روزنامه همدلی
1396/02/26
ایمان یعقوبی مرگ زودهنگام پوپولیسم مدرن ایرانی
این روزها صدای در هم شکستن افراطیگری و پوپولیسم آشکارا به گوش میرسد. از مدل ترامپی تا قلب پاریس و از مضحکه ونزوئلایی تا معرکه ایرانی. چه زاهدان آن را از در تقدیر و چه مادهگرایان، جبر تاریخ بپندارند یا خردمندان عرصه سیاست آن را معلول بیواسطه سست بنیانی و بیمایگی این نحله بدانند، چندان توفیری در اصل ماجرا ندارد. روزگار زوال پوپولیسم مدرن هم فرا رسیده است.پیوند افراطیگری و مردم فریبی چه در قامت مدل غربی و چه در تن پوش شرقیاش آنقدر نحس و ناخوشایند است که کنشگران سیاسی کشور را به میدان عمل کشانده است. خطر رادیکالیسم بسیار جدی است، آن هم در منطقهای که خود تخم افراطیگری را به خوبی پراکنده است. اصولگرایان همیشه مدعی، افراطیگری را متاع خارجی میپندارند، اما اگر گفتمان اصولگرایی، به ظاهر فربه و از درون نزار را، به محکمه تاریخ بکشانیم و محک تجربه درآوریم، آنگاه باور شکاکانهمان به یقین نزدیک میشود که تندروی نه رهاورد غرب است و نه متاع غربتیها، و درخت تنومند افراطیگری در همان گفتمان خود انقلابپندار و سلطهجو ریشه دارد. رادیکالیسم که از سوی افراطیون تبلیغ و ترویج میشود یادآور همان اسلام طالبانی است و امروزه جمهوریت نظام و کشور را به مخاطره انداخته است.
آمیزش عوامفریبی و افراطگری مذهبی، معجونی به غایت خردگریز و ضداخلاقی است و این مهمترین خصیصه پوپولیسم ایرانی است. ثمره این آمیختگی احمدینژاد بود که تا چندی پیش مدعیان امروز آزادی و اخلاق، از راست سنتی تا مدرن و از صدر تا ذیل جریان اصولگرایی با دولتش نرد عشق باختند و اکنون که تاریخ مصرف معجزه هزاره سوم به سر رسیده چون یتیمی در پستوی ویرانه خانهاش چمباتمه زده است و همفکران دیروزش دوباره دست در انبان کرده و از نسخه جدید موسیوی سیاست ایران پردهبرداری میکنند تا ثابت کند که خشم خصم علیه آزادی و عدالت و اخلاق را پایانی نیست. گذار از اسلام طالبانی به اسلام رحمانی جز از راه عقلانیت و اخلاق و ایمان خالص میسور نیست. ابزار گفتمان اصولگرایی در عرصه عمل همان گازانبرهای شکستهایاست که نوتئوریسین ترمز بریده افراطیون سالهاست آن را بهکار برده است. حامیان پشت پرده شبه مدیران شبهسیاسی بازی خطرناکی را بین خود آغاز کردهاند. آنها به دنبال همانندسازی از احمدینژادند. البته این پروژه در دو بعد پیریزی شده است، نخست فردی با نماد و وجهه مذهبی و دیگری دارای پایگاه و فکر نظامی. ظهور چنین پدیدههایی چندان عجیب نیست، حتی حضور سه باره قالیباف و ابراهیم رئیسی نشان میدهد که در اردوگاه اصولگرایان قحطالرجال عجیبی حاکم است. انتخابات امسال البته جدال دو تفکر متفاوت است. در یک سو عقلانیت و تدبیر با نگاهی اصلاحی و فرهنگی به جامعه و دیپلماسی تعامل در روابط بینالملل و عدالت اقتصادی و در سوی دیگر عوامگرایان مردمفریب با نگاهی میلیشیایی به همه حوزهها و سیاستهای تهاجمی در عرصه جهانی. این نگاه معلول درک نادرست از شرایط جهانی و تفسیرهای عقبمانده از فلسفه وجودی انسان با رنگ و لعابهای کهنهگرایی است. پوپولیسم ضدآزادی احمدینژاد امروز از زبان قالیباف و رئیسی مبین تکثیر یک غده سیاسی و بازتولید همان گفتمان واپسگراست، چرا که مخالفان آزادی دیروز، این روزها در مقام مدافع آزادی سربرآوردهاند. ضعف بزرگ پوپولیسم ایرانی ناتوانی و درماندگیاش در تحلیل درونی و نقد گفتمانی خویش است و چون چنین شود به برکه مشمئز کننده بدل شود. البته نقد ناقص و خود راضیکننده، آنها را به سمت و سوی صلبیت در فکر و اندیشه سوق داده است و ناتوانی آنها در بازپروری نیروهای کاردان و مقبول، به ناچار آنها را به قالبپوشی بر تن همان افراد سابق مجبور کرده است. نتیجه چنین امری تولد پارادوکس شخصیتی و دوگانگی فکری است که سیاستمدار از خود بیگانه را به افراطیگری و بیاخلاقی مجاب میکند.
نهادینه شدن دروغ در سیاست هم رهاورد همان دولت پاکدست است. بیاخلاقی مدعیان متوهم انقلاب، نشان از اضمحلال فرهنگی جناح راست دارد که خود زمینهساز افول و نابودی سیاسی آنهاست. راستهای به ظاهر تکنوکرات ایران هم در میان ایسمهای بیپایان فرجام خود را میجویند و به دنبال باز تعریف سیاست و اقتصاد و فرهنگیاند که خود هم نمیدانند چیست و این سردرگمی همراه با کلیگویی است.قالیباف و رئیسی مدام در پی القای دروغین مخاطرات اخلاقی و امنیتی و وادادگی سیاسی به جامعه، در صورت انتخاب دوباره روحانی هستند، اما کارنامه سیاه دولت همفکرشان در 8سال گذشته که امروز دولت در سایه جنابان هم هست، به خوبی نمایان است. آنهمه خواب و خیال خوش ترامپهای وطنی را، روسیه و چین با آرای مثبت و گاه ممتنع خود به قطعنامههای شورای امنیت آشفته کردند، اما اصولگرایان با عزت و غرور از دیپلماسی اصغری خود در جیبوتی و زنگبار و کومور سخنها میراندند. دولت احمدی نژاد یقیناً محصول همان تفکر است و به ردای اصولگرایان تا همیشه سنجاق شده است. انتخاب قالیباف و رئیسی بازتولید و تئوریزه کردن همان نگاه در قالبی شکیلتر، اما پوسیده است. اظهارات و اقدامات قالیباف به مانند شلیک به کالبد نیمه جان اصولگرایی است. او به قلب خود همان خنجر بیتدبیری و قدرت طلبی را فرو برد که همفکرانش در هنگامه مذاکرات هستهای بر پشت ظریف میکشیدند. او خطای بزرگی مرتکب شده است و پس از مرگ سیاسی زودرس احمدینژاد، هم خود و هم رئیسی را به محاق فراموشی ابدی میکشاند.
سایر اخبار این روزنامه
اصلاحطلبان فقط از یک لیست 21 نفره حمایت میکنند ائتلاف دوباره بر سر امید
شهرام ناظری:همه جا توانستم شاهنامه خوانی کنم به غیر از مشهد
محسن هاشمی در گفت وگو با همدلی مطرح کرد محوبیت بالای 50 درصد روحانی
با کناره گیری قالیباف به نفع رئیسی و حمایت هاشمی طبا از روحانی انتخابات دوقطبی شد
از تبریز تا ساری با روحانی تا 1400 کشور وکیل میخواهد نه قاضی
ایمان یعقوبی مرگ زودهنگام پوپولیسم مدرن ایرانی
دشمن طاووس آمد پَر او
رای ندهیم، رسایی خوشحال میشود
تحریم انتخابات را تحریم کنیم
شهرام ناظری:همه جا توانستم شاهنامه خوانی کنم به غیر از مشهد