روزنامه قانون
1396/02/26
پايان نا تمـام
در مورد قاليباف يك گزاره صحيح وجود دارد: « او هميشه در هفته آخر و قبل از صندوق راي، انتخابات را به رفتار خودش مي بازد». چه آن زمان كه در هفته آخر 84 گفت: من رضاخان اسلامي هستم و چه در سال 92 كه با حمله بيمورد به روحاني با پاسخ: «من حقوقدانم، سرهنگ نيستم» موجبات باخت خودش را فراهم كرد. اين دوره نيز قاليباف به عملكرد خودش باخت. بيانيه انصراف او از كانديداتوري، بيانيه قبول شكست بود. اگرچه او نخواست اين را اعتراف كند اما در مورد انصراف قاليباف از انتخابات دو سوال مهم وجود دارد؛ اول: چرا قاليباف انصراف داد؟ دوم: تاثير اين انصراف بر آرايش آراي انتخابات چيست؟ترس از شماتت اصولگرايان
از همان روز اول كه آمده بود، ميدانست دل بسياري از افراد جمنا با او همراه نيست. اگرچه در زيرچتر اصولگرايان جمع شدهاند اما دلشان با رئيسي است. ظاهرا با قاليباف همراه بودند اما عملا براي رئيسي كار ميكردند. او ميدانست كه مهمترين نيروهاي جمنا نيز با او همراه نيستند و از اين موضوع دلخور بود. اما سعي كرد با حملاتي كه به روحاني ميكندو باتوجه به پايين بودن راي رئيسي در نظرسنجيها، خودش را قهرمان اصولگرايان معرفي كند. اما هرچه تلاش كرد، بيشتر سقوط كرد. براي همين نيز ناچار به كنارهگيري شد.
بعد از آخرين مناظره ،مجموع اصولگرايان به اين نتيجه رسيدند كه تمام ظرفيتشان50درصد جامعه نيست. براي همين بايد يك نفر كنار ميرفت. قاليباف در اين مرحله، نه راه پس داشت نه راه پيش. شرايطي كه اصولگرايان خودشان به آن «وضعيت اره در گلو» ميگفتند. مناظره سوم نيز تير آخر بود كه كار را براي قاليباف تمام كرد.تيم قاليباف از روز اول مي گفت نيامده تا كنار برود. اما وضعيت كنوني آنها را ناچار به اين كار كرد. اصولگرايان آنقدر در پشت صحنه براي رئيسي كار كردند كه راياش از قاليباف پيشي گرفت. حالا قاليباف ناچار بود براي خروج از «وضعيت اره در گلو» يك تصميم مهم بگيرد؛ يا بماند و بعد از انتخابات به عنوان وحدت شكن و باعث باخت اصولگرايان معرفي شود يا كنارهگيري كند. او ناچار راه دوم را برگزيد. به اين ترتيب اگرچه در ميان مردم شكست خورد اما همچنان در درون اصولگرايي ميخواهد به حيات ادامه دهد. آنچه اصولگرايان را قانع كرد كه اين تصميم را بگيرند، اين بود كه معتقد بودند بايد يك «شوك به انتخابات و سبد راي اصولگرايان وارد شود» تا به اين ترتيب شايد بتوانند به 50 درصد آرا برسند. آنها بر اين باورند موجي كه در سال 92با كنارهگيري عارف براي روحاني ايجاد شد، بتواند براي رئيسي نيز اتفاق بيفتد.
افزايش سبد راي روحاني
با كنارهگيري قاليباف، تاثير مهمي بر سبد آراي انتخاباتي هر دو طرف ايجاد شد. انتخابات دور دوازدهم به يك دوقطبي تمام عيار تبديل شد. دوقطبي كه از اول نيز نشانههاي آن ديده مي شد. قاليباف انتظار داشت بتواند بالاي 30 درصد آرا را در نظرسنجيها كسب كند و در آن صورت رئيسي را وادار به كنارهگيري به نفع خودكنداما هرچه تلاش كرد به نتيجه نرسيد. ميدانيم كه مهمترين بخش سبد راي روحاني، طبقه متوسط اجتماعي است. در ميان اصولگرايان، قاليباف در همين طبقه با روحاني رقابت ميكرد. براي همين نيز ميتوان گفت سبد راي قاليباف از راي دو طبقه تشكيل شده بود. براساس آخرين نظرسنجي كه آيپو انجام داده تنها 30 درصد از كساني كه راي اولشان قاليباف بوده گفتهاند رايشان را به رئيسي ميدهند. 16 درصد گفته اند در انتخابات شركت نميكنند و بهطور مشخص 20 درصد نيز انتخاب بعديشان روحاني است. فاصله بسيار كم روحاني و رئيسي در سبد راي قاليباف پاشنه آشيل مهمي است كه نشان ميدهد چرا كنار رفتن قاليباف به سود سبد راي روحاني تمام شده است. اول: طبقه متوسط شهري كه او را مديري اقتصادي و پروژه محور تصور ميكردند.دوم: طبقه محروم جامعه كه با وعده يارانه و كارانه، آنها را جذب كرده بود. بخش مهمي از راي طبقه محروم قاليباف به آقاي رئيسي قابل انتقال است و بخش كوچكي از آن به روحاني ميرسد. اما وضعيت در راي طبقه متوسط قاليباف متفاوت است. سالهاست كه اصلاح طلبان، مطالبات طبقه متوسط را رهبري ميكنند. روحاني نيز با اتكا به آنها سبد راياش را در همين دوره از انتخابات حفظ و مانع از ريزش آرا ميشود. آنچه مسلم است اين است كه راي روحاني از زماني كه در همايشهاي اروميه، همدان و شيرودي تهران، سخنان بيپرده بر زبان راند، افزايش پيدا كرد. در اين وضعيت طبقه متوسط به هيچ عنوان رئيسي را نماد پيگيري كننده مطالباتشان نميدانند.
در صدر خواستههاي اين طبقه، «آزاديهاي اجتماعي» قرار دارد. به آخرين همايشهاي برگزار شده توسط قاليباف و رئيسي دقت كنيد. قاليباف در تهران در همايش بانوان شركت كرد، راحت به ميان آنها رفت و با آنها سلفي گرفت. در ساير همايشها نيز سعي ميكرد از حضور همزمان مردان و زنان ممانعت نكند. اين درحالي بود كه همايشهاي رئيسي با تفكيك كامل جنسيتي انجام ميشد. نگاه مردم به همين مقوله، كافي و گويا بود تا تفاوت را احساس كنند. راي اين دسته حتما به سبد روحاني ريخته خواهد شد نه رئيسي. با كنار رفتن قاليباف، دو قطبي انتخابات حالا به طور كامل شكل گرفته است. همين وضعيت، تحريميها و مرددها را نيز در روزهاي آينده به نفع روحاني وارد انتخابات خواهد كرد. اگر تا امروز با ترديد مي گفتيم: «دوم خرداد ديگري در راه است»، حالا با اطمينان ميتوان گفت : «دوم خرداد 76 بار ديگر در سال 96 تَكرار خواهد شد».