خطر غیبت آمریکا در اروپا

پس از پایان جنگ جهانی دوم که به شکل‌گیری جهان دوقطبی انجامید به ویژه از سال‌های آغازین دهه 60 میلادی هرگاه رییس‌جمهور جدید وارد کاخ سفید می‌شد به طور سنتی می‌گفتند و می‌شنیدیم که از هر حزبی، چه دموکرات و چه جمهوریخواه که باشد، اصول سیاست خارجی ایالات متحده عوض نخواهد شد.
چنین برداشتی دست‌کم تا اوایل دهه 90 میلادی در واقع پیش از سقوط شوروی و ریزش دیوار برلین با جانمایه «جنگ سرد» و بلوک‌بندی‌های نظامی ناتو- ورشو کم و بیش درست از آب درآمده بود اما به ویژه در آغاز هزاره سوم میلادی و وقوع عملیات تروریستی 11 سپتامبر و به تبع آن سیاست مداخله نظامی در عراق، این سنت دیرینه ترک برداشت و با توجه به چندقطبی شدن قدرت به‌طور خاص ظهور اقتصادهای نوین از یک سو و کشیده شدن تمرکز بحران‌های جهان به سمت‌وسوی خاورمیانه از سوی دیگر در عمل اصول سیاست خارجی آمریکا که براساس منافع استراتژیک بر سر تصاحب بیشتر قدرت در نبرد یک‌قطبی با شوروی سابق به رویارویی چندوجهی در واقع چندمنطقه‌ای از آسیای جنوب‌شرقی و اقیانوس آرام گرفته تا خاورمیانه و اروپا و در سطحی متفاوت آفریقا و آمریکای لاتین کشیده شد.
در چنین شرایطی اصول سیاست خارجی آمریکا هرچند در ماهیت خود یعنی «تصاحب قدرت» پابرجا ماند اما در صحنه رقابت چندوجهی، کمیت و کیفیت دیگری پیدا کرد که واشنگتن نمی‌توانست مانند دوران جنگ سرد همواره با برگ برنده بازی کند.
با روی کار آمدن ترامپ که به نظر می‌رسد پایه و اساس تمام برنامه‌هایش در درجه اول، بر هم ریختن سیاست‌های اوباما را نمایندگی می‌کند، اختلاف آمریکا نه‌تنها با چین و روسیه که با همپیمانان اروپایی و آسیایی به روشنی نمایان شد.ترامپ که در مبارزات انتخاباتی، نهادهای مهم سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی جهان را به باد انتقاد گرفته بود باعث شد که رابطه آمریکا با اتحادیه اروپا دچار مشکل شود تا جایی که هنگام سفر مرکل به واشنگتن، فاصله و اختلاف رهبران دو کشور کاملا مشخص بود.


سفر خاورمیانه‌ای و اروپایی ترامپ از منظر شکلی و ماهوی نتوانست تصویری که جهان از رییس‌جمهور آمریکا به‌عنوان فردی نامنتظره، کم‌تجربه و به دور از واقعیت‌های میدانی سیاست داشت را عوض کند.
در سفر اروپا، ترامپ با حضور در نشست ناتو و سپس اجلاس G7 در حضور روسای عوض شده چند کشور اروپایی همچنان حرف‌های گذشته‌اش را با اندکی اصلاح و تلطیف تکرار کرد.
با توجه به شرایط کنونی جهان، بحران خاورمیانه، مشکلات اقتصادی، بحث پناهجویان و از همه مهم‌تر تروریسم که گویی در مسیر بدل شدن به کابوس جهان هزاره سوم حرکت می‌کند- وجود رهبران و سیاستمداران باتجربه و جهانشمول یک ضرورت انکارناپذیر است و در شرایطی که مسکو و پکن برای تقسیم جهان دندان تیز کرده‌اند و در حالی که هزینه مالی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبارزه با پوپولیسم و تروریسم در حال افزایش است، حضور رییس‌جمهوری از جنس ترامپ به خودی خود یک خطر است اما دست‌کم اروپا این شانس را دارد که چه بسا با سیاستمداری چون مرکل بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.سفر خاورمیانه‌ای و اروپایی در واقع تبلیغاتی ترامپ این نکته را تایید کرد که رییس‌جمهور آمریکا اگر زیر بار رسوایی‌های داخلی تاب بیاورد، برای دفاع از قدرت و به قول خودش بازگرداندن افتخار و اعتبار ایالات متحده روزگار دشواری پیش‌رو خواهد داشت.غیبت آمریکا در خاورمیانه تا امروز صحنه را به سود مسکو عوض کرده؛ شرایطی که اگر قرار باشد در اروپا هم تکرار شود، بی‌شک مسکو و پکن کلاه‌شان را بالاتر می‌اندازند!
massoudmehr@yahoo.fr