عاشقانه های عامه پسند

مریم ملی-فرقی نمی کند یک خانم خانه دار باشید یا دانشجویی که از این و آن تعریف رُمانی را شنیده، یا حتی نوجوانی که در جامیز کلاس های بعضا کسل کننده اش کتاب غیر درسی دارد؛ حتما اسم چند رمان عامه پسند، اما معروف ایرانی که دهه هفتاد اوجِ محبوبیتشان بود، به گوش‌تان خورده است. رمان هایی که معمولا عنوانشان یا نام یک دختر بود یا یک ترکیب عاطفی مثل جاده عشق، دالان پاییز، گلی در شوره‌زار، رویای بهاری و... . کتاب ها دست به دست می چرخید و برای کوچک ترها رویا می ساخت که «کی می شود من هم چنین احساساتی را تجربه کنم؟» و برای بزرگ ترها حکم ورق زدن خاطرات و فراز و نشیب‌های زندگی را داشت. خوب یا بد، اصولی یا غیر اصولی، فاخر یا عامه پسند، این ها داستان هایی بود که به طرز قابل توجهی مشتری داشت و می فروخت و همیشه جزو پر تیراژ ترین ها و تجدید چاپ شده ها بود. نویسندگانشان هم آدم هایی بودند از دل جامعه؛ نه الزاما ادبیات خوانده بودند، نه دنیا را دیده بودند. یک مادر، یک معلم یا حتی کسی که تحصیلات رایج و اولیه را هم ندارد، اما داستانی را که می گوید مردم دوست دارند. از آنجا که این رمان ها و قصه ها، نقش مهمی در کتاب‌خوان کردنِ بسیاری از  ما داشتند و بخش پررنگی از مطالعات ما در نوجوانی و جوانی مان را شکل دادند، در پرونده امروز «زندگی‌سلام» می خواهیم نگاهی بیندازیم به برخی از معروف ترین رمان های دهه هفتاد، مروری داشته باشیـم بر فعالیت و کارنامه نویسندگانشان و در نهایت، یک بسته پیشنهادیِ کتاب خواهیم داشت برای تجربه طعم‌های جدید و متفاوت کتاب در تابستانِ امسال. با ما همـراه باشید.
 
اتوبوس؛ دو روایت از یک زنـدگی
نویسنده: فهیمه رحیمی

از محبوب ترین و پرطرفدارترین رمان‌های دهه 70. کتابی با دو بخش: دفتر سفید و دفتر سیاه که هر دو را یک نفر روایت می کند. اولی، یک زندگی رویایی است که دخترکِ قصه دوست دارد داشته باشد و دومی، داستان واقعی زندگی سخت دخترک که البته یک پایان زیبا در پی دارد. ماجرا این است که مسئولیت دختری که در پرورشگاه بزرگ شده، بعد از چندین سال به عمویش در یکی از روستاها واگذار می شود. بعد از مدتی، جوان خیـری با خواندن دفتر او که از پرورشگاه گرفته، پیگیر حال و احوالش می شود و جنازه نیمه جانش را در بیمارستانی می یابد و بنا به دلایلی تصمیم می گیرد حضانتش را به عهده بگیرد. اتوبوس از آن رمان هایی بود که علاوه بر نوجوانان و جوانان، حتی خانم های میان سال هم دوستش داشتند.

پریچهر؛ قصـه زندگی پر فراز و نشیب چنـد جوان
نویسنده: م. مودب پور

«فرهاد»، «هومن»، «فرگل» و «لیلا»، جوانان عاشقی هستند که در گیر و دار زندگی، با مشکلاتی مواجـه می شوند که خیلی از جوانان دهه شصتی با آن دست به گریبان اند. تفاوت فرهنگی و اقتصادی چشمگیر خانواده ها و مشکلات دیگری که سر راه ازدواج دختر و پسر قهرمان داستان قرار می گیرد، نوعی تعلیق و انتظار برای مخاطب به وجود می آورد تا بخواهد بداند بالاخره ته این ماجرای عاشقانه به کجا می رسد؟ فرگل دختری آرام و با حیاست که به گفته نویسنده هرکسی آرزویش را دارد و دل قهرمان داستان را که فرهاد باشد هم برده و لیلا دوست فرگل، دختری است از طبقه اجتماعی پایین که مادرش در خانه فرهاد خدمتکار است و در ادامه داستان، هومن عاشقش می شود. در این میان، پیرزنی به نام پریچهر، راوی زندگی پر سوز و گداز خودش است؛ روایتی که بی ربط با قصه جوانانِ کتاب نیست. پریچهر از آن رمان هایی بود که خیلی ها صبح و شب بی وقفه می خواندندش تا زودتر، از همه چیز سر در بیاورند. مرگ یکی از شخصیت های اصلی در صفحه های آخر کتاب، ضربه ناگهانی و غیر منتظره ای بود که دل خیلی ها را به درد آورد.



دالان بهشت؛ یک دخترِ بلاتکلیف و سردرگم
نویسنده: نازی صفوی

این رمان قصه مسیری است که دختری نوجوان در آن افتاده و هر قدر در آن جلو می رود، وضع بدتر می شود. «مهناز» خودش را نمی شناسد، تکلیفش با خودش روشن نیست اما ازدواج کرده و آنچه همسرش از او می خواهد، برایش عجیب و غیر قابل درک است. هر صفحه، انگار ما را پرتاب می کند به دنیای سخت و دردناکی که مهناز دارد تجربه اش می کند. به قول «نازی صفوی» نویسنده رمان، انگار ما هم با خواندن سرگذشت این دختر جوان، همراه مهناز بزرگ می شویم و به یک خود شناسی تازه می رسیم. آن هایی که دالان بهشت را خوانده اند، حتما خیلی از محمد، نامزد مهناز کینه به دل دارند. سر تمام بحث و جدل هایش با دختر نوجوان، اعصابشان به هم ریخته و دلشان برای دخترک کباب شده است.

بامداد خمار؛ خماریِ بعد از شکست عشق
نویسنده: فتانه حاج سید جوادی

اگر نهایتی برای داستان های سوزناک عشقی دهه هفتاد قائل باشیم، قطعا بامداد خمار از آن هم پرشورتر است. چه اشک هایی که مخاطبانِ رمان برای «محبوبه» نریختند و چه آه ها که پشت سر «رحیم» نکشیدند. محبوبه، دختری از یک خانواده اشرافی، عاشق مردی می شود که نجار است و هیچ چیز ندارد. پدر محبوبه که به شکل جدی با این ازدواج مخالف است، برایش خانه‌ای کوچک می‌خرد و دکانی هم برای نجاری رحیم و آن ها را به حال خود رها می‌کند تا دخترک پانزده ساله زندگیِ مشترکش را در خانه و میان خانواده‌ای که نمی‌شناسد شروع کند و با گذشت زمان و در مواجهه با مشکلات، از خودسری اش عبرت بگیرد و ادب شود. این وسط، رحیم هر صفت بدی را که یک مرد می تواند داشته باشد دارد و مادرش هم زنی به غایت بی رحم و سنگدل است که زندگی را بیش از پیش به کام محبوبه زهر کرده و حتی نوه اش را هم با بی مبالاتی به کشتن می دهد. داستان، بی پرده و مستقیم به ما پند می دهد که نتیجه گوش نکردن به حرف خانواده، چیزی جز بدبختی و تلخ کامی نیست. آن زمان که دور، دور بامداد خمار و ماجراهای محبوبه بود، کتاب دیگری هم به نام «شب سراب» چاپ شد که نویسنده ای دیگر همین قصه را از نگاه رحیم نوشته بود و باعث شد «فتانه حاج سید جوادی» نویسنده بامداد خمار از نویسنده آن به جرم سرقت ادبی شکایت کند و همین شد که نام این دو کتاب، بیش از پیش بر سر زبان ها افتاد.
 
کسانی که نویسنده نیستند اما دوست دارند بنویسند!
در بین نویسندگان کتاب های عامه پسند ایرانی، چند نفر هستند که بیش از بقیه توجه مخاطب را به داستان های خود جلب کردند. بعضی های‌شان ادعایی ندارند و صرفا می نویسند چون داستان هایی برای تعریف کردن دارند و بعضی ها خود را برتر و بهتر از بقیه می دانند.
  فهیمه رحیمی، مادری که از قضا نوشتن را هم دوست داشت
 فهیمه رحیمی با حدود 30 رمان عامه پسند، به عنوان پرکارترین نویسنده این گونه رمان ها در ایران شناخته می شود. رحیمی خودش مثل قهرمان های داستان هایش، زود ازدواج کرده بود و تنها تجربه نویسندگی اش تا قبل از نوشتن رمان های معروفش، برمی گشت به مدتی که خبرنگار ورزشی و کودک بوده. موضوع رمان هایش برای خیلی ها خوشایند و سرگرم کننده بود، اما به نظر خیلی از متخصصان حوزه ادبیات، هیچ یک از تکنیک های داستان نویسی به درستی در آن ها رعایت نشده است. رحیمی هم البته ادعای نویسندگی نداشت، او فقط داستان هایی تعریف می کرد که به زندگی مردم نزدیک بود و در مصاحبه های مختلف گفته بود خوشحال است به واسطه کتاب هایش، خیلی ها کتاب خوان شده اند.
م.مودب پور، نویسنده‌ای که دوست دارد اسرارآمیز بمانـد
نویسنده ای که بیشتر کتاب هایش با نام دختران ایرانی منتشر شده و از بین آن ها «پریچهر»، «گندم»، «یلدا»، «کـژال» و «یاسمین»، معروف تر شدند. به نظر می رسد مودب پور در رمان هایش کمی به روزتر از همکارانش عمل می کند و سراغ برخی مسائل اجتماعیِ امروزی ترِ قشر جوان مثل ایدز، اختلاف فرهنگی در ازدواج و موانع شروع زندگی مشترک می رود، اما باز هم در لایه های اولیه این مسائل باقی می ماند و داستان هایش به عمق نمی رسند و بسیاری از شخصیت ها در داستان هایش شبیه هم و به لحاظ شخصیت پردازی، تکراری اند. او به سبک سنتی عامه پسندنویس ها، پای درددل دختران و پسران شکست خورده می نشیند و داستان زندگی آن ها را به رمان تبدیل می کند؛ بماند که برخلاف دنیای ادبیات، در سینما آثار او موفقیت زیادی ندارند. در سال 1383 فیلم سینمایی «انتخاب» برگرفته از یکی از رمان های او و به کارگردانی تورج منصوری روی پرده رفت، اما مورد اقبال عمومی قرار نگرفت. مودب پور اصلا اهل مصاحبه نیست، جایی هم درباره شغل اصلی اش صحبتی نکرده، بعضی از داستان نویس های معروف ایرانی را به کل قبول ندارد و معتقد است کتاب هایش یک سر و گردن از کتاب های  همکارانش بالاتر است!
نازی صفوی؛ شروع نویسندگی از یادداشت پشت جعبه‌دستمال
نازی صفوی کمتر از بقیه دست به قلم برده اما معروف ترین اثرش یعنی «دالان بهشت» جزو پرفروش ترین کتاب های دهه هفتاد و هشتاد است. «نوشتن دالان بهشت از یک یادداشت کوچک پشت جعبه دستمال کاغذی ماشین شروع شد؛ وقتی که پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم.  من ادعای نویسندگی ندارم برای همین هم خیالم راحت است. نوشتن برای من شغل نیست. نتوانست من را مجاب کند. برای من کسب نشد. برای من عشق بود.» این ها را در مصاحبه اش با همشهری جوان گفته است. اغلب رمان هایش پر از احساسات زنانه است و آرزوها و رویاهای تباه شده یا ممنوع دختران جوان را روایت می کند.
 
نگاهی به بازار داغ عامه‌پسندهای ایران و جهان در سال‌های اخیر
قصه های پرفراز و نشیبِ وصال و هجــران عاشقان شکست خورده و مورد ظلم و خیانت قرار گرفته، در همه دنیا و همه دوران‌ها طرفداران ویژه خودش را دارد. یکی از معروف ترین رمان های عامه پسند  جهان، «پیمان» اثر «دانیل استیل» نویسنده آمریکایی پر کاری است که 80 کتاب عامه پسند نوشته است. نمونه جدید داستان های عامه پسند خارجی که این روزها، هم فیلمش و هم کتابش بازار را قبضه کرده «من، پیش از تو» و «من، پس از تو» اثر «جوجومویز» است. داستان یک رابطه عاطفی که بین یک بیمار و پرستارش شکل می گیرد. عده ای معتقدند مویز، فهیمه رحیمی خارجی هاست؛ یعنی آثارش تقریبا شبیه رمان های رحیمی است و همین هم باعث محبوبیتش در ایران شده است. اما تفاوت عامه پسندهای خارجی با ایرانی، این است که محدود به عشق های تند و آتشین نمی شود و تنوع زیادی دارد؛ از روان شناسیِ مثلا مثبت و عرفان های ساده اندیشانه تا قصه های خون‌آشامی؛ و ماجرای ومپایـرهایی که ناخواسته خون‌آشام شدند و حالا در زندگی عجیب و غریبشان، درگیر مثلث و مربع های عشقی می شوند. اما در بین نمونه های ایرانی جدید، رمان «پستچی» هنوز یکه‌تاز است. چه زمانی که در صفحه اینستاگرام «چیستا یثربی» منتشر می شد و چه وقتی که به طور رسمی چاپ شد، سر و صدای زیادی به راه انداخت و موجی داشت که خیلی از نوجوان ها و جوان ها را با خودش همراه کرد. اما یکی از خاصیت های داستان های عامه پسند، همین محبوبیت گوشِ فلک کر کنِ ناگهانی است که وقتی سر و صداها می خوابد و به خودت می آیی و مدتی می گذرد، می بینی آن قدر ها هم آش دهن سوزی نبوده. پستچی روایت عشق پر سوز و گداز دختری 14 ساله به پستچی جوان محله شان است. دختر برای این که بیشتر پستچی را ببیند، هر روز برای خودش نامه می نویسد و کم کم هم دخترک و هم پستچی، متوجه می شوند یک علاقه دوطرفه میانشان به وجود آمده و از اینجا تا آخر قصه، روایتِ تلاش این دو برای به هم رسیدن و باهم بودنشان است؛ اتفاقی که هرگز نمی افتد! و ماجرا وقتی جالب شد که یثربی در صفحه اینستاگرامش اعلام کرد پستچی، روایت واقعی زندگی خودش است!
 
عامه پسندها برای شروع کتاب‌خوانی خوب اند اما کافی نیستند اگر بخواهیم منصف باشیم باید این را بپذیریم که رمان های عامه پسند برای نوجوانان و جوانان، رویا تولید و آن ها را با سرگذشت هایی همراه می کنند که برایشان جذاب است و همین باعث می شود کتاب را زمین نگذارند. گرچه مهم است «چه» بخوانیم و «برای چه» بخوانیم اما در وضعیتی که سرانه مطالعه کشور به شکل خجالت آوری پایین است، این که هنوز کتاب هایی هستند که در دست عموم مردم دیده و خوانده می شوند امیدوار کننده است. کسی که طعم شیرین همراهی با شخصیت های داستانی را چشیده و لذت زندگی با آدم های  داستان ها را  تجربه کرده، خیلی راحت تر کتاب خوان می شود تا کسی که اصلا به این وادی قدم نگذاشته است. درست است که عامه پسندها خواننده را با موضوعات کم اهمیت و سطحی درگیر می کنند ولی همین که راهی باز کرده اند به سوی مطالعه و پنجره ای جدید پیش روی فراغت افراد گشوده اند، چیز کمی نیست.
 
یک بسته پیشنهادی برای گذار از عامه پسندها به سوی ادبیات فاخر اگر تا امروز با عامه پسندها ارتباط خوبی گرفتید و دوست دارید در تابستان امسال چندین کتاب جذاب و فراتر از عامه پسندهای بازاری بخوانید، ما چند پیشنهاد برایتان داریم. این پیشنهادها حکم یک میان وعده را دارند برای این که کمی ذائقه تان تغییر کند و کم کم به سمت کتاب های خواندنی تر و آثار ارزشمند ادبیات ایران و جهان قدم بردارید.
 چه کتابی؟ عذاب وجدان
نویسنده؟ آلبا دسس‌پدس
«عذاب وجدان»، مجموعه نامه های پیوسته ای است که مخاطب را با خود همراه می کنند و کم کم از ماجراهای غیر منتظره ای خبر می دهند. روند جذابی که مخاطب را با خود تا انتهای داستان می کشاند. داستان به دلیل همین فرم نامه نگاری، بسیار خلاقانه است و محتوای آن ساده و قابل فهم. «دسس پدس» زنی است ایتالیایی که سابقه روزنامه نگاری دارد و کتاب خوان بوده است و شاید به همین خاطر نثرش آنقدرها دم دستی و زرد نیست.
چه کتابی؟ مادام بوواری
نویسنده؟ گوستاو فلــوبر
مادام بوواری مهم ترین و معروف ترین اثر گوستاو فلوبر، رمانی سراسر عشق و اضطراب است. داستان بلندپروازی های یک دختر روستایی که با یک پزشک ساده در همان روستا ازدواج می کند، اما این ها قانعش نمی کند. او هنوز رویاهای بزرگی در سر دارد که برایش دردسرها و تاوانی به همراه دارد.
 چه کتابی؟ بلندی های بادگیر
نویسنده؟ امیـلی برونته
«عشق هرگز نمی میرد» یا «بلندی های بادگیر» رمانی پر از هیجان و حادثه است. کتابی که عشق آتشینی متفاوت با تمام کتاب های پیشنهادی دیگر در خود دارد. «امیلی برونته» در این کتاب ماجرای پسر یتیمی را روایت می کند که به فرزند خواندگی خانواده ای متمول و اشرافی در می آید و از دختر کوچک خانواده متنفر می شود اما مرز عشق و نفرت بسیار باریک است!
 چه کتابی؟ خاله‌بازی
نویسنده؟ بلقیس سلیمانی
کارهای بلقیس سلیمانی را خیلی ها مرز بین عامه پسند و فاخر می دانند؛ «خاله بازی» رمان جذابی است که طرفداران زیادی دارد. «خاله بازی» داستان یک مرد و سه زن است. زن‌ها هر کدام به فراخور موقعیت خود وارد زندگی این مرد می‌شوند و نقشی را بازی می‌کنند که برای آن‌ها مقدر شده است. یکی می‌آید تا بمیرد، یکی می‌آید تا بماند، یکی می‌آید تا نپذیرد و آن که نمی‌پذیرد به کاستی‌های طبیعی خود گردن می نهد!