مردم تهران تغییر می خواهند

نیره خادمی| عضو منتخب شورای آینده شهر تهران است و سابقه مدیریت رسانه را در کنار عضویت در حزب اعتماد ملي را هم دارد. محمد جواد حق شناس را  بيشتر با كار و سابقه حزبي اش در ميان اصلاح طلبان مي شناسند اما سابقه زيادي هم در فرمانداری، استانداری و حتي وزرات كشور را در كارنامه خود داشته است. او حالا هم جزو 12 نفري است كه از نیمه های شهریور بر روي
صندلي هاي سبز شورا تكيه مي زند. مصاحبه در يك روز آرام و گرم تابستاني، در دفتر كار محمد جواد حق شناس انجام شد تا او  به سؤالاتي درباره سياسي شدن شورا، شوراي يكدست و ترس از تكرار تجربه نخستين شوراي اصلاح طلب پاسخ دهد. حق شناس البته دید مثبتي نسبت به سیاسی شدن شورا و رأي مردم به ليست اميد دارد و نتیجه اختلاف در شورا را هم به نفع مدیریت شهری
می داند: «مردم تهران با رأي به ليست اميد نشان دادند كه خواهان تغييرند.» او  به «شهروند» می گوید که 12 نفر اصلاح طلب حداقل از میان 01جریان سیاسی شناخته شده به شورا آمده اند و این 01 جریان سیاسی برای انتخابات در آینده هم به رای مردم نیاز دارند بنابراین بر عملکرد نمایندگان خود نظارت جدی دارند: «اگر عملکرد شورا قابل قبول نباشد احزاب در آینده شانس رأی نخواهند داشت؛ به همین دلیل جریان ها در حفظ منافع شهر و شهروندان نباید تردیدی داشته باشند.»  وضعیت کنونی شورای منتخب شهر تهران را چطور ارزیابی می کنید؟
رأی قاطع مردم تهران به لیست امید در 29 اردیبهشت امسال برای خیلی‌ها قابل پیش‌بینی نبود حتی کسانی که شناخت دقیقی از شرایط داشتند. من هم مطمئن بودم که لیست رأی می‌آورد اما فاصله میان دو لیست رقیب برایم غیرمنتظره بود. تصورم این بود که نتیجه مانند انتخابات مجلس خواهد بود اما فاصله قابل توجه دو لیست پیام عجیبی را به مسئولان نظام، نخبگان شهری و اجتماعی و منتخبین جدید و قبلی داد. معتقدم به راحتی نمی‌توان از این پیام عبور کرد و باید مبنای آن بررسی شود.


 شما چه فکر می کنید؟ فضایی که به وجود آمد، شبکه‌های اجتماعی، انتقاداتی که به رویه مدیریت فعلی تهران وارد بود یا مثلا حضور هاشمی رفسنجانی در لیست یا حمایت رئیس دولت اصلاحات کدام یک دلیل رفتار مردم بود؟
فاصله آقای نظری نفر آخر لیست امید به عنوان جوان‌ترین فرد لیست که در فضاهای اجتماعی تهران هم شناخته شده نبود با نخستین نفر لیست اصولگرا تقریبا
نیم میلیون بود. او در فضای اجتماعی تهران شناخته شده نبود در حالی که انتشار لیست‌های تقلبی هم ایشان و چند نفر دیگر را هدف قرار داده بود اما خب نتیجه طور دیگری رقم خورد. در گذشته معمولا نیم میلیون رأی را نفر نخست لیست اصولگرا (مهدی چمران) به خود اختصاص می‌داد؛ کسی که 14 سال سابقه شورایی دارد و 13 سال آن را رئیس شورا بوده است. او برخلاف بقیه اعضای لیست رقیب چهره شناخته شده تلویزیونی است به چند دلیل؛ موقعیت خانواده و عنوانی که برادر شهیدش از شناخته شده‌ترین شهدای جنگ و انقلاب دارد، یکی از بزرگترین بزرگراه‌های تهران به نام ایشان است و اخیرا هم یک فیلم سینمایی پر سر و صدا به نام او ساخته شده است و هر تهرانی روزی چند بار اسم او را می شنود یا از بزرگراه چمران عبور می کند. در انتخابات اخیر، مشارکت مردم در تهران افزایش یافت که عمدتا آرای آن جریان اصلاح طلبی را نمایندگی می‌کرد، در واقع آرای خاکستری به میان آمدند که جهت‌گیری آنها روشن است. رأی مردم پیام منفی به شورای فعلی بود که با عملکرد شهرداری تهران و قالیباف پیوند داشت و مردم نارضایتی خود را این‌طور نشان دادند و در نهایت تنها دو نفر از اعضای فعلی به شورای بعدی راه یافتند. رأی مردم تهران این پیام را در خود داشت که آنها خواهان تغییر هستند. معتقدم این تغییر فاحش و ریزش 93 درصدی از شورای فعلی یک پیام جدی درباره نارضایتی مردم از مدیریت شهری تهران است.
 از همان روزهای بعد از انتخابات شایعات زیادی درباره اختلاف میان اعضای شورای منتخب است. آیا واقعا اختلافی بین اعضا وجود دارد و اصلا ریشه آن از کجاست؟ اینکه مثلا اعضا در مورد انتخاب شهردار مشکل دارند و این ترس وجود دارد که تجربه تلخ شورای اول تکرار شود.
موکول شدن زمان آغاز رسمی شورا به نیمه‌های شهریور فرصت خوبی را به وجود آورد که ما در کنار هم قرار بگیریم تا انسجام حداکثری شکل بگیرد. در یک ماه و نیم گذشته هم از فعال‌ترین جریان‌های منتخب بودیم که کنار هم قرار گرفتیم و از همان زمان تاکنون ساختار شورا، کمیسیون‌ها و هیأت رئیسه موقت هم شکل گرفت. نخستین بحثمان هم ساز و کار کنار هم نشستنمان بود که تا همین حالا هم هر هفته دو جلسه برگزار کردیم جز هفته‌ای که تعطیلات بود.
  واقعا اختلافی بین اعضای شورا یا احزابی مانند اتحاد ملت و کارگزاران هست یا خیر؟
حتی در یک خانه میان خواهر و برادر هم اختلاف نظر وجود دارد که کاملا طبیعی است اما اینکه نظرات را به جهتی ببریم که به تصمیمی واحد برسیم هنر کار تیمی است.
یعنی در میان اعضای منتخب این اتفاق در حال رخ دادن است؟
 بخشی از اختلافات که ناشی از  تفاوت در تخصص، سوابق مدیریتی، جنسیت و فاصله نسلی است نه تنها نقطه ضعف نیست بلکه نقطه قوت هم هست. تعداد زنان در شورا بیشتر شد و در این میان کسانی هستند که سابقه وزارت، شهرداری و حضور در عرصه‌های مدیریت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و برنامه‌ریزی دارند و خلاف آنچه دایما هم بیان شد شورا شورای کارآمدی است. میان اعضا اختلافات مفیدی وجود دارد که به مدیریت جمعی کمک می‌کند و البته نگرانی که هست و به حق هم هست این است که اختلاف مدیریت نشود. در یک کار تیمی فضا در اختیار دیدگاه‌های مختلف قرار می‌گیرد، جمع نظرات را می‌شنود و بعد با رأی‌گیری جهت‌گیری مشخص می‌شود.
 اما اینطور به نظر می‌رسید که برخی با شهردار شدن آقای هاشمی مشکل دارند و تلاش‌های زیادی هم شد که دیگر جزو گزینه‌ها نباشد در شرایطی که آقای هاشمی سابقه زیادی در مدیریت شهری دارد و در دوره چهارم شورا هم برنامه مفصلی برای تهران داشت. آقای حق شناس! اگر یک سری اتفاقات و  رایزنی‌های سال 92 نبود شاید آقای هاشمی شهردار اخیر تهران بود. ضمن اینکه در بسیاری از شهرهای دنیا هم کسی که رأی اول لیست را دارد به عنوان شهردار معرفی می‌شود و ایشان هم رأی اول لیست را دارد.
در جلسات دو دیدگاه مخالف و موافق وجود داشت. اگرچه موافقان، صلاحیت ایشان را مدنظر قرار می‌دادند اما برای مخالفان اصلا صلاحیت مسأله آنان نبود؛ مسأله آنها وفاداری به رأی مردم بود چون در آن صورت نفر بیست و یکم وارد شورا می‌شد. برخی می‌گفتند چه اشکالی دارد آقای چمران وارد شود البته ایشان شخصیت محترم، متخصص و با تجربه‌ای در کار شورا است اما آیا اگر مردم می‌خواستند نمی‌توانستند به او رأی بدهند در حالی‌که رأی او با رأی اول لیست امید یک میلیون فاصله داشت. بنابراین حرف این بود که وقتی اکثریت مردم خود انتخاب نکردند چرا ماباید به جای آنها تصمیم‌گیری کنیم.
  در مقابل این هم یک جاهایی ترس از یک دست شدن شورا هست و برخی می‌گویند که وجود دیدگاه رقیب یکدست بودن را از بین می برد.
بر اساس همین نگرانی امکان رأی  به افراد خارج از لیست وجود داشت مثل افرادی که با همین نگاه به آقای دکتر راغفر یا افرادی دیگر رأی دادند اما این نگاه در بین تهرانی‌ها چقدر طرفدار داشت؟ برخی از مردم به افراد خارج از لیست رأی دادند و حتی افرادی نزدیک به 250 هزار  تا رأی آوردند بنابراین وزن اجتماعی آن برابر همین عدد است یا مثلا وزن اجتماعی گروه رقیب 750 هزار نفر.  بحث ما این است که مردم بیش از همه صلاحیت تشخیص ورود افراد به شورا را داشتند. اگر ما به دموکراسی علاقه‌مندیم باید آن را با تمام لوازم بپذیریم در غیر اینصورت سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. مثلا کسی در مشهد می‌گوید من کنسرت نمی‌خواهم اگر اکثریت می‌خواهند به خودشان مربوط است یا کسی که در اصفهان از طرف خودش گفته 75 درصد مردم کنسرت نمی‌خواهند. پس اگر ما نقد داریم که چرا رقیب خود را به جای نماینده افکار عمومی جا می‌زند خودمان هم نباید مانند او برخورد کنیم.
 واقعا اگر آقای چمران وارد شود با وجود 20 عضو اصلاح‌طلب چه اتفاقی در شورا می افتد؟
در این صورت یک گام به شورای اول نزدیک می‌شویم که در آن زمان رسانه ملی یک نفر را هدف قرار می‌داد، مسأله‌ای را در فضای تبلیغاتی می‌برد، ذهن عموم را وارد حوزه‌ها می‌کرد که دیگر امکان انسجام و تمرکز لازم برای حل مسائل شهری وجود نداشت. به همین راحتی یک نفر می‌تواند در مجموعه‌ای مورد توجه قرار بگیرد و آن وقت است که تمام تلاش‌ها به جای صرف برای اداره شهری با مشکلات آلودگی، ترافیک یا بدهی‌های بزرگ، صرف شخصی می‌شود که بدون اشاره به مدیریت گرفتار 12 سال گذشته این مسائل را دستاویز تخریب قرار دهد.
 از طرف دیگر وجود جریان یک دست همیشه خطر فساد را افزایش  می‌دهد برای جلوگیری از خنثی شدن شورا چه پیش بینی دارید؟
اتفاقا این یکسو بودن منجر به پوشانده شدن مسأله نیست چون این 21 نفر حداقل از میان 10 جریان سیاسی شناخته شده به شورا آمده‌اند. این 10 جریان فقط امروز با مردم سر و کار ندارند و فردا برای مجلس و ریاست جمهوری هم رأی می خواهند بنابراین اگر عملکرد شورا قابل قبول نباشد احزاب در آینده شانس رأی نخواهند داشت به همین دلیل جریان‌ها در منافات با منافع شهر نباید تردیدی داشته باشند جز این هم باشد اعضا با این فرد یا گروه همراهی نخواهند کرد.
 پیش از این وقتی درباره شورای کارآمد حرف می‌زدیم با توجه به تجربه‌های جهانی گفته می‌شد که اعضا باید از درون یک حزب به شورا راه پیدا کنند تا از نظارت درون حزبی برخوردار شوند. این اتفاق در شورای پنجم به صورت خیلی کم رنگی افتاد و افراد حزبی وارد آن شدند اما حالا خیلی ها به سیاسی شدن شورای پنجم انتفاد دارند. آیا این نقدها درست است؟ اصلا چرا این نوع نگاه به شورای پنجم وجود دارد؟
این نه تنها عیب نیست بلکه حسن است. ما در شورا انسان‌هایی نیاز داریم که نگاه راهبردی داشته باشند، از تهدید نترسند و تطمیع نشوند و همه اینها شاخص‌های عناصر سیاسی است. قطعا عناصر بروکراتیک را برای اداره شهر، کارآمد نمی‌دانیم و باید شورایی سیاسی داشته باشیم چون انتخابات امری سیاسی است؛ اینکه فردی بگوید «تکرار می‌کنم» و مردم به آن توجه کنند یعنی توجه به امر سیاست البته نه از جنس ماکیاولی بلکه از جنسی که بیشترین اثر بخشی را داشته باشد. آنچه در شورا پسندیده نیست سیاست‌زدگی است این که یک عنصر منافع جبهه سیاسی خود را بر منافع جامعه مقدم بداند.
  نقد شاید به ضعف احزاب بر می‌گردد و اینکه آنقدری قوی عمل نکرده‌اند که حالا بتوانند نظارت دقیقی بر عملکرد نمایندگان خود داشته باشند.
نبود احزاب قوی از مشکلاتی است که در کشور ما به دور باطل تبدیل شده است؛ چون احزاب قوی نداریم،  منتخبان قوی نداریم و چون منتخبان قوی نداریم احزاب قوی هم نداریم. معتقدم باید این دور را بشکنیم و از یک جایی وارد شویم. 100 کشور نخست توانمند دنیا هم به پیشرفت نرسیده‌اند مگر با احزاب قدرتمند. هیچ کشور قوی هم نیست که حزب قدرتمند نداشته باشد در حالی که ما از وجود آن بی‌بهره‌ایم.
 چرا؟
به دلیل نگاهی که وجود داشته است؛ درحالی‌که کشورهایی مانند امارات، قطر، عربستان، کویت و عمان در خاورمیانه هستند که حزب در آن‌جا مفهوم ندارد و حاکمیت در دست یک خاندان است اما ما که از ‌سال قبل در کشورمان مشروطه و تحزب آمده است حداقل باید تلاش کنیم که حزب در معنای واقعی خود بنشیند. بنابراین حالا باید ورود احزاب را به فال نیک بگیریم اگر چه همه احزاب بزرگ نیستند. درحال حاضر حزب اعتماد ملی، کارگزاران و حزب اتحاد هر کدام بیش از دو نماینده در شورا دارند و 7 یا 8 حزب دیگر هم هر کدام حداقل یک نماینده.
که تخصص‌های لازم شهری را ندارند.
اتفاقا دارند. ما کسانی را داریم که سابقه وزارت، 14‌سال حضور در شورای شهر، سه‌سال سابقه شهرداری یا معاونت فرمانداری را دارند.
 یا مثلا کسی که سابقه مامایی دارد.
ایشان تخصص بهداشت دارد. آیا در تهران مسائل بهداشتی جزو مسائل شهری نیست درحالی‌که مهمترین مسأله شهری ماست. پس خلاف انتقادات، سوابق افراد قابل دفاع است. اما این را هم رد نمی‌کنم که لیست بهتر از اینها می‌توانست بسته شود که البته به سازوکار برمی‌گردد. شاید اگر یک فرد لیست را می‌بست، افراد بهتری در آن بود اما آن دیگر دموکراسی نبود و نگاه فردی در آن دخیل بود، بنابراین شورای آینده، شورایی است که بدون دغدغه می‌توانیم به آن اعتماد کنیم.
 جدا از بحث‌هایی که درباره نحوه بسته شدن لیست وجود دارد، شایعاتی هست درباره تقسیم‌بندی معاونت‌ها و سازمان شهرداری در بین احزاب و اعضا. چند هفته قبل هم دو عضو شورا در صحن علنی همین اتهام را نسبت به یکدیگر مطرح کردند که قول پست گرفته‌اند. این حرف‌ها را قبول دارید؟
در میان منتخبان چنین چیزی نیست و تنها در مورد چگونگی فرآیند انتخاب شهردار، ویژگی‌های شهردار و این‌که دوستان به نظرات یکدیگر توجه کنند، بحث شده است.
 حالا برگردیم به وضع فعلی شهرداری تهران و آقای قالیباف. ایشان در 12‌سال گذشته کمتر در مقابل خبرنگاران پاسخگو بود و به تعبیری کمتر با خبرنگاران دور یک میز نشست. به‌عنوان یک فرد رسانه‌ای، نظرتان درباره این‌گونه برخوردها آن هم از جانب شهردار تهران چیست و این‌که رویه شهردار آینده باید چگونه باشد؟
اصلا این رویه را نمی‌پسندم. جهان امروز حرکت به سمت شفافیت است و هیچ‌گونه پرده کشیدن را نمی‌پسندند. ما باید تمام نورافکن‌های قوی را روشن کنیم تا مردم تمام زوایایی که به آنها مربوط می‌شود را ببینند. مردم نسبت به آنچه در شورا و شهرداری می‌گذرد حق مطلق دارند. ما جلسات مخفی و غیرعلنی را نمی‌پسندیم و باید به سمت شفافیت حداکثری برویم. شهردار موفق، شهرداری است  که ارتباط خوبی با رسانه‌ها داشته باشد و من به‌عنوان نماینده برخاسته از حوزه رسانه با یک‌میلیون و 300 هزار رأی، پاسخگویی به مردم را جزو مهمترین وظایف می‌دانم.
 پس شهردار آینده فرد پاسخگویی در برابر رسانه‌ها خواهد بود؟
اگر نباشد رفتارش را تأیید نمی‌کنم.
 از همان هفته‌های نخست، در کمیسیون‌های موقت شورا قرار شد که هر کمیسیون گزارشی از وضع فعلی مدیریت شهری در حوزه مربوطه داشته باشد. آیا کمیسیون شما گزارشی از وضع فرهنگی- اجتماعی تهران تهیه کرده است؟
کمیسیون‌ها هنوز جایگاه قانونی برای تهیه گزارش ندارند. در جلسه‌ای که با شهردار داشتیم هم از او خواستم تا قبل از خروج از شهرداری وضع مالی، بدهی‌ها، میزان دارایی‌های شهرداری، میزان پیشرفت کاری پروژه‌ها، تعداد کارکنان رسمی و غیررسمی حقوق‌بگیر از صندوق شهرداری را با عدد و رقم مشخص کند تا معلوم شود هر کدام از اینها در بدو ورود چقدر بوده است و حالا چقدر است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که شهرداری 30‌هزار پست سازمانی دارد، درحالی که بیش از 60‌هزار نفر یعنی رقمی دو برابر هر پست از این مجموعه حقوق می‌گیرند. درباره بدهی هم که برخی آن را 20‌هزار‌میلیارد و برخی دیگر 65‌هزار‌میلیارد عنوان کرده‌اند و زمستان پارسال هم یکی از معاونان شهردار این رقم را 35‌هزار‌میلیارد عنوان کرده بود و البته شهردار از این رقم اظهار بی‌اطلاعی کرد.
 شهردار تهران تا همین حالا در انتقال اطلاعات همکاری کرده است؟
برخورد قالیباف در جلسه خیلی خوب بود و بیشتر از آن‌که حرف بزند، حرف‌های ما را شنید. شاید به جای این‌که بگویم برخورد خوبی داشت باید بگویم برخورد هوشمندانه‌ای داشت، اما سوالات اصلی ما هنوز بدون پاسخ است. با وجود این، در شورای پنجم سعی می‌کنیم زودتر به گزینه نهایی برسیم تا قبل از تحویل رسمی شهرداری، برنامه‌ای برای شهرداری که در این شرایط سخت آن را تحویل می‌گیرد، آماده کند.  
 پس تا الان همکاری نکرده‌اند.
چرا؛ تاکنون چند جلسه با معاون شهردار و کمیسیون‌های شورا داشته‌ایم. از حوزه شهرداری هم برای ارایه گزارش‌های لازم اعلام آمادگی شده است و تا الان مانع خاصی ندیده‌ایم.
 یعنی گزارش داده‌اند؟
در صورت اعلام نیاز گزارش‌ها فراهم شده است.
 پس با توجه به گزارش‌هایی که گرفتید الان وضع فرهنگی- اجتماعی شهر تهران چطور است؟
کمیسیون ما تا الان گزارشی نگرفته است و تنها با کمیسیون فرهنگی جلسه داشتیم که روسای کمیته‌های آن به ما گزارش داده‌اند. این هفته هم قرار است باز گزارش‌هایی داده شود تا بعد برای دریافت گزارش به سراغ مدیران فرهنگی شهرداری برویم.
 خب، ارزیابی خودتان از وضع فرهنگی و اجتماعی شهر تهران چیست؟
برای ورود به این حوزه زود است، اما قطعا با وضع مطلوب فاصله زیادی داریم.
 شهردار فعلی تهران در این 12‌سال اقدامات زیادی در حوزه‌ها فرهنگی و اجتماعی انجام داده است؛ ازجمله گسترش مراکز بهاران برای افراد آسیب‌دیده یا مثلا افتتاح باغ کتاب. نظرتان درباره اقدامات این‌چنینی چیست؟  
شهرداری در حوزه زیرساخت‌ها با همان نگاه پروژه‌محور موفق بوده است اما به حوزه نرم‌افزاری کمتر توجه شده است. ساختن باغ کتاب فرهنگسرا یا مسجد وظیفه شهرداری است یا فراهم کردن امکان فعالیت فرهنگی و اجتماعی در این مجموعه‌ها؟ ما نیاز به ساخت مراکز آسیب‌دیدگان اجتماعی داریم یا باید به سمتی برویم که فقر را ریشه‌کن کنیم، فرد معتاد، کودک کار یا زن آسیب‌دیده نداشته باشیم و فاصله شمال  و جنوب را کم کنیم که اصلا برای همان هم انقلاب کردیم. باید پرسید کسی که 12‌سال در این شهر مدیریت کرد و حالا از جامعه 96‌درصدی و 4‌درصدی حرف می‌زند، خود برای از بین بردن آن، چه کرده است.
 اما آیا این مسأله به‌طور مستقیم در سطح اختیارات شهردار است؟
ایشان در این حوزه مدعی بود و سه‌بار برای عرصه ریاست‌جمهوری اعلام حضور کرد. حدود 20‌هزار‌میلیارد تومان سرانه بودجه برای یک‌سال شهرداری است که  فقط 1700‌میلیارد تومان آن بودجه فرهنگی است، درحالی‌که کل بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد 1000‌میلیارد تومان است. این یعنی بودجه فرهنگی شهرداری تهران تقریبا 2 برابر است؛ آیا شهرداری به اندازه وزارت فرهنگ و ارشاد توانسته در حوزه فرهنگ شهری که 10‌درصد جمعیت کشور را دارد اثرگذار باشد؟ آیا این همه هزینه در کاهش طلاق و نزاع شهری تأثیر داشته است؟ من می‌گویم این اتفاق نیفتاده است. الان هم بحث این است که  آیا در پایان یک دوره مدیریت شهری می‌توان گفت که شهرداری تلف شدن وقت مردم در ترافیک را از 3 ساعت به یک ساعت کاهش داده است و این‌که پل‌ها و بزرگراه‌ها تا چه میزان  در حل این مشکلات کاربرد داشته است؟ شاید هیچ بزرگراه و تونلی را هم نسازیم یا هیچ ایستگاه مترویی را فعال نکنیم اما با مدیریت، میزان حضور مردم در ترافیک را کاهش دهیم و مردم خیلی از نیازهای خود را از طریق اینترنت برطرف کنند، بنابراین بدون ساخت‌وساز هم می‌شود در وقت مردم صرفه‌جویی و فضای شهر را آرام‌تر کرد.
 از بودجه حرف زدید. احتمالا شورای آینده هم بودجه‌هایی برای شهرداری در نظر می‌گیرد که کمتر از همین بودجه‌ها نیست. چه برنامه‌ای وجود دارد که دوباره بودجه در جاهای دیگری هزینه نشود و به بیراهه نرود.
قاعدتا بودجه همین است، اما یکی از مشکلات ما منابع محدود است و یکی از مصارف همین منابع محدود شهری بدهی‌های شهرداری است. منابع پایدار ما کم شده است، بنابراین پرداخت بدهی‌ها باید در اولویت باشد. چون با یک حکم دادگاه امکان برداشت از بودجه شهرداری وجود دارد، به‌طوری که حتی نتواند حقوق کارکنان را پرداخت کند.
یعنی اولویت شورای بعدی پرداخت بدهی‌هاست؟
نه تنها مدیریت شهری بلکه هر ارگانی اول باید پرداخت بدهی‌ها را جزو اولویت‌های وظیفه‌ای خود بداند.
 بر سر بودجه‌های فرهنگی همیشه بحث‌های زیادی بوده است؛ مثلا بودجه‌هایی که برای امور خیریه یا سمن‌ها گرفته شده، اما درنهایت صرف امور دیگری شده است. آقای شاکری در همین دوره بارها تذکر دادند که بودجه ستاد سمن‌ها باید حسابرسی شود که عملا هم این اتفاق نیفتاد. برای کنترل این‌گونه موارد چه برنامه‌ای دارید آن هم در شرایطی که هیچ‌گونه نظارتی بر اینها نیست.
البته این اتفاق خیلی تلخ است و این نابسامانی‌ها باید برداشته شود. قطعا نبود شفافیت باید از بین برود و در ادامه ضابطه‌مند شدن هم به حل آن کمک می‌کند. یکی از مسائلی که در شهرداری وجود دارد دستِ بازی است که مدیران در کسب و هزینه بودجه داشته‌اند. باید بدون این‌که دست مجموعه برای مدیریت بسته بشود این مسائل ضابطه‌مند و قابل ‌پرسش باشد که هزینه با چه توجیهی انجام شده تا از اعمال سلیقه‌ای هزینه‌ها جلوگیری شود.  
 گزینه‌های شما برای شهرداری تهران چه کسانی هستند؟
توافق کردیم دو هفته آینده گزینه‌ها مطرح شود تا برای آن رأی‌گیری شود. تمام تلاش این است که شهردار با حداکثر رأی انتخاب شود.
  شما چه گزینه‌هایی را در نظر دارید؟
فعلا اسم مطرح نمی‌کنم اما گزینه‌هایم این ویژگی‌ها را باید داشته باشند؛ کارآمدی، شجاعت، پاکدستی، داشتن تیم و گروهی که بتواند در این زمینه کار کند و داشتن سوابق مشخص مدیریتی در این حوزه.