روزنامه جهان صنعت
1396/04/25
ضرورت اجتنابناپذیر آموزش شناخت مسائل جسمی و جنسی در مدارس؛
محمد میلانی- آتنا اصلانی، آتنا اصلانی و باز هم آتنا اصلانی. آنقدر باید این نام و نام خانوادگی را تکرار کرد که از درونش هم زخمهای عمیق و تاولبسته اجتماعی ما که هیچگاه گویی تلاشی برای ریشهیابیاش نشده، سربیرون بیاورد و نیز اگر بنا بر التیام باشد، مسیری را در راه رسیدن به مرز التیام باز کند. اگر بنا بر تحقق سلامت اجتماعی باشد که خود یکی از مهمترین کاستیهای جامعه شهری و روستایی ماست باید یادمان باشد که آتنا اولین قربانی سامانه نامناسب اخلاقی و پرورش نادرست نظام آموزش اجتماعی و حتی پرورشی ما نبوده اما کاش آخرین قربانی تجاوز باشد. اگرچه این بخش قضیه بالطبع محال به نظر میرسد اما اگر دست کم تلاشی در راستای تحقق و احیای سلامت روانی در جامعه صورت پذیرد، میتوان به کاهش صدمات و لطماتی از این دست در آینده امیدوار بود. هرچند پذیرش این مهم، خود به عنوان بزرگترین اعتراف در راستای عدم مشی و عملکرد درست در راه اعتلای اخلاقی و تعالی آموزش اجتماعی تا به امروز بوده است.بحران از کجا آغاز میشود
مفهوم آتنا نه درد رفتن به ورزشگاه و تشویق تیم ملی است، نه سند2030 که عدهای دست بگیرند و بر سر و صورت جامعه و دولتمردان بکوبند و نه خرج جراحی چهرههای دختران شینآبادی است که سالهای سال آموزشوپرورش و هیچ ارگان دیگری توان پرداختش را نداشته است. فاجعه آتنا دقیقا آن نقطهای از هویت سردرگم فرهنگی و اجتماعی ماست که هیچوقت جدی گرفته نشده و درست در زمانهای که بزرگترین تحولات آموزشی و اجتماعی به حرکتدهی اجتماعی ثمر میدهد و اصیلترین مبانی اخلاقی به کمک انسان اجتماعی میآید، رخ میدهد و آتنا قربانی میشود. قربانی شدن آتنا، قربانی شدن اجتماعی بزرگ است که توقع بیجا از وضعیتی دارد که هیچ تلاشی در راستای ترمیم و مداوایش نکرده است.
بیهیچ تعارفی این میتواند بزرگترین بحران اخلاقی و فرهنگی جامعه در سالهای اخیر باشد؛ بحرانی که هرکس میتواند به گذشتههای خود نظری داشته باشد تا به راحتی شاهد مثالهایش را حتی در زندگی خود و اجتماع اطرافش پیدا کند. روزگاری را به یاد میآورم که دقیقا در سن و سال آتنا نسلی از پسر بچههایی بودیم که به اجبار از سوی بزرگترهایمان آموخته بودیم رفتارهای مردهای جامعه خودمان را به دقت مورد تحلیل قرار دهیم. از معلم کلاس گرفته تا مغازهدار و تعمیرکار دوچرخه در محله! آنچنان سیستم آموزشی اجتماعی و آموزشوپرورش ما بدقواره و اندوهبار عمل میکرد که با حجم عظیمی از خطرات مواجه بودیم و درعین حال به قصد و نیت مراقبت از خویش مجبور به یافتن اشراف و دانستن مسایل جنسی میشدیم. این بزرگترین خیانتی بوده و هست که جامعه میتواند به فرزندانش روا دارد. چراکه درک این چنینی از رهیافتهای جنسی، به الزام قالببندیهای فاعل و مفعولی را به همراه دارد و از این منظر به هیچ عنوان عنصر شناخت، نمیتواند عنصر سالمی باشد.
مدارس اولین نهادهای مستعد بروز بیماریهای جنسی
بسیاری خوب به یاد دارند که در همان ایام کسانی که کمی گرایشهای تراجنسیتی داشتند چگونه در تیررس حملات و آسیبهای جنسی در مدارس راهنمایی و دبیرستانها قرار میگرفتند و هیچکس از مدیر گرفته تا معلم تربیتی نمیتوانست این رفتارهای نابهنجار جمعی دانشآموزان را کنترل کند. عکس داستان نیز از قضا صادق بود. مدارس دخترانه پایتخت نیز از این قواعد مستثنا نبودند، همانقدر که پسرها در تهییج وقوف به مفاهیم جنسی، به جای مراقبتهای جنسی به سر میبردند، دخترانی نیز بودند که به علت جفای آشکار سیستم آموزشی در شرایط شناخت بیحد و حصر به سر میبردند. درست در زمانهای که الزام به آموزش همگانی نیاز اول جامعه و فرهنگ آموزشمدار ما بود، تازه شاهد تفکیک و تبعیض در مقوله مدارس بودیم. به یک معنا به اسم مردمی، نمونه مردمی، غیرانتفاعی و... که دانشآموزان سره از ناسره تشخیص داده میشدند و حریمهایشان جدا میشد. این شرایط امروز هم به همین منوال ادامه دارد و چالش خانوادهها برای تضمین سعادت و ادب فرزندانشان به لطف حضور در چنین مدارسی همچنان مهمترین دغدغه فکری آنهاست. اما به همین میزان هیچ اجبار و تمنایی درراستای تدوین آموزشهای درست برای فرزندان تا به امروز نه دغدغه رسمی و عینی خانوادهها بوده و نه هست. وای از آن دمی که به این باور برسیم که عامل فاجعه آتنا، همان مرد 42 ساله حتی اگر دوره کوتاهی از زندگیاش را در کودکی و نوجوانی در سیستم معیوب آموزشی بهسر برده باشد، بیشک هیچ راهی نه برای درمان فکر بیمار خود میتوانسته پیدا کند و نه سیستم آموزش رسمی و آموزش اجتماعی ما توان شناخت و درمان این فرد را داشته و خواهد داشت. پس شکی نیست نمونههای بسیاری در جامعه حال حاضر خودمان داریم که هرآن سلامت روان افراد را در اجتماع مورد تهدید قرار میدهند و هیچ برنامهای نیز برای رسیدگی و بهبود وضعیت گذشته، جز راه قضا و تعلق محکومیت و جزا، چیز دیگری را نمیتوانیم متصور شویم. از آزارهای زبانی و چشمی بیامان علیه زنان و دختران در عرصه اجتماعی و رفتارهای نابهنجار جنسی دانشآموزان در محیط آموزشی تا توسل به زور و تهدید به منظور آزار جنسی گرفته تا کودکآزاری و تعرض به کودکان، هنوز به عینه در بسیاری از شهرهای ما نه تنها دیده میشود، بلکه به عنوان شرمآورترین فعلیت روانی، سلامت جامعه ایرانی را مورد تهدید جدی قرار میدهد. به راستی نهاد آموزش اجتماعی ما مقصر اصلی این فرآیند است یا نهاد آموزشوپرورش؟ خانوادههای ما چه نقشی در کاستن از اثرات مخرب این راه به بیراهه دارند؟ هنوز که هنوز است نوع آگاهی القایی به کودکان و نوجوانان از سوی پدر و مادر، بسیار پردهپوشانه و ناقص و توام با حجب و حیای شرقی بیان میشود یا کودک و نوجوان به خودی خود در اجتماع مشغول تجربهاندوزی میشوند که صدالبته و افسوس که این فرآیند یا با تجربه نامناسب و تعرض جنسی همراه است یا نسبت دریافت آگاهی به حدی بیشتر از حد و میزان لازم است که قطعا خود به خود منجر به ایجاد آسیبهای فکری و جنسی در فرد میشود.
نهاد آموزش و رسانهها چه نقشی دارند
در این مسیر هنوز هیچ سخنی از نهاد آموزشوپرورش رسمی در میان نیست. هیچ جزوه یا درسی که بتواند به عنوان جزوه یا کلاس آموزشی مورد اهمیت و کارساز باشد و کلیه مواجهات اجتماعی و روانی و نیز علمی را مدنظر و توجه قراردهد، وجود ندارد. صدافسوس که نهاد رسمی رسانهای ما نیز در این میان کوچکترین نقش سازندهای ندارد. برای مثال درسال 1375 با آزمایش طرح نظام جدید درسی درکشور بنا شد یک دوره آموزشی مسایل جنسی و مراقبتهای لازم برای دخترها و نیز یک دوره برای پسرها به صورت کاملا مجزا و متفاوت برگزار شود. این مهم نه تنها محقق نشد، بلکه با چنان هجمه و به اصطلاح عوامل مخالف، با تودهنی مواجه شد که دیگر برای سالهای سال به چنین حد از فهم و شعور اجتماعی نخواهیم رسید. برگزاری کلاس پیش از ازدواج یا دوواحد تنظیم خانواده در دانشگاه را به هیچ عنوان نباید با بروز یا ممانعت از بروز چنین فاجعهای قیاس کرد. هرچند با کمال ناراحتی باید عنوان کرد آتنا در اجتماع ما به سن شناخته نمیشود. یعنی خطر همانقدر که آتنای هفت ساله را تهدید میکند، به دلیل نبود آموزش و آگاهی آتناهای 15و 18 ساله و بزرگتر را نیز بدون شک تهدید میکند.
نهاد همسوی آموزش یا همان رسانه اصلی ما بزرگترین مقصر بروز چنین فجایع دردناکی است یا بهتر بگوییم رسانههای جمعی سوی دیگر این تاسف و شرم ابدی هستند. بپذیریم و قدری با خودمان صادق باشیم که کار از علتیابیهای مضحک و پیش پا افتاده در سریالهای خارجی آن هم بیدلیل گذشته است. این وضعیت آشفته اجتماعی و فرهنگی من است و من در برابر چنین اوضاعی مسوول هستم. نباید این قصور را به گردن دیگری بیندازیم. بیمار قاتل و متجاوز به آتنا حتی اگر بیننده پروپا قرص تمام سریالهای خارجی مبتذل نیز باشد، ایرانی است و از اینکه نه فرهنگ خودش را میشناخت و نه توانست فردی استوار و مفید برای جامعه خودش باشد، به اندازه او تک تک کسانی که دغدغه فرهنگی دارند و خودشان را متولی فرهنگ کشور میدانند نیز مسوول هستند. بیایید مدام مقصر عناصر نابسامان اخلاقی و فرهنگی را در آن سوی مرزها جستوجو نکنیم. باید بپذیریم در این سوی مرزهای خودمان قادر به بازتولید الگوهای مناسب اخلاقی نیستیم. دلایلش نیز کاملا مشخص است. رسانه ملی دست در دست نهاد آموزش نداده که بتواند حتی یک برنامه معین و مناسب در راستای کاهش خطرات اجتماعی و تشرهای ناجوانمردانه اجتماعی به دختران و زنان این سرزمین بسازد. به همان قیمت و مقدار که در تقبیح حوادث و بحرانهای غربی موثر و با تمام قوا عمل کردهایم، در ایجاد مبناهای نوین فرهنگ اجتماعی خودمان فشل و ابتر جلو رفتهایم. کافی است یک بار که نه، به دفعات این فاجعه عظیم را مورد بازخوانی قرار دهیم تا خود مقصرمان را مشاهده کنیم.
زمانی که متن اجتماعی کشور، پایتخت و شهرهای بزرگ آن بودند و توسل به عنصر سرایت میتوانست بستههای خرده فرهنگی و الگوهای نامناسب اخلاقی را به حاشیهها رهنمون کند، هیچ وقت تصوری بر این نبود که یک روز درست از سوی مکانهای حاشیهای مراکز اصلی و شهرها بزرگترین فجایع بشری زاده شوند و هم حاشیهها را تحتالشعاع قرار دهند و هم به سمت متن اجتماعی سوق پیدا کنند.
جایی که آتنا برای همیشه از این دنیا رفت یکی از خوش آب و هواترین و امنترین و درعین حال آرامترین شهرهای کشور به حساب میآید و شاخصه جرم و بزه در این منطقه به هیچ عنوان با این فاجعه بزرگ یارای تشابه یا برابری را ندارد. این دقیقا نشاندهنده رشد بحرانهایی از این نوع در مناطقی است که تا دیروز به هیچ عنوان حتی نمیشد تصورش را نیز در ذهن پروراند. اگر وضع شهرهایی با محوریت اجتماعی مانند تهران، اصفهان و شیراز از حیث تبدیلشان به مراکزی بدنام و تهدیدآمیز تا به این حد برای دختران و زنان باشند و از سوی دیگر در امنترین شهرهای کشور نیز شاهد ددمنشانهترین جنایات جنسی و انسانی باشیم، بیهیچ اکراهی باید گفت که در وضعیتی بسیار بسیار بحرانی به سر میبریم بدون آنکه حتی بتوانیم درکش کنیم.از این حیث است که مدام انگشت اتهام به سمت دلایلی بلند میکنیم که هیچ ارتباطی با وضعیت یا علت افول اخلاق فردی، دینی و اجتماعی ما ندارند.
آیا قرار نیست قدری با خود منصف باشیم؟ بزرگترین دردهای اجتماعی و بحرانهای معیشتی در حال دریدن پردههای عصمت و پاکی اجتماع ما هستند و حتی یک نفر نیست که بتواند تحلیلی درست از فاجعهای به نام آتنا ارائه دهد.
چون روزی که باید بحران ارتباط جنسی در جامعه جدی گرفته میشد، نشده و تمام ابزارها و هنجارهای جامعه مردسالار به سمت نه تنها سکوت زنان، بلکه محکومیت آنها پیش رفته است. در چنین شرایطی نه جایز است که جامعه غربی را تقبیح کنیم و نه اینکه خودمان را افضل من جمیعالجهات معرفی کنیم. رسانه ملی هم که کوچکترین درگیریها میان پلیسهای سفیدپوست و مردان و زنان سیاهپوست را به نیکترین وجه ممکن گزارش میکند، چگونه میتواند تضمین کند که چنین فاجعهای نمیتواند اذهان جهانیان را تحتالشعاع خود قرار دهد؟ طبیعی است، دنیا دنیای رسانه است و هیچ رویدادی پشت درهای سانسور باقی نمیماند. اگر خبر آتنا از رسانههای رسمی انعکاس پیدا نمیکند، هیچ خردهای نمیتوان از دستکم 17 شبکه خبری ملی، خصوصی و محلی گرفت که این خبر را برای سراسر جهان انعکاس دادند. سایتهای مدیریت و هدایت شده خارجی و به سایر زبانهای دیگر نیز رقم بسیار بالایی را درهمان روز اول به خود اختصاص دادند. تاسفبار اینجاست که وقتی سیستم اجتماعی و آگاهبخش و تربیت اجتماعی را نشانه میگیرند، هیچکس نه میتواند خرده بگیرد و نه جرات آن را دارد که آنها را مشتی دروغگو و یاوهگو بداند.
در باب عامل این فاجعه شوم بیایید یک بار دیگر بحران آتنا را مرور کنیم. دختری به دیدار پدر دستفروشش میرود و در راه با این حجم وحشتناک ظلم و قساوت مواجه میشود. شخصی که مجرم است، سابقه کیفری تجاوز به عنف داشته و آزاد بوده و پس از بازداشت به دو قتل دیگر هم اعتراف میکند و دارای خانواده و دو فرزند است. طعم داشتن زندگی مبتنی بر نهاد خانواده را چشیده و در یک شرایط بالطبع طبیعی از حیث زناشویی به سر میبرد. یکی از دلایلش پذیرش چنین تلقی ساده اجتماعی نیز داشتن دو فرزند است. اما درست در همین مقطع است که یک فرد عادی اجتماع آن هم در یکی از آرامترین و خوش آب و هواترین مناطق کشور آگاهانه دچار گناه و جرمی میشود که تحت هیچ عنوان نمیتوان به آن حکم تصادف را داد. درواقع ماهیت جرمی که مرتکب شده اجازه نگاه ساده و سطحی را نمیدهد. جرم ارتکابی نه مانند بیماری سرماخوردگی است که جنبه شخصی داشته باشد و در صورت مراقبت بتوان ادعای آن را داشت که سرایت نمیکند و نه میتوان از آن به عنوان یک نمونه مطالعاتی در نابهنجاریهای روانی- اجتماعی نام برد. او نه غلامرضا خوشرو و نه صورت تکاملیافته علیاصغر بروجردی(اصغر قاتل) یا محمد بیجه است.
مشغول کسب و کار است و زندگی میکند. این یعنی همان بحران اجتماعی که سلامت روانی ما را به خطر انداخته است. با نمونهای از یک طیف بیماری طرف هستیم که جامعه را به تحلیل جدی وا میدارد. براین مبنا آن چیزی که روند این فاجعه را بسیار جدی مورد توجه قرار میدهد و هم ذهن تحلیلگر اجتماعی را به سمت درک ابعاد و لایههای پنهان این فاجعه رهنمون میکند، ترس از تکرار چنین فجایع و نیز بروز صورتهایی بسیار دهشتناکتر از چیزی است که در پارسآباد شاهد آن بودیم. این ترس اگرچه راه به جایی نمیبرد و صدافسوس که آتنا را از ذهن و حافظه تاریخی کودکان همنسل و مادرانی که دارای فرزندانی همسن و سال آتنا هستند پاک نمیکند، اما ضرورت درک همسوی اجتماعی را اگر بتواند فراهم کند و تحقق بخشد، کاری بس بزرگ رخ داده است که به نوبه خود و دستکم این بار شاید بتواند ضرورت بروز مباحث و اقدامات جدی در جامعه را بر مبنای جلوگیری و توقف چنین فجایعی رقم بزند. آتنا میرود تا سمبلی علیه ناآگاهی اجتماعی و اجبارهای تعصبآمیز در راستای عدم درک موقعیت اجتماعی دختران و زنان و حتی پسران خردسال در اجتماع تکامل نیافته از منظر مقولات جنسی باشد. شاید دور نباشد دیدن روزی که دستکم با بروز آگاهی در میان مردم، شاهد کاهش آسیبهای اجتماعی در این خصوص باشیم.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رسیدگی خارج از نوبت به پرونده آتنا اصلانی
در گفتوگو با دبیرکل حزب کارگزاران مطرح شد؛
تلاش دولت برای ابهام زدایی از قرارداد توتال ادامه دارد؛
دور باطل دیکتاتوری
سهامداران در انتطار پایان مجامع
تعهد ایران به ریشهکنی هپاتیت C تا سال ۱۴۱۰
راهاندازی سامانه شناسایی خانههای خالی تا پایان 96؛
ضرورت اجتنابناپذیر آموزش شناخت مسائل جسمی و جنسی در مدارس؛
روز بد و تلخ
تعطیلات در کهریزک!
زنگ خطر تورم
معاون وزیر صنعت از چرخش سیاستهای ایدرو خبر داد؛
گمانهزنی درباره دولت دوازدهم؛
تکنرخی شدن ارز، شرط ورود سرمایهگذاران خارجی
بغض ایران در ماتم مریم
مریم میرزاخانی، نابغه ریاضی درگذشت؛
گمانهزنی درباره دولت دوازدهم؛
در گفتوگو با دبیرکل حزب کارگزاران مطرح شد؛
رایزنی وزیر کشاورزی برای واردات برنج
و ما هم چنان دوره میکنیم/ شب را و روز را/ هنوز را...