اقدامي از روي ناچاري بزرگ‌ترين باخت قاليباف


انصراف آقاي قاليباف خبري بود كه بسياري منتظر شنيدن آن بودند. به ويژه پس از مناظره دوم و سوم كه آراي قاليباف رو به نزول بود، اين انتظار بيشتر وجود داشت. واقعيت اين است كه از ابتداي فعاليت‌هاي انتخاباتي پس از آقاي روحاني، راي آقاي قاليباف دوم بود و در تهران كه 12 سال شهردار آن بود، حدود 30 درصد آرا را داشت، هرچند براي كسي كه اين مدت زياد شهردار بوده، داشتن چنين رايي در ابتداي كارزار انتخاباتي، كم است، ولي وقتي كه راي او را با نامزد ديگر اصولگرايان مقايسه مي‌كرديم، باز هم قابل توجه‌تر بود، هرچند براي پيروزي و حتي رفتن به دور دوم كفايت نمي‌كرد، ولي همين قدر هم غنيمت بود. آقاي قاليباف با هزينه‌هاي سرسام‌آوري كه براي انتخابات و ستادش كرد آمده بود كه بماند، بلكه شانس خود را براي آخرين بار امتحان كند، زيرا تصور مي‌كرد كه با حذف از شهرداري تهران كمتر احتمالي دارد كه در آينده شانسي براي اين كار به دست آورد. راهبرد او تخريب دولت و شخصيت آقاي روحاني و جهانگيري بود، ولي اين راهبرد نتيجه عكس داد و نه تنها مقبول مردم واقع نشد، بلكه با واكنش طرف مقابل خودش لوله شد. آراي قاليباف طي 10 روز اخير به صورت مداوم رو به كاهش بود، به‌طوري كه در اواخر هفته گذشته از رييسي هم عقب افتاد و در موضع ضعف قرار گرفت و آماده براي انصراف دادن شد. اين انصراف بيش از آنكه اختياري باشد ناشي از اجبار بود. چرا؟ براي آنكه بدانيم چرا چنين تصميمي عاقلانه نبود كافي است كه به جزييات نتايج يكي از نظرسنجي‌هاي معتبر كه در تهران انجام شده مراجعه كنيم. بر اين اساس از هر 100 نفري كه گفته‌اند به قاليباف راي مي‌دهند 61 نفرشان گفته‌اند راي خود را به رييسي مي‌دهند، 18 نفر نيز به روحاني راي خواهند داد. 13 نفر هم تصميم نگرفته بودند. بنابراين با فرض اينكه آراي 13 نفر اخير هم به همان نسبت توزيع شود، با كنار رفتن او حداقل 20 درصد آراي وي نصيب روحاني خواهد شد و بقيه‌اش نصيب رييسي و ميرسليم مي‌شود. اين كار به نفع نامزدي است كه راي بالاتري دارد. اگرچه نظرسنجي مذكور نشان مي‌دهد كه سرجمع آراي آقاي روحاني و جهانگيري حدود 59 درصد بوده و حدود 35 درصد هم آراي دو نفر اصولگراست، از اين نظر خروج آقاي قاليباف هيچ نفعي براي طرف اصولگرا نداشته است. ولي فرض كنيم كه آراي آقاي روحاني 47 درصد باشد و آن دو نفر نيز به صورت مشترك و مساوي 46 درصد رأي داشته باشند. در اين صورت هركدام 23 درصد رأي دارند، با كنار رفتن قاليباف حداقل 6/4 درصد آراي او نصيب روحاني مي‌شود و رأي روحاني به 6/51 درصد خواهد رسيد كه در همان دور اول پيروز مي‌شود! تا به حال گمان مي‌رفت كه نامزدهاي اصولگرا فقط به اعداد و ارقام كشوري آشنايي كافي ندارند، حال معلوم مي‌شود كه به اعداد و ارقام امور جزيي خود نيز آشنايي كافي ندارند. شايد با عدد و رقم آشنايي كمتري داشته باشند ولي اين انصراف نشان داد كه پذيرفته‌اند راهبرد تخريب و توهين و حمله به دولت، در اساس يك راهبرد شكست‌خورده است و بايد به جاي آن ايده‌هاي ايجابي داشت. مردم به ذهنيت‌هاي منفي و تخريبگر رأي نمي‌دهند. طرف مقابل نيز به درستي توانست از حملات تخريبي قاليباف استفاده كند و كل جبهه اصولگرايي را به چالش بكشد و حتي سبب ريزش آراي رييسي نيز بشود. بنابراين اصولگرايان با حذف قاليباف تا حدي مي‌خواهند مرزبندي خود را از رفتارهاي اين نامزد نيز نشان دهند. اين انصراف نقطه پاياني است بر رقابت انتخاباتي 1396، و سرنوشت آن را گرچه روشن بود، روشن‌تر كرد. سهم بيشتر آراي آقاي قاليباف ربطي به اصولگرايان نداشت. او سعي مي‌كرد كه چهره‌اي اهل كار از خود نشان دهد. چهره‌اي كه ارزش‌هايش قابل انتقال به آقاي رييسي نيست. آقاي رييسي كه در آخرين مناظره چهره‌اي منفعل از خود نشان داد قادر نيست كه پرچم به زمين افتاده قاليباف را بردارد حتي اگر هم بردارد، قادر به حمل آن نيست. برخي معتقدند كه آقاي رييسي اعلام خواهد كرد كه او را معاون اول خود مي‌كند، اين اقدام آخرين ضربه را به قاليباف و راهبرد انتخاباتي اصولگرايان خواهد زد. زيرا چنين اقدامي را معادل نوعي معامله‌گري با رأي مردم تلقي مي‌كنند و ريزش راي آنان را بيش از پيش شاهد خواهيم بود. بعيد است كه قاليباف چنين پيشنهادي را بپذيرد، چون يك نقطه ضعف ديگر به كارنامه انتخاباتي او اضافه خواهد شد و نقاط تاريك اين كارنامه را تكميل خواهد كرد.