روزنامه قانون
1396/02/26
پوپولیسم عامل انحطاط اصولگرایان
در هر انتخابات احزاب، گروهها و جناحها ضمن داشتن برنامه، افراد منتخب خود را براي كانديداشدن معرفی میكنند. در انتخابات ریاست جمهوری که بیتردید مهمترین انتخابات در همه کشورهاست، تلاش و برنامهریزی احزاب به شکل مشهودتری دیده میشود، به اینگونه که برنامههای چندساله با پیشبینیهای لازم، با هدفگذاری مالی و فنی مشخص، تدوین و آماده ميشود. از سوی دیگر نیز فردی که به عنوان ريیسجمهور توان اجرا و عملیات دارد معرفی و کابینه احتمالی نیز با توجه به ظرفیتها و انجام جلسات و مصاحبههای مختلف پیشنهاد ميشود. در دهههای اخیر جریان اصولگرایی به عنوان یک جریان ریشهدار و تاثیرگذار برای انتخابات، برنامه و کاندیدای مشخص نداشته و ندارد. بهگونهايكه در سال 84 به صورت ضمنی احمدی نژاد اصولگرا معرفی شد و در اواخر چهار ساله دوم ریاست جمهوری، وی را ديگر اصولگرا نميناميدند. این جریان در سال 92 با چند کاندیدا دچار تفرقه و در انتخابات 96 نیز دچار انحطاط شد. همچنين با وجود داشتن نیروهای توانمند و با سابقه وزارت و مجلس، کاندیداهایی را منتسب به خود کردند که نه سابقه مجلس و نه سابقه دولت دارند. این جریان به صورت غیرمشخص از رئیسی حمایت میکند که نه آشنایی آنچنانی با مفاهیم اقتصادی دارد و نه در سوابقش بودجه، برنامه و تصمیمات اقتصادی کلان وجود داشته است. درحالیکه افراد مختلفی كه توانایی و شناخت بسیار بیشتری از کشور، قوانین و اقتصاد داشتند از نظرها دور ماندند. شاید مسائل مختلفی باعث حضور رئیسی شده باشد اما شعارهای پوپولیستی و اهداف بدون برنامه از طرف او میتواند برای اصولگرایان یک شکست محسوب شود . شکستی که اصولگرایان را متقاعد کرده از نامزد مورد نظر خود حمایت کنند. در دورههای اخیر اصولگرایان نامزد مشخصی نداشته و به دنبال جریانهايي که بيشتر با چاشنی پوپولیستی توام بودهاند، حرکت كرده و بیشتر بینام و نشان و بی ردپا در حال استفاده از جریانهاي اجتماعی بودهاند. مهمترین دلیل عدم معرفی نامزد مشخص، داشتن انعطاف لازم و برائت از حرکتهای پوپولیستی احتمالی در شرایط نامساعد بوده است. این جریان نه میتواند عطای جریان پوپولیستی را به لقايش ببخشد و نه میتواند به صورت رسمی از این رویکرد حمایت کرده و از آن استفاده كند. به همين دليل همه حرکت این جریان تحت تاثیر انحطاط و دوگانگی بوده است. اصولگرایان هم میخواهند ژست روشنفکری و ژست حزب کارآمد به خود بگیرند و هم صندوقها و مناصب را از دست ندهند. به نظر میرسد حتی پایداریها نيز در اهداف از اصولگرایان پایدارترند. انفعال این جریان، اتفاق ناگواری است که تشکلهای حزبی را تهدید میکند. این تهدید به نفع احزاب و گروهها نخواهد بود چون جریان قوی و تاثیرگذاري را که میتواند به عنوان ناظر،عملکرد جناح مقابل را مورد نقد منطقی قرار دهد، بیهویت ميكند. در این صورت بخشهایی از اصولگرایان که تندرو هستند و حرکات پوپولیستی را میپسندند، بر این جریان غالب شده و فرماندهی آن را به عهده خواهند گرفت که این رویداد، افراط و عوام فریبی را گسترش میدهد و ضمن به نابودی کشاندن جریان ریشهدار اصولگرایی، تمام رقبا را و تمام احزاب را به چالش میکشاند. بدونشك رقبای منطقی و قوی میتوانند باعث تقویت استخوانبندی یک حزب یا گروه شده و پایداری و استقامت آن را دوام بخشند. دوام احزاب و گروههاي با برنامه و با راهبرد، برای هر کشوری غنیمت خواهد بود. انحطاط اصولگرایی در صورت ادامه، چالشها و رقابتها را از سطح عقلا به سطح افراطیون خواهد کشید و این موضوع، زمینه بروز این چالشها در کف جامعه را فراهم می آورد که در این صورت، جامعه دچار یک دوقطبی چالشی خواهد شد که تا ماهها و سالها بعد از انتخابات ادامهدار خواهد بود. در چنين شرايطي نیاز است عقلای جریان اصولگرایی زمام امور این جریان را به دست گرفته و بیش از پیش موجبات ثبات و توانمندی را در بخشهای مختلف و در سطوح اجتماعی دوام و قوام بخشند زيرا اين، زنگ خطري جدي براي جريان اصولگرايي است.