قطر قربانی زیاده‌طلبی عربستان

آزیتا ربانی- با سپری شدن حدود دو هفته از سفر ترامپ به عربستان سعودی به قصد نشان دادن چهره‌ای متحد از جهان عرب سنی‌مذهب با آمریکا، بنایی که به نظر تزلزل‌ناپذیر می‌آمد با قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی و قطر به یکباره فرو ریخت. این جدایی و شکاف در روابط دو کشور توسط گروه کشورهای اقماری عربستان سعودی، شامل مصر، دولت قانونی تبعیدی یمن، بحرین و در نهایت امارات متحده عربی ادامه یافت. در واقع ضربه کاری که سبب قطع رابطه این دو کشور شد، دروغ محض و اخبار جعلی است که توسط دوحه انکار شد یعنی اعلام تماس تلفنی بین رییس‌جمهور جدید منتخب ایران و امیر قطر که از ایران به‌عنوان قدرت مهم منطقه که باید به او پیوست، یاد کرده بود؛ خبری که حکام عربستان سعودی به نظر می‌رسد اعتقاد به جدیت و صحت آن دارند.
در حالی که این نمی‌تواند تنها دلیل برای قطع روابط دیپلماتیک دو کشور باشد تا چه برسد به دلیل اصلی آن چراکه اعضای دیگر شورای همکاری خلیج‌فارس نیز مانند کشور امیرنشین عمان یا کویت که انتخاب مجدد روحانی به ریاست‌جمهوری را تبریک گفتند، روابط خوبی با این غول منطقه‌ای دارند. پس شاید حقیقت جای دیگری است. به خاطر بیاوریم که فردای روز سوءقصد پل لندن، سومین سوءقصدی که انگلستان برای سومین ماه متوالی تجربه کرد، گزارش مشهور به رهبری کامرون، نخست‌وزیر اسبق بریتانیا در مورد تامین مالی گروه‌های جهادی در نهایت پس از وقفه بسیار، علنی شد و در اختیار عموم قرار گرفت؛ رازی برملا شده به شیوه پیگیری کنگره آمریکا از 11 سپتامبر که انگشت اتهام را به سوی عربستان سعودی و متحدانش به‌عنوان منبع اصلی تامین مالی این جنبش‌های تروریستی نشانه می‌رود. به این ترتیب در لحظه‌ای که نخست‌وزیر انگلستان اعلام کرد طاقت و تحمل بریتانیایی‌ها در مواجهه با ایدئولوژی اسلامی دیگر سر آمده است، این حسن تعبیری است اگر بگوییم قربانی کردن این همسایه دردسرساز که قطر است با معرفی آن به‌عنوان تامین‌کننده مالی این جنبش‌ها برای ریاض بسیار مناسب خواهد بود. اگرچه این مطلب درست باشد که قطر تامین‌کننده مالی جنبش‌های اسلامی است اما جنبش‌هایی نیستند که سعودی‌ها تامین‌شان می‌کنند و به هر حال از آنهایی هم که همچنان به حملات و کشتار در غرب ادامه می‌دهند هم نیستند. در واقع قطر تامین مالی و پشتیبانی از جنبش‌های اخوان‌المسلمین را برعهده دارد که جنبشی سیاسی براساس پذیرش و برقراری سلسله‌مراتب با هدف ایجاد دولتی اسلامی توسط صندوق‌های آرا و انتخابات است.
برعکس سعودی‌ها تامین مالی جنبش‌های فوق سلفی‌ها را برعهده دارند که متاثر از طرز فکر نظریه‌پرداز وهابی‌شان، ابن‌وهاب، پدر و بنیانگذار ارتجاعی‌ترین نوع اسلام است. این هم درست است که سعودی‌ها خصومتی شخصی با قطری‌ها که آنها نیز وهابی هستند دارند مبنی بر ادعای برابری قطری‌ها درخصوص کنترل دو شهر مقدس اسلامی که اکنون در دست سعودی‌هاست. اما در ورای همه این مسایل تامین مالی اخوان‌المسلمین توسط قطر است که بیش از هر چیز دیگر پادشاهی‌های نفتی عرب خلیج‌فارس را می‌آزارد چراکه ایدئولوژی و شمای حکومت‌شان به کلی مخالف با قطر است. ایدئولوژی و شمای حکومتی آنها براساس سیستمی است که مشروعیت حاکمان آن براساس توزیع ثروت از بالا به پایین تبیین می‌شود در حالی که نزد اخوان‌المسلمین، مشروعیت حاکمان مگر از پایین به بالا و آن هم بدون موافقت و رضایت ارادی و اختیاری اکثریت شهروندان طبق آرایی که از صندوق‌ها بیرون می‌آید ممکن نیست. سعودی‌ها و هم‌پیمانان‌شان به قطر به چشم تامین‌کننده مالی و حمایتگر کسانی که در پی براندازی‌شان هستند، می‌نگرند. در عمل این ضدیت و تقابل بین امارات مختلف عرب از کوچک و بزرگ ربطی به سیاست مدیریتی آمریکایی ندارد. اگرچه سعودی‌ها با اعلام پشتیبانی ترامپ در خود احساس جسارت کردند اما نمی‌تواند به این معنا باشد که واشنگتن از پایگاه هوایی‌اش در قطر دست برخواهد داشت.
اگرچه اختلاف سعودی‌ها با قطر تازگی ندارد اما این چنین قطع ارتباط با بستن مرز زمینی هرگز قبلا اتفاق نیفتاده بود. قطر برای وارد کردن تمام احتیاجات خود درخصوص مصالح ساختمانی و مواد غذایی روی مرز زمینی با عربستان حساب می‌کند اگرچه راه‌حل‌های دیگری هم برای جایگزینی وجود خواهد داشت اما به هر حال بازهم فشار به دوحه طاقت‌فرسا خواهد بود. آخر اینکه سعودی‌ها برای سرپوش گذاشتن روی حمایت از تروریست‌ها، قطر را قربانی اهداف زیاده‌طلبانه خود کرده‌اند.
منبع: نشریه آتلانتیکو چاپ فرانسه