ژوبین صفاری تلنگری به وسعت بشریت

گفتن از رنج‌های سال 98 آن‌قدر آسان است که اگر قرار باشد تنها یک مرور ساده در ذهن داشته باشیم کم نیستند ناخوشایندی‌هایی که جلوی دیدگان‌مان یک به یک ظاهر شوند. از جان‌هایی که بی‌دلیل و بی‌گناه گرفته شد تا معیشتی که برای بیشتر مردم ایران سخت‌تر از گذشته شد. سال 98 سال وحدت در حوادث ناگوار برای همه مردم ایران بود و ضربه آخر آن یک ویروس بود. یک بیماری که حال و روز نوروزمان را هم گرفته است.
اما تفاوت این درد با سایر حوادث سال 98 در جهان‌شمول بودن آن است. گویی این بار وحدت دردمان با بقیه جهان هم تقسیم شده است. ما دچار یک درد مشترک شدیم که صرف‌نظر از منشاء به وجود آمدن آن یک تلنگر به کل مردم جهان در عصر سرعت و ارتباط زده است. کارخانه‌هایی که پیش از این بی‌اعتنا به محیط‌زیست جهان، بی‌وقفه کار می‌کردند به وسیله این هیولای کوچک نادیدنی تعطیل شده‌اند. خیابان‌هایی که آدم‌ها با سرعت از آن عبور می‌کردند تا به مقصد خود برسند خلوت شده است. گو اینکه جهان در یک استراحت عمومی به سر می‌برد. حالا انگار وقت آن رسیده تا از آن همه عطش سرعت در جهان برای مدتی کاسته شود. لازم است تا آدمی کمی هم به خود مشغول شود به بودن و اندیشیدنش در عصری که فلسفه هم از سرعت بشر جا مانده است، فکر کند.
کوید 19 پر است از اندوه و هراس از دست دادن و از دست رفتن و برای مردم جهان و البته برای مردم ایران شاید که قله سختی‌های‌شان در سال98 باشد. اما در میانه این اضطراب، پنجره‌هایی هم گاهی باز می‌شوند تا آواز همگانی از آن طنین‌انداز شود و انگار این همان وحدتی است که بشرِ در خود فرورفته عصر جدید، آن را گم کرده بود. حالا مجبور است برای سلامت و بودن خود و دیگران خیلی چیزها را رعایت کند.
این ویروس می‌تواند نقطه عطف بشر باشد نه از آن جهت که انسان‌های زیادی را به کام مرگ بکشاند از آن جهت که به ما یادآوری کند یک روح جمعی‌ای وجود دارد که برای آن باید خیر خواست. باید به بودن هم احترام گذاشت تا رنج مشترک را شکست داد. کووید 19 قطعاً می‌تواند مانند همه بیماری‌های فراگیر تاریخ، تنها جان بشری را بگیرد، اما شاید در عصر حاضر با همه تحولات سریعش، بتواند جان واحد بشر را تازه کند. همان جانی که در ادبیات عرفانی ما حتما به نانی و نان‌ها می‌ارزد و چه چیزی بالاتر از آنکه برای نجات یک نفر هم که شده جان کل بشریت را نجات دهیم. ویروس کرونا شاید این بار یادمان بیاورد که پاهای همه ما به هم وصل است و این تکثر عصبی آدم‌ها در مواقع بحران، تنها به نیستی‌شان منتهی خواهد شد.
سال 98 برای همه مردم ایران سال سختی بود. سالی پُرتنش، پراسترس و مملو از خبرهای بد. اما به راستی برای ورود به سال 99 چه چیز می‌تواند همچنان امید را در ما زنده نگه دارد؟ مگر چیزی جز یک درد مشترک جهانی که شاید مقدمه‌ای باشد برای پیش رفتن به سمت دنیایی خالی از تقابل و تنافر و تهدید. هرچند که شعارگونه باشد و یا رویایی از جنس شعرها و نوشته‌های زیبا، اما این همه آن چیزی است که امروز می‌توان به آن امید داشت. امید به تلنگری که شاید ویروس کرونا به همه بشریت برای همزیستی مسالمت‌آمیز و توجه بیشتر به همه ارکان زیستی بزند. امیدی که می‌تواند در سال 99 محقق شود، حتی اگر به اندازه یک سال دیگر طول بکشد.