پرونده قتل چمدانی دوباره باز شد

پرونده پیچیده آرمان در قتل غزاله از دیوان عالی کشور به دادگاه کیفری یک استان تهران بازگردانده شد تا  دوباره  در شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گیرد.
    به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۲ آغاز شد و پسری ۱۸ ساله به نام آرمان به اتهام قتل دختر مورد علاقه اش به نام غزاله بازداشت شد. در حالی که وی به قتل این دختر اعتراف کرد، گفت: من و غزاله در سفر ترکیه که به همراه خانواده‌هایمان رفته بودیم، آشنا شدیم. دوستی ما ادامه پیدا کرد تا این که غزاله تصمیم ‌گرفت از ایران برود. من خیلی ناراحت شدم و گفتم نباید این کار را بکند اما او قبول نکرد. ما با هم بحث کردیم و من هم او را هل دادم. به زمین افتاد و بیهوش شد. با میله بارفیکس چند ضربه به سرش زدم، جسدش را داخل چمدان گذاشتم، به بیرون بردم و جسد را داخل سطل زباله انداختم.
با وجود این ، او در جلسه رسیدگی به پرونده خود را بی گناه دانست و گفت: غزاله وقتی از پله‌های خانه ‌مان پایین رفت، همین که خواستم در ورودی آپارتمان را ببندم، ناگهان صدای جیغ اش را شنیدم، وقتی در را باز کردم، دیدم او از پله‌ها سقوط کرده است. هر چه صدایش زدم، جواب نداد. ترسیده بودم با زحمت او را به خانه بردم. از ترس پدر و مادرم غزاله را داخل چمدان جاسازی کردم و او را از خانه بیرون بردم تا کسی متوجه نشود و بعد هم جسد غزاله را در سطل زباله رها کردم.»این اظهارات در حالی بود که پلیس هیچ وقت موفق به پیدا کردن جسد دختر ۱۹ ساله که دو سال از آرمان بزرگ تر بود، نشد.
 هر چند آرمان از سوی دادگاه به قصاص محکوم شد و سرانجام سه ماه قبل نیز برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت اما پدر و مادر غزاله به او فرصت دیگری دادند تا شاید بگوید جسد دخترشان را کجا مخفی کرده است. اما در همین حال وکیل آرمان با توجه به این که جسد غزاله پیدا نشده و همچنین با طرح این موضوع که خانواده غزاله چند ماه بعدازماجرای قتل دخترشان از دانشگاه برای وی مرخصی تحصیلی گرفته بودند مدعی بی گناهی موکلش شد ودرخواست اعاده دادرسی داد که این موضوع از سوی قضات دیوان پذیرفته شد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا بار دیگرآرمان محاکمه شود.


این درحالی است که پدر ومادر غزاله درباره موضوع گرفتن مرخصی تحصیلی برای دخترشان گفتند با توجه به این که هیچ سرنخی از جسد دخترمان پیدا نکردیم، مانند هر پدر ومادری که نمی‌تواند مرگ فرزندش را باور کند، امید داشتیم شاید دخترمان زنده باشد و با همین تصور از دانشگاهش یک ترم مرخصی تحصیلی گرفتیم. ما هنوز هم بعداز شش سال چشم انتظار یافتن سرنخی از دخترمان هستیم. دختری که در اوج جوانی و شوق زندگی بی‌رحمانه او را که تنها فرزندمان وتمام امید زندگیمان بود از ما گرفتند.
پدر غزاله گفت: قبل ازعید قرار بودآرمان را اعدام کنند اما من و همسرم یک بار دیگر به او مهلت زندگی دادیم فقط به این دلیل که واقعیت را بگوید و از دخترمان نشانی به ما بدهد. آرمان خودش در دادسرا و دادگاه به قتل دخترمان اعتراف کرد اما حالا می گوید من نکشته‌ام.