با "سحر قریشیِ" درون مان چه می کنیم؟

"ماجرای برخورد زننده سحر قریشی با یک پاکبان “ ....“ ماجرای تمسخر پاکبان توسط سحر قریشی “.... “ برخورد عجیب سحر قریشی با یک پاکبان در پارک “ و... اینها فقط تعداد کمی از تیترهای رسانه ها در واکنش به برخورد کوتاه یکی از بازیگران سینما با یک پاکبان شریف و خسته بود که تمایل نداشت با وی عکس بگیرد و شاید هیچ شناختی نسبت به این بازیگر نداشت . شاید برایش در گرداب مشکلات اقتصادی و مسائل روزانه که حداقلش کرونا است حضور این بازیگر و چهره های خیلی معروف تر از او‌ هم‌ به چشم نمی آمد چه رسد که بخواهد به دنبال آنچه به چشم آمده مثل برخی افراد خوشحال واکنش نشان دهد.رفتار خانم بازیگر امااز جنس رفتاری بود که روح و روان انسان را می خراشید. شاید آن پاکبان شریف - آن لحظه- متوجه ماجرا هم نشده بود اما دیگرانی که کلیپ اش را در فضای مجازی دیدند به حقیقت ناراحت شدند و به درستی ضمن محکوم کردن این رفتار، خواستار عذرخواهی این سلبریتی شدند. باری، هرکسی برداشتی داشت و زخمی در دل احساس کرد . من اما به این فکر می کردم که این پاکبان شریف و همکارانش در هر کجای وطن، جمله ( همینم مونده بود این بهم بگه برو )
که از دهان این بازیگر همراه شوخی و خنده و شاید تمسخر خارج شد را در طول سال های کاری چند بار شنیده است ؟
فرزندان وی چند بار توسط افراد مختلف به خاطر شغل پدر مورد تمسخر قرار گرفته اند ؟ آن‌ها که مدعی حمایت و شان و‌ منزلت این مردان خدوم هستند چه کار عملی در حمایت از ایشان انجام داده اند ؟
تصور نمی کنم به جز معدودی افراد، کاری که تاثیری در زندگی و اعتبار اجتماعی این افراد داشته باشد انجام داده و آبرویی بر ایشان افزوده باشند.برخی را اما به جرات می توان گفت به خیرشان امید نیست خدا کارگران را از شرشان در امان دارد. کسانی که خود را تافته جدا بافته می دانند و به مسخرگی، شان انسانی را زیر پا می گذارند. باری، بدانیم و بدانند آنان که دانستن شان به گره گشایی از مشکلات مردم منجر می شود که کارگران شریف شهرداری های ایران، در حوزه های مختلف همچون دیگر کارگران، با حداقل حقوق ممکن روزگار می گذرانند و در خیلی جاها قراردادهای واسطه ای شهرداری ها، با شرکت های تامین نیرو باعث می شود حقوق دریافتی کارگران، به مراتب کمتر از میزان قانونی باشد. این در حالی است که آنان پیش از طلوع آفتاب، حتی قبل از آغاز سمفونی کلاغ ها پا به خیابان می گذارند وتا غروب خورشید، برای نظافت شهر می کوشند و وقتی برایشان نمی ماند تا با انجام کاری دیگر، رنگی به سفره خویش بدهند. رنگ بماند که نمی توانند خود را به خط فقری


برسانند که هر روز از آن هم پایین تر می روند.
با این همه با وجدان و شرافت کاری
به خدمت مشغولند اما در هنگامه ای چنین که کرونا نیز بر سلامت، چنگ می کشد و مردم باید همه کنار هم و غمخوار هم باشند، رفتار سبکسرانه و مغرورانه این خانم، مردم را به واکنشی قابل احترام وامی دارد تا قدردان خدمت پاکبان عزیز باشند و به طلبکاری برخیزند از خودطلبکارترین قشر جامعه. اما رفتار ما در دفاع از محمد امین سلطانی، همان پاکبان مظلوم باید به گونه ای باشد که حرمت افزای انسانیت باشد. نپنداریم که با محکومیت رفتار سحر قریشی، وظیفه انسانی خود را تمام کرده ایم بلکه این باید آغازی باشد بر توجه به این قشر شریف. باید فراتر از شعار و رفتار پوپولیستی، به واقع مردم داری کرد و درس مردم داری داد. باید بدانیم که بندگان خدا را حرمتی بالاتر از خانه خداست و عرض و آبروی او را چون خون او حرمتی است که برزمین ریختنش مثل کشتن همه انسان هاست پس چگونه است که برخی از
ما می شود سحر قریشی و رفتاری چنان
می کند؟ سحر قریشی درون ما چه می کند در مواجهه با افراد ضعیف جامعه؟ این که می گویم با محکومیت رفتار قریشی کار تمام
شده نیست از این روست که هرکداممان مراقب سحر قریشی درون خویش هم باشیم تا سنگ در دست نباشیم برای زدن به پنجره آرامش دیگران. بدانیم که اگر کسی را چنین مظلومانه سوژه خنده کنیم خود به سوژه اشک وگریه تبدیل خواهیم شد که جامعه از ما خواهد گرفت. حرف آخر این که از امثال این سلبریتی توقع اخلاق و حرمت گذاری شاید چندان به جا نباشد اما از ما که زبان و قلم به مذمت او می گردانیم توقع است حرمت مقام انسانیت را نگهداریم....