خسرو ی شیرین سینما

امروز نيز که بعد از گذشت 10سال از مرگ او، به کارنامه‌اش نگاه می‌کنیم، دل‌مان برای تمام نقش‌هایش تنگ می‌شود و جای خالی او در سینمای ایران همچنان احساس می‌شود
10سال پیش در چنین روزی خبر مرگ خسرو شکیبایی را در 64 سالگی‌اش شنیدیم. طبق خبر، او ساعت چهار صبح، بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت
شکیبایی در «اتوبوس شب» نقش دوم داشت اما همه‌جا خودبه‌خود نقش اول حساب می‌شد. خودش، خودش را نقش اول کرد
امروز 9 سال از بیست‌وهشتم تیر 1387 می‌گذرد؛ روزی که سینمای ایران داغدار شد. این زخم بر جان نشسته، هربار ما را به یاد هامون سینمای ایران می‌اندازد.


10سال پیش در چنین روزی خبر مرگ خسرو شکیبایی را در 64 سالگی‌اش شنیدیم. طبق خبر، او ساعت چهار صبح، بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت. با شرکت خیل عظیم جمعیت در مراسم تشییع جنازه این هنرمند، ثابت شد که او نه تنها یکی از مهم‌ترین بخش‌های هنر سینما و تئاتر ایران بود، بلکه توانسته بود به درستی جای خود را در دل مردم باز کند. جمعیت عظیمی با سوگ و عشق فراوان، برای بدرقه او آمده بودند.
سوپراستارهای بدلی از شکیبایی بیاموزند
کیومرث پوراحمد با تعریف دو خاطره از شکیبایی بیان می‌کند: «شنیده بودم اذیت می‌کند. نمی‌خواستم با شکیبایی کار کنم چون کار سختی بود. خیلی سعی کردم از بازیگر دیگری استفاده کنم اما پیدا نکردم. به او زنگ زدم و گفتم می‌خواهم ببینمت. به خانه ما آمد. به اوگفتم کارگردان فیلم قبلی‌ات می‌گوید دیر می‌آیی و وسط کار می‌روی. اما ما با هم یک فیلم کار کردیم و تو بسيار منضبط بودی. پاسخ داد، کارگردان خودش نمی‌فهمد و بلد نیست چه کاری انجام می‌دهد. من را پنج صبح می‌برد سر صحنه و گریم می‌کند و ساعت‌ها می‌نشیند و پلان نمی‌گیرد. برای چه باید سر وقت بروم؟ گفتم كه حق داری. سناریو را به او دادم. رفت و یازده شب زنگ زد و گفت،خیلی سناریوی خوبی است و من در این فیلم بازی می‌کنم. گفتم در همه‌صحنه‌های فیلم باید حضور داشته باشی. اگر 60جلسه هم باشد همه را باید باشی. گفت ، می‌دانم. 60جلسه روز و شب کار کردیم؛ پنج صبح تا پنج عصر. آقای خراسانی، راننده‌ای که دنبال خسرو می‌رفت، می‌گفت من هرگز زنگ خانه خسرو شکیبایی را نزدم. هر وقت می‌رسیدم جلوی خانه‌اش، او قدم می‌زد و سیگار می‌کشید».
او همچنین با بیان مثال دیگری می‌گوید: «صبح خیلی زود از آبادان به سمت نخل‌های سوخته رفتیم که خیلی دور بود. کار کردیم و تا به هتل برگردیم ساعت نه‌ونیم شب شد. شب هم می‌خواستیم دو تا صحنه در یک نخلستان بگیریم. خسرو در آن صحنه حضور نداشت. شام خوردیم. گفتم، خسرو برو بخواب. ما فقط عبور اتوبوس داریم و فقط چراغ‌های اتوبوس دیده می‌شود. گفت نه! خودم باید پشت اتوبوس بنشینم. گفتم بچه‌ها را فرستاده‌ام برای کابل‌کشی، تو برو بخواب، من برای صحنه‌ اتوبوس بیدارت می‌کنم. گفت نه، وقتی می‌گویی فقط چراغ‌ها مشخص می‌شوند، پس من را بیدار نمی‌کنی. با آن خستگی سر صحنه آمد و پنج شش ساعت نشست که ما یک پلان عبور اتوبوس بگیریم.
مرحوم شکیبایی تا این اندازه احساس مسئولیت داشت و سوپراستارهای بدلی باید از او یاد بگیرند که بازیگری یعنی چه. این میزان از احساس مسئولیت را من در خسرو شکیبایی و داوود رشیدی دیدم. با آقایان عزت‌ا... انتظامی و علی نصیریان کار نکرده‌ام اما شنیده‌ام آن‌ها هم خوبند. این‌ها بازیگران قدیمی و استخوان‌دارند.
شکیبایی در «اتوبوس شب» نقش دوم داشت اما همه‌جا خودبه‌خود نقش اول حساب می‌شد. خودش، خودش را نقش اول کرد. «عمو رحیم» فیلم‌نامه من با «عمو رحیم» روی پرده سینما بسیار متفاوت است و این تفاوت حاصل خلاقیت خسرو و هماهنگی‌اش با من و عشقی بود که به همدیگر داشتیم».
او در نقش هایش ماندگار است
خسرو شکیبایی کارنامه درخشانی از خود برجای گذاشته است و با بازی در نقش هامون، خود را برای همیشه در ذهن‌ها ماندگار کرد؛ حتی اگر هیچ کار دیگری در زندگی انجام نمی‌داد. شکیبایی پرکار بود و چنان در نقش‌هایش فرو می‌رفت که نمی‌توانستیم او را با فیلم قبلی‌اش مقایسه کنیم. او هرگز در دام تکرار گرفتار نشد.
او تاکنون سه بار برای فیلم‌های «هامون»، «کیمیا» و «سالاد فصل»، برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شده است. در دو فیلم اول سیمرغ بهترین بازیگر مرد و در «سالاد فصل» سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد. او همچنین بارها نامزد دریافت سیمرغ بلورین برای فیلم‌های «یک‌بار برای همیشه»، «سایه به سایه» و «کاغذ بی‌خط» شد. یکی دیگر از جوایزی که این بازیگر در طول دوران کاری خود دریافت کرده است، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بین‌المللی فیلم پیونگ‌یانگ است؛ آن نيز برای بازی در فیلم «خواهران غریب». او همچنین در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران 30سال سینمای پس از انقلاب را از آن خودکرد.
خسرو شکیبایی به علت بازی متفاوت و صدایی که خاص خودش بود، شخصیت تکرار نشدنی در تاریخ سینمای ایران است. او در نقش‌های متفاوتی ظاهر شده است و البته از پس همه آن‌ها به خوبی برآمده است. امروز که به فیلم‌های او نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که گویی هیچ‌کس دیگری نمی‌توانست، این نقش‌ها را به خوبی او بازی کند.
شکیبایی در هفتم فروردین 1323 در تهران متولد شد و در رشته بازیگری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. او پیش از انقلاب در حوزه تئاتر و دوبله فعالیت می‌کرد و اولین فعالیت سینمایی او را می‌توان بازی در فیلم «خط قرمز» ساخته مسعود کیمایی دانست.
مهم‌ترین و به یادماندنی‌ترین نقش شکیبایی در دوره کار حرفه‌ای‌اش، بی‌شک بازی در نقش حمید هامون در فیلم «هامون» ساخته داریوش مهرجویی است.این هنرمند به جهت صدای خاصی که داشت در سال 1347 وارد حرفه دوبلوری شد و در این زمینه بسیار هم موفق بود. بعدها نیز کتاب‌هایی صوتی از او منتشر شد که طرفداران زیادی پیدا کرد. او برخی از سروده‌های «فروغ فرخزاد»، «سهراب سپهری»، «سید علی صالحی» و... را به صورت دکلمه اجرا کرده است. شکیبایی پس از 22 سال بار دیگر با مسعود کیمیایی همکار شد و با بازی در فیلم «حکم»، نقش ماندگار دیگری را در کارنامه خود ثبت کرد.
او علاوه بر حضور درخشانش در سینما، در تلویزیون نيز فعالیت داشت و در سریال‌هایی همچون «سمک عیار»، «لحظه»، «کوچک جنگلی»، «مدرس»، «روزی روزگاری»، «خانه سبز»، «تفنگ سرپر» و... به ایفای نقش پرداخت. امروز نيز که بعد از گذشت 10سال از مرگ او، به کارنامه‌اش نگاه می‌کنیم، دل‌مان برای تمام نقش‌هایش تنگ می‌شود و جای خالی او در سینمای ایران همچنان احساس می‌شود. روحش شاد و یادش گرامی.