زمامداری‌اش رادر مرحله‌ای غیرقابل بازگشت قرار دهد. به عبارت دیگر اگر اون آغازگر جنگ باشد، مطمئنا پایان‌دهنده آن نیست. پرواضح است که کشورهایی مانند ژاپن و کره‌جنوبی در اولین لحظات درگیری همراه با آمریکا خواهند شد و مواضع کره‌شمالی را هدف قرار خواهند داد. به تبعیت از آمریکا، دیگر کشورهای عضو ناتو هم کره‌شمالی را هدف قرار خواهند داد. بنابراین اون برای تحقق رویای کیم ایل سونگ به جنگی وارد نمی‌شود که پایان آن نابودی و فنای اوست. در این ارتباط اگر گفته شود هدف اصلی ماجراجویی‌های اون باج‌خواهی در برابر آمریکا و متحدانش و همچنین تعقیب نان در برابر رآکتور در آسیای خاوری است، سخنی به گزاف نیست. از سوی دیگر شروع جنگ از طرف آمریکا هم توجیه اقتصادی ندارد چراکه آمریکا درگیر مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی است و در این شرایط و با وجود بدهی چند تریلیون دلاری هرگز به این ریسک تن نخواهد داد.
در سطح دیگر مواضع چین نیز می‌تواند مانع از یک جنگ پرشدت می‌شود. آن‌گونه که پیداست، آمریکا فقط از طریق چین می‌تواند در مهار رفتارهای گریز از مرکز مقامات پیونگ‌یانگ توفیق یابد. حال با توجه به اینکه چین منافع اقتصادی زیادی در کره‌شمالی دارد، در صورت شروع یک جنگ نابرابر، بازار بزرگ کره‌شمالی از دست چینی‌ها خارج خواهد شد. بنابراین تصور بر این است که چین برای حفظ بازار کره‌شمالی به آمریکا اجازه نمی‌دهد علیه کره‌شمالی عملیاتی انجام دهد. واقعیت رفتار‌های چین در دوره‌های متاخر بیانگر آن است که آنها در طول چند دهه گذشته به عنوان سواری‌گیرنده مجانی از مزایای سیستم موجود بین‌المللی نفع برده و با هزینه آمریکا توسعه خود را پیش برده‌اند. از طرف دیگر هراس چین از بروز و ظهور یک رقیب جدی در آسیای خاوری کمک می‌کند که گستره بحران کره فراتر نرود. در این ارتباط شواهد نشان می‌دهند که در صورت موفقیت آمریکا در ساقط کردن دولت کره‌شمالی، اتحاد دو کره حتمی است بنابراین اتحاد دو کره ظرفیت آن را خواهد داشت که بتواند رقیب جدی چین شود. بنابراین چینی‌ها به هیچ وجه مایل نیستند جنگی در منطقه شروع شود که به این نتیجه منجر شود.
اما عامل کلیدی و تاثیرگذار در بحران اخیر، نیل به توان بازدارندگی هر دو کشور است که قطعا کمک خواهد کرد که این بحران فقط در حد یک بلوف و رجز‌های قبل از جنگ باقی بماند. محققا توان وارد کردن ضربه اول و دوم از سوی هر کشور موجب عقب‌نشینی از جنگ خواهد شد. شواهد و قرائن نشان می‌دهد که کره‌شمالی یک قدرت اتمی است و به مرحله بازدارندگی رسیده است بنابراین زمان برای آمریکا برای شروع یک جنگ خیلی دیر شده است. در مقابل آمریکا نیز می‌تواند با توجه به توان راهبردی خود در حمله اول هزاران موشک به مراکز نظامی و تصمیم‌گیر کره شلیک کند. با توجه به چنین شرایطی باید پرسید بحران کره به کدام سمت و سو می‌رود و اینکه اگر آخرین راه‌حل حمله نظامی باشد، واشنگتن یا پیونگ‌یانگ کدام یک ضربه اول را می‌زند که پاسخ هر دو مورد بدون تردید در آینده سیاسی-اقتصادی جهان اثرگذار خواهد بود.
در این شرایط هر کدام نمی‌توانند مبادرت به وارد آوردن ضربه اول کنند زیرا واکنش متقابل در قالب ضربه دوم به معنای نابودی طرفی است که مبادرت به شلیک اول


کرده است.
* مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com