دلیل تمایل آمریکا به حل بحران عربی

بعد از آنکه میانجیگری کویت و نشست چهار کشور عربی درگیر بحران در قاهره نتوانست کمکی به حل بحران عربی کند، رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا با عزیمت به کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس بر آن شد که ابتکار حل بحران عربی را به دست گیرد. آن‌گونه که شواهد نشان می‌دهد، این‌گونه ابتکارات در راستای راهبرد‌های آمریکا و متحدانش برای کاهش تنش در منطقه خلیج‌فارس صورت می‌گیرد. اما در شرایط فعلی به نظر می‌رسد رفع تنش و تلاش برای آرام کردن اوضاع در منطقه همه اهداف آمریکا باشد بلکه واشنگتن هدف مهم‌تری را در ورود به حل بحران عربی تعقیب می‌کند.
بدون تردید آنچه آمریکا در قبال مسایل دنیای عرب نشان می‌دهد، انعکاس جلوه‌هایی از منطقه‌گرایی و نیز گسترش سازو‌کار‌های توسعه قدرت در حوزه کشور‌های آسیای غربی، آسیای‌شرقی و شمال آفریقاست. بنابراین منطقه‌گرایی و توسعه قدرت در این حوزه‌ها تابعی از نیاز‌های راهبردی آنان است. در این رهگذر آمریکا تلاش دارد از طریق گسترش قدرت به سیطره دست یابد و محافل عرب نقش واسطه و کاتالیزور را بازی می‌کنند و خواهان آنند که با پشتگرمی و حمایت بازیگران منطقه‌ای خواهان نقش‌یابی در مناسبات منطقه باشند. این امر منجر به شکل‌گیری الگو‌های جدیدی از کنش ارتباطی بین این بازیگران می‌شود. آن‌گونه که از مجموعه کنش‌ها و الگو‌های رفتاری این بازیگران در جغرافیای خاورمیانه پیداست، جهت‌گیری ائتلاف محور اصلی کنش این بازیگران محسوب می‌شود. بنابراین این بازیگران تلاش دارند با جهت‌گیری ائتلاف و فواید راهبردی آن از موانع و چالش‌های پیش‌رو عبور کنند. واقعیت آن است که ایران در شرایط حاضر پیچ و مانع اصلی اجرایی‌سازی جهت‌گیری ائتلاف است و برای اثرگذاری با تلاش سازمان‌یافته درصدد موازنه‌سازی قدرت در محیط‌های منطقه‌ای و هندسه جدید قدرت نظام جهانی است. ایران موازنه‌سازی قدرت را از طریق فرآیند‌های ترازیابی، موازنه‌گرایی، تحریک برای فرسایش، طعمه‌گذاری، بازدارندگی و حتی سازش انجام می‌دهد. هدف ایران از موازنه‌گرایی، تضعیف نقش آمریکا و بی‌اثرسازی سازوکار‌های توسعه قدرت آن و متحدانش در محیط‌های منطقه‌ای است.
در شرایط حاضر سیاست انفعال قطر در پذیرش شروط 13‌گانه محافل عربی به معنای واگرایی در منطقه‌گرایی و سازوکارهای توسعه قدرت مورد نظر آمریکا در حوزه آسیای غربی است. در نگاه آمریکا تداوم بحران عربی موجب واگرایی در ائتلاف می‌شود و نیز شرایط را برای جایگاه‌یابی و تعیین‌کنندگی نقش دوباره ایران فراهم می‌کند. بنابراین هدف اصلی جهت‌گیری ائتلاف، مقابله با نفوذ ایران است. در این ارتباط کمترین لطف جهت‌گیری ائتلاف آن است که به نگرانی‌های آمریکا و محافل عرب در مقابل رخنه و نفوذ دوباره ایران پایان می‌دهد. در این شرایط و در نتیجه رفع نگرانی‌های ناشی از نفوذ چالشی ایران، آمریکا به همراه متحدان عربی خود بهتر و موثرتر می‌تواند به اجرایی‌سازی سازوکار‌های توسعه قدرت در فازها و هدف‌های بعدی ادامه دهد و ایفای نقش کند. در شرایط حاضر شواهد نشان می‌دهند که آمریکا بعد از عبور از ایران آن هم به‌عنوان بزرگ‌ترین پیچ و مانع اجرای سازوکار‌های قدرت، قصد ورود به سوریه را دارد. به عبارت دیگر ورود به سوریه و بر هم زدن معادلات آن هدف بعدی جهت‌گیری ائتلاف است. دلیل اصلی تغییر جهت به سوریه از این رو است که آمریکا و متحدان عربی آن راهبرد مشترکی در سوریه دارند. این راهبرد مشترک همان بالکانیزه کردن بحران سوریه،تعلیق و تاخر صلح، تضعیف محور مقاومت و سرانجام ایجاد واگرایی در ائتلاف مسکو- تهران است. تحقق این اهداف جز با حل بحران عربی امکان‌پذیر نیست. به همین خاطر است که آمریکا تلاش می‌کند و اصرار دارد که بحران عربی را با حداکثر مطلوبیت‌های راهبردی به سامان و سرانجام برساند.
* مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com